امام سجاد عليه السلام (2)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

آقا ما تو را دوست داريم، ما شيعيان تو هستيم آقا به خدا ما هم تو را دوست داريم به خدا دروغ نمى گوييم اگر دروغ بود اينها اينطور گريه نمى كردند .يك مسيحى يك كتابى براى اميرالمؤ منين نوشته بود. خيلى هم زيبا نوشته است . آخرش به همين تعبير به اميرالمؤ منين مى گويد: آقاى من! مولاى من ! انى لست بمسلم فضلا ان اكون شيعا من مسلمان نيستم چه برسد تا بخواهم شيعه باشم، (الا انى احبك) الا اينكه من تو را دوست داشتم كه اين كتاب را نوشتم . آقا دوستدارت زياد است، عاشقت زياد است . چند شب است كه اين مردم برايت گريه كردند. شق القمر نكردندها! عمرى هم گريه كنند حق مطلب ادا نمى شود السلام عليك يا اميرالمؤ منين يا سيد الوصيين چقدر بزرگى تو آقا! چقدر عظيمى تو. اين محبت دنيا، بت ساختن از دنيا، از دلهاى ما هم برود بلكه تو بيايى در سينه هاى ما. آقا! هنوز در سينه ما نيامدى ، اين قدر ما هيجان داريم اگر در سينه ما بيايى چه مى شود؟ راوى مى گويد: مسجد الحرام تاريك بود نصف شب آن زمان مثل حالا چراغ كه نبود وارد شدم ديدم صداى ناله اى از كنار كعبه مى آيد جلو رفتم يك نفر دارد با خدا حرف مى زند لحنش مخصوص است . هر كس ‍ نمى توان اين طور حرف بزند گاهى لحن عوض مى شود. ديدم اول مى گويد: ايها الماءمول فى كل حاجتى شكوت اليك الضر فاسمع شكايتى (1) مى گويد: اى خدايى كه هر وقت به من سختى برسد مى آيم شكايت مى كنم ، شكايتم را بشنو! اما آمدم به تو بگويم كه بين دو مصيبت گير كرده ام نمى دانم براى كدامش گريه كنم آن دو مصيبت چيست ؟ فزادى قليل لا اراه مبلغا ام لزاد ابكى ام لبغد مسافتى توشه راهم كم است ، راهم طولانى است نمى دانم براى كمى توشه گريه كنم يا براى طولانى بودن مسير. بعد هم لحنش يك دفعه عوض شد آدم معمولى نمى تواند اينطورى حرف بزند گفت: (اءتحرقنى بالنار يا غاية المنى) حالا اين ها همه صحيح ولى اى بالاترين آرزوى من ! يعنى تو مرا مى سوزانى ؟ در جهنم مى برى ؟ اءتحرقنى بالنار يا غاية المنى فاين رجايى منك اين مخافتى اين اميدهاى من پس به كجا برسند؟ گفتم اين كيست ؟ مى گويد نزديك رفتم ديدم على بن الحسين سيد الساجدين عليه السلام است. آقا خيلى گريه كرد. گريه اش در اشتياق لقاء خدا بود. اين يك قسم ، يك قسم ديگر در مصيبت كربلا بود. اينقدر گريه كرد تا آخر بعضى ها ايراد كردند و گفتند: آقا! اينقدر گريه مى كنى مى ترسيم شما هلاك شويد. مى فرمود : واى بر شما! حضرت يعقوب، پيامبر بود، دوازده پسر داشت يكى از آنها از نظرش غايب شد تازه كشته هم نشد اما قرآن مى گويد: و ابيضت عيناه من الحزن و هو كظيم (2) اينقدر گريه كرد كه نابينا شد. من چگونه گريه نكنم مرتب اين بدن هاى پاكيزه را ياد مى كنم . اجساد مطهر را ياد مى كنم . گاهى مى گويند آقا آب مى ديد، گريه مى كرد مى گفت پسر پيغمبر را تشنه شهيد كردند.
---------------------------------------
1-مستدرك الوسائل ج: 9 ص: 353،
عن اءعلام الدين للديلمى عن طاوس اليمانى قال راءيت فى جوف الليل رجلا متعلقا باءستار الكعبة و هو يقول اءلا اءيها الماءمول فى كل حاجة شكوت اليك الضر فاسمع شكايتى اءلا يا رجائى اءنت تكشف كربتى فهب لى ذنوبى كلها و اقض حاجتى فزادى قليل لا اءراه مبلغى اءللزاد اءبكى اءم لطول مسافتى اءتيت باءعمال قباح ردية فما فى الورى عبد جنى كجنايتى اءتحرقنى فى النار يا غاية المنى فاءين رجائى ثم اءين مخافتى قال فتاءمله فاذا هو على بن الحسين ع ...
2-سوره مباركه يوسف ، آيه 84.
و تولى عنهم و قال يا اءسفى على يوسف و ابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم.
------------------------------
محمد رحمتى شهرضا