چگونه عيسى تورات تحريف شده را تصديق كرد

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در آيه مورد بحث صريحاً عيسى بن مريم مى گويد من مصدق تورات هستم. در اين موقع اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه حضرت مسيح، تورات تحريف شده را تصديق مى كند، درصورتى كه تورات موجود در زمان وى از دست تحريف مصون نمانده بود.
اين سؤال اختصاص به اين آيه وتصديق حضرت مسيح ندارد، بلكه اين سؤال را مى توان درباره تصديق پيامبر اسلام نيز مطرح نمود؛ زيرا او نيز به تصريح قرآن، مصدق كتاب هاى پيشينيان هست، چنان كه مى فرمايد:.
(وَ الَّذِى أَوْحَيْنِا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتِابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمِا بَيْنَ يَدَيْهِ...؛(1).
قرآنى را كه به تو وحى نموديم حق بوده و تصديق كننده كتاب هايى است كه در برابر او قرار دارد (كتاب هايى را كه پيش از وى نازل شده اند تصديق مى كند».
ما درباره اين كه پيامبر اسلام چگونه تصديق كننده انجيل و تورات است با اين كه به تصريح قرآن هر دو كتاب از تحريف مصون نمانده اند، در فرصت ديگرى سخن خواهيم گفت؛ زيرا آياتى كه در اين باره نازل شده از نظرتعبير، يك سان نيست و نظر قطعى در صورتى مى توان اتخاذ كرد كه مجموع آياتى كه در اين باره نازل شده است مورد بررسى قرار گيرد. اكنون بحث ما درباره مفاد جمله (وَمُصَدِّقاً لِمِا بَيْنَ يَدَىَّ) است كه حضرت عيسى درباره تورات فرموده است.
بيشتر مفسران(2) از جمله استاد فقيد تفسير و كلام مرحوم بلاغى(3) معتقدند، منظور از (بَيْنَ يَدىّ)، (ما تقدم من كتاب) است؛ يعنى توراتى را كه قبل از من نازل شده تصديق مى كنم و در لغت عرب لفظ (بَيْنَ يَدَىّ) در معناى متقدم نيز به كار مى رود. بنابراين مسيح تصديق كننده تورات واقعى است نه تورات فعلى.
ولى پاسخ روشن اين سؤال اين است كه، منظور حضرت مسيح از اين كه تصديق كننده تورات است اين است كه اصول و كليات آيين تورات در عقايد و احكام، مورد قبول من است؛(4) يعنى من نيامده ام آيين و شريعت تورات را به كلى از بين ببرم و اصول و فرمان هاى آن را ناديده بگيرم و اين بدين معنا نيست كه من هرچه درتورات هاى مختلف بنى اسرائيل وجود دارد، تصديق مى كنم.
اصولاً پيامبرى كه خود داراى شريعت مستقل است، نمى تواند كتاب و شريعت پيامبر پيشين را به طور دربست قبول كند، و كوچك ترين تغييرى در آيين او پديد نياورد؛ زيرا در اين صورت اين پيامبر، داراى شريعت نبوده بلكه مروج شريعت پيامبر قبلى خواهد بود، در صورتى كه حضرت مسيح، از پيامبرانى است كه شريعت مستقل و جداگانه اى داشت و با ملاحظه اين مراتب بايد گفت، مقصود او تصديق اجمالى تورات است و بس.
گذشته از اين خود حضرت مسيح يكى از علل بعثت خود را رفع اختلافات بنى اسرائيل در احكام الهى معرفى مى كند و مى گويد:.
(...قِالَ قَدْجِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِى تَخْتَلِفُونَ فِيهِ...؛(5).
من با سخنان حكيمانه به سوى شما آمده تا بعضى از مواردى را كه در آنها دچار اختلاف شده ايد توضيح دهم).
از اين جمله استفاده مى شود كه بنى اسرائيل درباره شريعت موسى، كه تورات مبين آن بود، اتفاق نظر نداشتند وگرنه با هم اختلاف پيدا نمى كردند و اين خود بالملازمه دلالت دارد در زمان بعثت حضرت مسيح، تورات واحدى در ميان بنى اسرائيل وجود نداشت تا حضرت مسيح آن را تصديق كند و با در نظر گرفتن اين مطلب كه او براى داورى ميان بنى اسرائيل بر انگيخته شده بود، مى توان گفت منظور از تصديق، تصديق اجمالى اين كتاب است نه تصديق هر آن چه در نسخه هاى تورات آن زمان وجود داشته است.
-----------------------------------------
1-فاطر (35) آيه 31.
2-مجمع البيان، ج‏2، ص‏207.
3-الرحلة المدرسية، ص‏232.
4-المنار، ج‏7، ص‏630.
5-زخرف (43) آيه 63.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني