حرص

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

? اشاره
يکى از شاخه هاى حب دنيا حرص است و حرص به دنيا گاهى به صورت حب رياست و گاهى به صورت حرص شهوترانى در مى آيد. واصل اين صفت هم مانند ساير صفات انساني، پسنديده است و بايد اين صفت را نيز مانند ساير صفات کنترل کرد تا اينکه از آن استفاده برد.

?آيات و روايات
و قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: « إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّينَ  ؛ به حقيقت انسان مخلوقى است که طبعاً سخت حريص و بى صبر است، هنگامى که شر و زيانى به او برسد سخت جزع و بيقرارى مى کند و چون ثروتى به او رو کند بخل مى ورزد و منع (احسان مى کند) مگر نمازگزاران (حقيقي) يعنى کسانى که ارتباط با خداى بزرگ دارند.»
در اين آيه شريفه، خداوند انسان را حريص معرفى مى کند مگر آن کسانى که ارتباط هميشگى با خداى جهان دارند و اين بشر اگر خود را کنترل نکند به قدرى حريص مى شود که اگر تمام جهان را به او بدهند باز سير نمى شود و روى همين جهت پيامبر اکرم و ائم? معصومين (عليهم السلام) انسان ها را موعظه مى کردند و براى آنها مثالهاى پند آميز مى گفتند که به عنوان نمونه سه حديث را نقل مى کنيم:
 از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده: اگر براى فرزند آدمى دو وادى از طلا بود به حقيقت دنبال سومى مى گشت و پر نمى کند شکم فرزند آدم را مگر خاک، و خداوند هر کسى را که توبه کند مى پذيرد.» 
 از امام صادق (عليه السلام) نقل شده: به حقيقت، آنچه از وحى آسمان نازل شده اين است که اگر براى فرزند آدم دو وادى طلا و نقره در جريان بود هر آينه دنبال سومى مى گشت. اى فرزند آدم به حقيقت شکم تو دريايى است از درياها و بيابانى است از بيابانها که پر نمى کند آن را مگر خاک.»
و از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است مثل حريص بر دنيا، مانند کرم ابريشم است که هر چه زيادتر توليد ابريشم به دور خود کند (راه) خروج براى او دورتر مى شود تا اينکه در حال غصه مى ميرد.» 
خلاصه اينکه ائمه معصومين (عليهم السلام) با اين بيانات خود مى خواهند بشر را متوجه کنند که بايد از اين صفت حرص پيروى نکرد که پيروى آنان موجب هلاکت است.
?راه درمان مرض خطرناک
اولا بايد يقين خود را درباره صفات خالق بيشتر کند و بداند خداوند رزاق است وضامن روزى براى هم? موجودات شده است.
و در قرآن مجيد فرموده: «و ما من دابة  فى الارض الا على الله رزقها ؛ هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر روزيش بر خداست.»
و در آيه ديگر مى فرمايد: «و من يتق اله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسبه ؛ هر کس تقواى الهى پيشه کند خداوند او را (در مشکلات راهنمايى مى کند) و به او روزى مى دهد از راهى که گمان نمى کند.»
و ثانياً شخص حريص بايد فکر کند که نتيجه حرص او جمع ثروت است و اين ثروت مى ماند و او مى رود وحساب مؤاخده آن به عهده او مى باشد.
و ثالثاً رواياتى که در مذمت اين صفت زشت نقل شده با دقت بخوانيم تا سخنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و خاندان عصمت و طهارتش مؤثر واقع گردد که ما به عنوان نمونه چند روايت را نقل مى کنيم:
از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده: از علائم شقاوت خشکى چشم، سختى قلب و شدت حرص در تحصيل روزى  و اصرار بر گناه است .  
و از اميرالمؤمنين(عليه السلام) سوال شد: «اى ذل اذل؟ قال الحرص على الدنيا؛ بالاترين ذلت ها کدام است؟ فرمود: حرص بر دنيا.» 
و از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده: « يهلک او قال: يهرم ابن ادم و يبقى منه اثنتان الحرص و الاقل؛ فرزند آدم پير مى شود و از او دو صفت باقى مى ماند: يکى حرص و ديگرى آرزوى طولاني.» 
و رابعاً شخص حريص هر چه بيشتر حرص بزند راحتى خويش را بيشتر سلب مى کند و بيشتر در غم و غصه فرو مى رود و در آتش درون مى سوزد. 
 ?حکايت
 -1حريص در عيش و عاقبتش  
   «يزيد بن عبدالملك » (دهمين خليفه اموى ) بعد از عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد. او بر خلاف خليفه قبل شب و روز به عيش و نوش مشغول و با دو نفر كنيزان آواز خان و خوش سيما به نام سلامه و حبابه  به مجالس بزم مشغول بود.
سرانجام حبابه رقيب خود سلامه را بر كنار ساخت و افسار خليفه را بدست گرفت .
مسلمه بن عبدالملك برادرش نزد او آمد و گفت : عمر بن عبدالعزيز آنقدر دادگستر بود، تو بر خلاف او به باده گسارى مشغول شدى و كشور را به دست آوازه خوانى به نام حبابه سپرده اى ؛ مردم منتظر ديدن تو هستند، ولى تو در دامن حبابه افتاده اى ، دست از او بكش به كار خلافت برس .
او تصميم گرفت حرف برادر را گوش كند. روز جمعه تصميم گرفت براى نماز بيرون رود حبابه كنيزان را سفارش كرد موقع بيرون آمدن خليفه او را آگاه سازند.
كنيزان او را خبر كردند، و او با دعوى كه به دست گرفته بود در برابر خليفه ظاهر شد و با آواز دل كش اين شعر را خواند:
«اگر عقل از سر داده رفته او را ملامت مكن ، بى چاره از شدت اندوه صبور شده است .»
خليفه كه دلبر خود را با آن حال ديد و آن آواز دلنواز را شنيد دست خود را مقابل صورتش گرفت و گفت : حبابه بس است چنين مكن و اين شعر را خواند:
«زندگانى جز خوش گذرانى و كام گرفتن چيز ديگر نيست ، گر چه مردم تو را سرزنش كنند.» بعد فرياد زد اى جان جانان درست گفتى ، خدا نابود كند آن كسى را كه مرا در مهر تو سرزنش مى كند؛ اى غلام برو به برادرم مسلمه بگو به جاى من به مسجد برود و نماز بخواند.
بعد فورى به عيش گاه رفتند و براى بهتر خوش گذرانى به «بيت الرس » نزديك دمشق رفتند و خليفه به غلامان خود گفت : مردم پنداشته اند هيچ عيش و نوشى ، بى نيش نخواهد ماند، من مى خواهم دروغ آنان را آشكار سازم .
در آنجا ماندند تا نامه و خبرى نرسد، و مشغول نوش بى نيش باشند. از قضا دانه انارى به گلوى حبابه رفت و زياد سرفه كرد و بمرد. خليفه روز و شب تن مرده حبابه را در آغوش گرفته و گريه مى كرد و با آب ديده بدنش را تر مى كرد و مى بوييد با اصرار اقوام لاشه گنديده حبابه را دفن كردند و خليفه هم بعد از پانزده روز بيشتر زنده نماند و نزد قبر حبابه او را به خاك سپردند. 
2- ذوالقرنين   
«ذوالقرنين » در سيرش چون به ظلمات وارد گشت به قصرى در آمد و ديد جوانى با لباس سفيد ايستاده و صورتش به سوى آسمان و دو دست بر لب دارد.
جوان از او پرسيد كيستى ؟ گفت : ذوالقرنين .
جوان (اسرافيل ) گفت : هرگاه قيامت رسد من در صور خواهم دميد.
پس سنگى برداشت و به ذوالقرنين داد و گفت : اگر اين سنگ سير شد تو نيز هم سير مى شود، اگر اين سنگ گرسنه بود تو نيز گرسنه اى .
سنگ را گرفت و نزد يارانش آمد و آن را در ترازويى گذارد و تا هزار سنگ ديگر به اندازه آن در كفه ديگر ترازو نهادند آن سنگ زيادتى داشت .3
خضر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نزدش آمد و سنگى در كفه اى نهاد و سنگى كه ذوالقرنين آورده بود در كفه ديگر گذارد و قدرى خاك بر روى آن ريخت ، در اين هنگام چون سنجيدند برابرى كرد.
ذوالقرنين از حضرت خضر (عليه السلام) علت را پرسيد؟ گفت : خداوند خواست ترا آگاه كند كه اين همه كشورها را فتح كردى سير نگشتى ؛ آدمى هرگز سير نشود جز آنكه مشتى خاك بروى بريزند و شكمش را چيزى پر نكند جز خاك .
ذوالقرنين گريه كرد.
روزى ديگر ذوالقرنين بر مردى گذشت و ديد بر سر قبرى نشسته و مقدارى استخوان پوسيده و جمجمه هاى متلاشى شده در پيش نهاده و آنها را زير و رو مى كند.
پرسيد: چرا چنين مى كنى ؟ گفت : مى خواهم استخوان پادشاهان از بينوايان جدا سازم ،
 نمى توانم .
از او گذشت و گفت : مقصود او را از اين كار من بودم ، پس از آن در «دومة الجندل »   منزل كرد و از جهانگيرى صرف نظر كرد و به بندگى مشغول گشت . 
3- اشعب بن جبير مدنى (م 154)  
  او مردى احول چشم و دو طرف سرش بيمو و مخرج راء و لام نداشته و بسيار حريص و طماع به مال و خوردنى هاى دنيا بوده و هيچ‌گاه از اين جهت سير نمى شد.
وقتى از او در اين باره پرسيدند. گفت : از هر خانه اى كه دودى برآيد گمان برم كه براى من طعامى مى سازند منتظر بنشينم ، چون انتظارم بسيار شود اثرى ظاهر نشود نان پاره خشك در آب آغشته كنم و بخورم .
چون صداى اذان بر جنازه اى به گوشم آيد، گمان مى كنم كه آن ميت وصيت كرده كه از مال من يك ثلث به اشعب دهيد. پس به اين گمان به خانه آن ميت روم و همراه آنان در غسل و كفم و دفن مرده كمك كنم . بعد از دفن وقتى اثرى از وصيت مرده ظاهر نشود، نااميد به خانه خود باز گردم .
چون در كوچه ها گذرم ، دامن را گشاده دارم به گمان آنكه اگر همسايه اى از بامى يا دريچه اى ، چيزى پيش همسايه ديگر اندازد، شايد كه خطا شود و در دامن من افتد. گويند: روزى در كوچه اى مى گذشت و جمعى اطفال بازى مى كردند، گفت : اى كودكان اينجا چرا ايستاده ايد؟ و حال آنكه در سر چهار راه كسى يك خروار سيب سرخ و سفيد آورده و بر مردم بخشش مى كند كودكان چون بشنيدند يك باره ترك بازى كرده و به طرف چهار راه دويدند.
از دويدن ايشان اشعب را حرص و طمع غلبه كرد و به دويدن افتاد او راگفتند به خبر دروغ خود ساخته اى چرا مىروى ؟
گفت : دويدن اطفال از روى جدى بود و دويدن من از طمع مىباشد، شايد اين صورت واقعى باشد من محروم مانم . 
 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page