حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مدّتى پس از آن كه به رسالت و نبوّت مبعوث شد، روزى از شهر مكّه به سوى ابطح خارج گشت، در بين راه چوپانى بيابان نشين را ديد كه مشغول چرانيدن گوسفندان خود مى باشد.
و اين چوپان در بين افراد آن منطقه از جهت زور و نيروى جسمى مشهور بود، همين كه آن حضرت نزديك او رسيد، چوپان عرضه داشت: آيا حاضرى با من كشتى بگيرى و زور آزمائى كنيم؟
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله اظهار نمود: تو قدرت وتوان مسابقه با مرا ندارى، چوپان اظهار داشت: قول مى دهم اگر من برنده نشدم يك گوسفند براى تو باشد.
حضرت پذيرفت و چون با يكديگر كشتى گرفتند پيامبر خدا صلوات اللّه عليه، چوپان را بر زمين زد و در مسابقه كشتى برنده گرديد، چوپان از جاى خود برخاست و گفت: آيا حاضر هستى يك بار ديگر با هم كشتى بگيريم؟
حضرت فرمود: مطمئن باش كه تو برنده نمى شوى.
چوپان با غرور تمام گفت: اگر تو برنده شدى، يك گوسفند ديگر از گوسفندان من براى تو باشد.
پس يك بار ديگر آن دو نفر مشغول كشتى گرفتن شدند؛ و چوپان تمام نيرو و توان خود را به كار گرفت ولى در مقابل آن حضرت نتوانست هيچ كارى انجام دهد ورسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دوباره او را بر زمين انداخت.
هنگامى كه از جاى خود برخاستند، چوپان عرضه داشت: يا رسول اللّه! تا كنون كسى نتوانسته بود در مقابل قدرت من دوام بياورد مگر تو، پس حقّ با تو است، اكنون اسلام خويش را بر من اعلان نما.
و چوپان، قهرمانِ شكست خورده، مسلمان شد حضرت دو گوسفند خود را به او بخشيد و رفت.(1)
--------------------------------------
1-مستدرك الوسائل ج 14، ص 82، ح 2.
-------------------------------
عبدالله صالحى
مسابقه و كُشتى با چوپان
- بازدید: 8042