گناه و معصيت

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

?قرآن و معصيت
إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِيماً  ؛ اگر از گناهان كبيره اى كه شما را از آن باز داشته ايم دورى كنيد ، گناهان شما را بزداييم و شما را به جايگاهى گرامى وارد كنيم .

? اشاره
گناه ، انجام كارهايى است كه خداوند عمل به آن ها را حرام دانسته ، و ترك اعمالى است كه خداوند آن ها را واجب كرده است .
هشدار كه گر وسوسه ى نفس كنى گوش  آدم صفت از روضه ى رضوان بدر آيى
در بيان زشتى گناه همين بس كه ، آدم ابو البشر ، كه طينت او به يد قدرت الهى و سجود ملايكه ملكوت سرشته شده بود ، به خاطر يك نافرمانى از بهشت رانده شد و چون آن چه را كه از او نهى شده بود انجام داد ، همه زيورهاى بهشتى از بدن او افتاد و تاج كرامت را از دست داد و از عرش به او و همسرش حوا ، ندا رسيد كه از نزديك من دور شويد و از جوار من فرو رويد ، چون كسى كه معصيت مرا نمود لايق بهشت من نيست . پس آدم با ديده اى گريان به جانب حوا نگريست و گفت اين آغازِ بدىِ معصيت است كه ما را از جوار دوست دور افكند . روايت شده است كه آدم دويست سال بر گناه خود گريه كرد تا خدا توبه او را پذيرفت .
اگر مجازات يكى از بندگان برگزيده خداوند چنين سخت است ، پس ديگران ، كه هر روز گناهان فراوانى انجام مى دهند چه سرنوشتى دارند ؟
جايى كه برق عصيان بر آدم صفى زد   ما را چگونه زيبد دعوى بى گناهى ؟
( حافظ )
? عواملى كه گناهان كوچك را بزرگ مى كنند:
1 ـ اصرار بر گناه :
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند : لا صَغيرَةَ مَعَ الاِصْرارِ ، وَلا كَبيرَةَ مَعَ الاِسْتِغْفارِ  ؛
 هيچ گناه كوچكى با اصرار بر آن گناه ، كوچك نمى ماند و هيچ گناه كبيره اى با استغفار از آن ، كبيره نمى ماند .
2 ـ كوچك شمردن گناه :
امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايند : لا تَسْتَكْثِروا كَثيرَ الخَيْرِ ولا تَسْتَقِلّوا قَليلَ الذُّنُوبِ ، فَإِنّ قَليلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حتّى يَكُونَ كَثيراً ، وخافُوا اللهَ فى السّرِّ حتّى تُعْطُوا مِنْ اَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ  ؛
 كار خير را بسيار ، ندانيد و گناه كوچك را كوچك مشماريد ، چه آنكه گناهان اندك را بر هم انباشته ، بسيار مى شوندو در پنهانى از خدا بترسيد تا آن كه خود را بر انصاف بداريد .
3 ـ افتخار به گناه :
 يعنى اين كه انسان از ارتكاب گناه صغيره نه تنها شرمنده و ناراحت نباشد ، بلكه خوشحال شده و به آن افتخار كند .
4 ـ گناه آشكار :
 امام رضا(عليه السلام)از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كنند : المُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعينَ حَسَنَةً ، والمُذيعُ بالسَّيِّئَةِ مَخْذولٌ والْمُستَتِرُ بها مَغْفورٌ لَه  ؛
 آن كس كه عمل نيك را پنهان دارد ، عمل وى معادل هفتاد حسنه است . و آن كس كه به اشاعه گناه بپردازد ، سرافكنده و خوار مى گردد و آنكه گناه خود را پنهان كند بخشوده مى شود .
5 ـ گناه عالم :
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايند : من سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً فَعَليْهِ وِزْرُها ووِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها لا يُنْقَصُ مِن اوزارِهِم شَيءٌ  ؛
 هر كس سنت ناپسندى را به جاى گذارد پس براى او گناه آن سنت ، و گناه هر كه بدان عمل نمايد ، منظور مى شود و از گناهان او چيزى كاسته نمى شود .
?حکايت
1- يأسِ سياه
« عبد الله بن بزاز نيشابورى » مى گويد : بين من و « حميد بن قحطبه »برو و بيايى بود . روزى مى خواستم به ديدنش بروم . خبر ورودم به او رسيد و او كسى را فرستاد تا مرا به پيش خود ببرد .
 من با لباس سفر در ماه مبارك رمضان ، هنگام ظهر پيش او رفتم . او در ايوان خانه اى نشسته بود كه در وسط آن حياطى داشت و آب زلالى در آن جارى بود . بر او سلام كردم و نشستم . آفتابه و لگنى آوردند و دست خود را شست و از من هم خواست كه دستم را بشويم و با او غذا بخورم . گفت : « غذا بخور » .
گفتم : « اى امير ، ماه رمضان است و من عذر شرعى ندارم » . او گريه كرد و پس از گريه و صرف غذا پرسيدم : « امير ، چرا گريه كردى » ؟
گفت : « زمانى كه هارون الرشيد خليفه عباسى در شهر طوس بود ، شبى مرا احضار كرد . وقتى كه حضور يافتم ، سرش را بلند كرد و به من گفت : ''  فرمانبردارى تو از خليفه چقدر است `` ؟
گفتم : ''  با جان و مال اطاعت كنم `` . سر خود را بزير افكند و رخصت برگشتن داد . به خانه برگشتم ولى لحظاتى نگذشت كه فرستاده خليفه آمد و گفت : ''  خليفه تو را مى خواند `` .
گفتم : ''  إنّا للهِِ وَإنّا إلَيْهِ راجِعُونْ ، شايد قصد كشتنم را كرده باشد `` . چون پيش او برگشتم سرش را برداشت و گفت : ''  فرمانبردارى تو از خليفه چگونه است `` ؟
گفتم ''  با جان و مال و فرزندان `` .
تبسم كرد و به من رخصت رفتن داد . وقتى به خانه برگشتم ، چيزى نگذشت كه فرستاده خليفه باز آمد و گفت : ''  خليفه تو را مى خواند `` .
باز هم پيش او رفتم . گفت : ''  فرمانبردارى تو از امير چقدر است `` ؟
گفتم : ''  با جان و مال و زن و فرزند و دينم `` .
خليفه خنديد و گفت : ''  اين شمشير را بگير و آن چه اين خادم مى گويد ، اطاعت كن `` .
با غلام خليفه وارد خانه اى شديم . در آن خانه سه اطاق در بسته بود و يك چاه كه در وسط حيات به چشم مى آمد . يكى از درب ها را باز كرد و در آن نگاه كردم ، ديدم در آن اطاق حدود بيست نفر از سادات علوى اعم از پير و جوان و خرد و كلان در زنجيرند . غلام خليفه گفت : ''  همه اين ها را بكش `` .
من هم همه آن سادات و اولاد على و فاطمه(عليهما السلام)را كشتم و آن غلام همه اجساد را به چاه مى افكند . درب اطاق دوم را گشود و بيست نفر سيد را لب چاه آورد و آن ها را كشتم . درب اطاق سوم را باز كرد و آن ها را لب چاه آورد و من سر تمام آن ها را از تن جدا كردم . نوزده نفر را كشتم .
 نفر بيستم پيرمردى بود كه موهاى سر و صورتش انبوه و سفيد شده بود . به من فرمود : ''  دستت بريده باد ، بد ذات ، روز قيامت چه عذرى براى جدّ ما ، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى آورى و براى كشتن اين شصت نفر از فرزندان او چه پاسخى دارى`` ؟ ناگهان دست و بدنم لرزيد . غلام به من نگاهى كرد ؛ يعنى او را زود بكش و من هم او را كشتم و به چاه افكند .
اى عبدالله ، وقتى شصت نفر از فرزندان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را كشته باشم ، با اين گناه سنگين  ، نماز و روزه برايم چه سودى دارد .  شك ندارم  كه جايگاهم  در  آتش  است  .
2- درگاه الهى و گناه کار پشيمان  
  مرد فاسقى در بنى اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداى كردند! خداوند به حضرت موسى وحى كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن ، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اى نرسد.
حضرت موسى آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگرى رفت ، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غارى پناهنده شد و مريض گشت كسى نبود كه از او پرستارى نمايد.
پس روى در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبى ناله كرد كه اى خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگى من گريه مى كردند، اى خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدايى انداختى مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان .
خداوند پس از اين مناجات ملائكه اى را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وى فرستاد.
چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسى وحى كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسى به آن موضوع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردى او را از شهر اخراج كنم ؟!
فرمود: اى موسى من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دورى از وطن و اقوام و اعتراف به گناه و طلب عفو او را آمرزيدم . 

3- عيسى (عليه السلام) و طلب باران  
  حضرت عيسى و يارانش به طلب باران از شهر خارج شده و وارد صحرا گشتند در آنجا حضرت عيسى عليه السلام به آنها فرمود: هر كس از شما گناهى انجام داده به شهر باز گردد.
پس همه مردم به غير از يك نفر مراجعه كردند. حضرت عيسى عليه السلام به او فرمود: آيا تو گناهى مرتكب نشده اى ؟ عرض كرد: چيزى به خاطر ندارم ، جز اينكه روزى به نماز ايستاده بودم كه زنى از مقابل من عبور كرد من به او نگاه كردم ، و چشمم به سوى او چرخيد، پس همينكه او رفت انگشت خود را داخل چشمم كردم و آن را در آوردم و به همانطرف كه زن رفته بود پرتاب كردم .
عيسى عليه السلام گفت : دعا كن ، من آمين مى گويم ، او دعا كرد و باران نازل شد. 

4- كفاره گناه  
  پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل به شخصى گذشت كه زير ديوارى جان داده بود، و نيمى از بدنش را بيرون از ديوار درنده و حيوانات پاره كرده بود.
از آن شهر گذشت و به شهر ديگرى آمد و ديد: يكى از بزرگان آن شهر كه مرده بود كفن ديباج بر او نموده و بر تابوت زر قيمت نهاده و عود و عنبر بر جنازه اش مى ريختند و جمعيت زيادى در تشييع جنازه اش شركت كرده اند!!
عرض كرد: خدايا تو حكيم عادل هستى و ستم روا نمى دارى از چه رو آن بنده ات كه هرگز شرك نياورد، آن طور بميرد، و اين شخص كه هرگز پرستش ‍ ننموده اين طور بميرد.
خطاب شد: همانطور كه گفتى من حكيم هستم و ستم روا نمى دارم ، اما آن بنده گناهانى داشت ، خواستم به اين نوع مردن كفاره گناهانش باشد، كه پاكيزه نزدم آيد. و اين شخص نيكوكاريهائى داشت ، خواستم پاداش آن را در دنيا به او بدهم و چون نزدم آيد كردار نيكى برايش ‍ نباشد. 
6- شرايط گناه آماده است اما!
جوانى عزب و بدون زن است زيبا هم هست ، آن هم در نهايت زيبايى !
به جاى اين كه او بخواهد برود سراغ زن ها، زن ها سراغ او مى آيند، روزى نيست كه صدها نامه و صدها پيغام براى او نيايد، از همه بالاتر برجسته ترين زنان مصر صد در صد عاشق او شده اند، شرايط كامجويى برايش فراهم است ، تمام امكانات آماده ، درها همه بسته ، خطر جان برايش درست كرده است زن به او مى گويد:
يا كام مى دهى يا به كشتنت خواهم داد و خون تو را خواهم ريخت . با اين شرايط يوسف چه كند؟ دست به دعا بر مى دارد و عرض مى كند:
«ربِّ السجن احبُّ الىَّ مما يدعوننى اليه و الاّ تصرف عنّى كيدهُنَّ اصبُ اليهنَّ.» 
پروردگارا! زندان براى من از آنچه كه اين زنها دارند مرا بسوى آن دعوت مى كنند بهتر است ، خدايا من را به زندان بفرست و به چنگال اين زنها گرفتار نكن .

7- عابدى كه رسواى دو جهان شد
در زمان هاى قبل از اسلام ، كه گوشه گيرى و تنها در گوشه اى ، عبادت كردن ، بهترين اعمال بود، شخصى ، از مردم جدا شد و در بيابان در عبادتگاهى به عبادت مشغول گرديد، (و دهها سال ) به عبادت ادامه داد.
در آن زمان ، دختر شاه سوگند ياد كرد كه همسر مردى نشود و آميزش با مردى نكند.
او تصميم گرفت به صومعه (عبادتگاه ) همان عابد برود و در آنجا دور از مردم باشد، تا كسى از او خواستگارى نكند
او به صومعه عابد رفت و نزد عابد به عبادت مشغول شد.
روزى شيطان به صورت «پيرمردى » نزد عابد رفت او را فريب داد، و شهوت جنسى عابد، بر او چيره شد، و با آن دختر آميزش كرد، و پس از مدتى ، آن دختر باردار شد، و رفته رفته نزديك بود طبل رسوايى عابد به صدا درآيد، در فكر چاره جويى بود، باز شيطان به صورت پيرمرد نزد او رفت و گفت : «چاره اى جز كشتن زن نيست ، او را مى كشى ، بعد مى گوئى به مرگ خدايى از دنيا رفت و من هم او را دفن كردم ».
عابد همين كار را كرد.
شيطان به صورت «دانشمند» نزد شاه رفت و تمام ماجرا را گفت ، و اضافه كرد: «اگر مى خواهى بدانى من راست مى گويم ، «قبر دختر را مى شكافم و شكمش را باز كرده و بچه در رحم او را نشان مى دهم »، و اگر دروغ بود مرا بكش .
شاه دستور داد قبر را شكافتند و پس از بررسى ديدند همانگونه كه آن دانشمند (در باطن شيطان ) گفته درست است .
شاه اعلام كرد، همه مردم ، جمع شدند، عابد را سوار بر شتر نمودند و او را به شهر براى دار زدن آوردند.
وقتى كه او را به بالاى دار بردند، او در ميان جمعيت ، همان پيرمرد (در باطن شيطان ) را ديد، پيرمرد (با اشاره ) به عابد گفت : تو به دستور من زنا كردى و سپس به دستور من آن زن را كشتى ، به من ايمان بياور تا تو را نجات دهم .
عابد كه بر اثر آن گناهان بزرگ ، كوردل شده بود، به شيطان ايمان آورد، پيرمرد (در باطن شيطان ) از نزديك دار دور شده ، عابد گفت : مرا نجات بده ، پيرمرد گريخت و گفت :
« انى برى منك انى اخاف الله رب العالمين » : «من از تو بيزارم و من از خداى جهانيان ، مى ترسم » (حشر - 16)  به اين ترتيب ، عابدى كه سال ها عمر خود را به عبادت خدا گذرانده بود با يك دنيا سيه روزى به هلاكت رسيد و رسواى دو جهان گرديد.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page