تبليغات سازنده و مؤثر مصعب بن عمير مبلغ جوان و برازنده پيغمبر درمدينه و فعاليت تبليغى دوازده مسلمان نامبرده در ميان مردم مدينه و دو قبيله خود (اوس و خزرج) اعثشد كه روز به روز نام رسول خدا بيشتر بر سر زبانها بيفتد و افراد زيادترى شيفته و دلباخته حضرت گردند.
چون موسم حج فرا رسيد، و طبق رسوم عرب، مردم خود را آماده رفتن به مكه نمودند، مصعب بن عمير نيز به مكه بازگشت. تا گزارش كار خود را به پيغمبر بدهد و در مراسم حج هم شركت كند.
حدود پانصد نفر مرد و زن مدينه خود را مهياى سفر مكه نمودند. هفتاد و پنج تن از مسلمانان هم در ميان آنها بودند كه دو نفر آنها زن بود.
چند نفر از اين عده پيغمبر را در مكه ملاقات نمودند و از حضرت خواستند تا در يكجا اجتماع كنند و با آن برگزيده خدا بيعت نمايند. حضرت فرمود: وعده ما در اواخر شب جنب عقبه اولى است.
اين عده هفتاد و پنج نفرى پنهانى و با كمال احتياط در دستههاى چند نفرى به طورى كه مشركين متوجه گردهمائى آنها نشوند، آمدند و در 3عقبه اولى» منتظر رسيدن پيغمبرشدند. لحظهاى بعد پيغمبر با عمويش عباس كه هنوز مسلمان نشده بود، ولى بعد از ابوطالب مىخواست برادر زادهاش را تنها نگذارد، وارد شدند.
نخست عباس در آن جمع كه با شور و شوق ديدار پيغمبر همه گوش بودند تا بشنوند و مراسم بيعت انجام گيرد آغاز به سخن كرد و گفت: اى جماعتخزرج! مىدانيد كه محمد از ماست و ما او را از گزند قوم خود حفظ كردهايم، و در ميان ما با عزت و بزرگواى به سر مىبرد، ولى با اين وصف او مىخواهد در ميان شما مردم مدينه باشد. اگر مىبينيد مىتوانيد به خوبى او را پذيرا شويد و از وى حمايت كنيد، او در اختيار شماست، و چنانچه مىدانيد نمىتوانيد درست به عهد و پيمانى كه با وى مىبنديد عمل كنيد، و از او يارى نمائيد، از هم اكنون او را رها كنيد.
خزرجيان گفتند: اى عباس آنچه را گفتى شنيديم. يا رسول الله! هر پيمانى مىخواهى براى خودت و خدايت از ما بگير.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) آياتى از قرآن مجيد تلاوت نمود، و آنها را دعوت كرد كه به خدا ايمان بياورند و به دين او «اسلام» بيشتر اهميت بدهند، سپس فرمود: با شما بيعت مىكنم و پيمان مىبندم كه در وطن خود ازمن مانند كسان خويش دفاع كنيد.
براء بن معرور كه بزرگ هيات بود دست پيغمبر را به رسم بيعت به دست گرفت و گفت: آرى، به خدائى كه تو را به حق مبعوث كرده است از وجود مقدست مانند فرزندان خود يارى خواهيم كرد.
در اين هنگام ابوالهيثم ابن تيهان رشته سخن را به دست گرفت و گفت: يا رسول الله! ما با قم يهود پيمانهائى بستهايم كه با مسلمانشدنمان ناچاريم آنها را ناديده بگيريم شايسته نيست كه اگر خداوند به شما قدرت داد به سوى قوم خود به مكه بازگردى، و ما را رها كنى.
پيغمبر تبسمى كرد و فرمود: نه، پيمان من پيمان شماست، و احترام من بستگى به احترام شما دارد. شما از من هستيد و من هم از شمايم. با هر كس صلح كرديد صلح مىكنيم و با هر كس سر جنگ داستيد، جنگ خواهم كرد.
آنگاه پيغمبر فرمود: از ميان خود دوازده تن را انتخاب كنيد و به من معرفى نمائيد. آنها نيز نه نفر از قبيله خزرج وسه تن از قبيله اوس را به نمايندگى خود برگزيدند و به پيغمبر معرفى كردند. سپس برخاستند و يك يك با پيغمبربيعت نمودند. نخستين كسى كه بيعت كرد اسعد بن زراره بود، و گفتهاند ابوالهيثم ابن تيهان بود، و هم گفتهاند براء بن معرور بود. پس از آن بقيه هم پيش رفتند و يك يك بيعت كردند. آمدن اين عده به مكه و انجام بيعت دوم در عقبه كه آخرى «بيعت جنگ و پيكار» نام گرفت، در ماه ذى الحجه بود. پيغمبر بقيه ماه ذى الحجه و ماه محرم و صفر را در مكه ماند، و در 12 ربيع الاول به مدينه هجرت كرد.
پس از اين بيعت و پيش از آنكه حضرت خود روانه مدينه شود، دشتور داد مسلمانان، مرد و زن و پير و جوان به مدينه مهاجرت كنند. آنها نيز به مدينه كوچ كردند، و با گردهمائى خود زمينه را براى هجرت پيغمبر فراهم نمودند.
بايد دانست كه چون از اين تاريخ بزرگان مدينه با پيغمبر بستند كه به ياريش قيام كنند «انصار» يعنى ياوران پيغمبر خوانده شدند. در مقابل آنها «مهاجرين»از مردم مكه و ساير نقاط بودند كه قبل و بعد از هجرت پيغمبر به مدينه، به آن شهر مهاجرت نمودند.
در تاريخ اسلام «انصار» به اهل مدينه، و «مهاجرين» بيشتر به اهل مكه گفته شده است.
------------------------------
على دوانى
دومين بيعت اهل مدينه با پيغمبر
- بازدید: 5735