پرسش هايى در مورد فارقليط و پاسخ آنها

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

دلايل و قراين زيادى روشن ساخت كه منظور از فارقليط در آيات انجيل - كه حضرت مسيح از آمدن او بشارت داده است - پيامبر موعود جهانيان است، وهرگز نمى توان آن را به روح القدس، همان طور كه مفسران انجيل مدعى هستند، تفسير نمود.
اخيراً يكى از نشريات مسيحى پرسش هايى را به صورت اعتراض و انتقاد از نظر كسانى كه فارقليط را به پيامبر موعود تفسير كرده اند مطرح نموده است، در صورتى كه محققان اسلامى از ساليان دورى، به اين پرسش ها پاسخ هاى قطعى گفته اند ولى مبلغان مسيحى حالا به فكر زنده كردن آنها افتاده اند.
مرحوم فخر الاسلام در كتاب ارزشمند خود انيس الاعلام(1) به تمام اين پرسش ها پاسخ گفته و اين كتاب 83 سال پيش در تهران چاپ شده است. اكنون ما اين سؤالات را يك يك طرح نموده و به آنها پاسخ مى دهيم:
پرسش اول.
حضرت مسيح صريحاً مى فرمايد، پارقليط روح راستى است و اين آيه نمى تواند مربوط به حضرت محمد باشد؛ زيرا او انسان بوده نه روح.
پاسخ.
لفظ روح، همان طور كه در روح القدس استعمال مى شود، در مطلق انسانى كه داراى روح - اعم از راستى و ضلالت - است نيز به كار مى رود و استعمال لفظ روح در معناى دوم در كتب عهدين زياد است از باب نمونه، در نامه اول يوحنا چنين آمده است:
اى محبوبان، هر روح را باور ننماييد، بلكه ارواح را بيازماييد كه آيا از خدا هست يا نه؛ زيرا پيامبران دروغگو در جهان زياد پيدا شده اند و از اين جا مى شناسيم روح خدا را. هر روحى كه به عيساى مسيح مجسم شده، از خداست و هر روحى كه عيساى مجسم شده را انكاركند از خدا نيست و هم چنين است آن روح مخالف مسيح (دجال) كه شنيده ايد مى آيد و الان هم در جهان است. ما از خدا هستيم و هركه خدا را مى شناسد، سخن ما را مى شنود و آن كه از خدا نيست به ما گوش نمى گيرد. روح حق و روح ضلالت را از اين تميز مى دهيم.(2)
اين جمله ها حاكى است كه استعمال روح درغير روح القدس شايع است و ذيل آيه صريحاً مى رساند كه هركس به حق و راستى دعوت كند، او روح حق است و هركس به ضلالت و گمراهى دعوت نمايد او روح ضلالت است.
بنابراين اگر به پيامبر موعود (روح راستى) گفته شده است براى اين است كه او مردم را به راستى و حقيقت دعوت خواهد نمود. و اين نوع تعبير در ميان ملل جهان آن چنان زياد است كه پس از دقت، جاى ترديد براى كسى باقى نمى ماند.
پرسش دوم.
حضرت مسيح، فارقليط را چنين معرفى كرد كه، جهان نمى تواند او را قبول كند؛ زيرا كه او را نمى بيند و نمى شناسد در صورتى كه هزاران نفر حضرت محمد را ديدند و شناختند.
پاسخ.
مقصود از ديدن در اين جا معرفت و شناسايى با ديده دل است و هرگز چنين معرفتى از ناحيه مسيحيان درباره پيامبر اسلام انجام نگرفت و يك چنين استعمال در ميان مردم، حتى خود عهدين فراوان ديده مى شود از باب نمونه:
از اين جهت با اينها به امثال سخن مى گويم كه مى نگرند و نمى بينند، و شنوا هستند و نمى شوند ونمى فهمند و در حقّ ايشان تمام مى شود نبوت اشعيا كه مى گويد: پيوسته خواهيد شنيد و نخواهيد فهميد، نظر كرده و خواهيد نگريست ونخواهيد ديد.(3)
هم چنين مقصود از (نشناختند) معرفت و شناخت كامل است و چنين (شناخت) كاملى به پيامبر اسلام در سطح جهانى و عمومى صورت نپذيرفت و چنين استعمالى در همه زبان ها و خود اناجيل زياد است؛ مثلاً تصريح مى كند كه، كسى پسر (مسيح) را جز خدا نشناخت در صورتى كه مسيحيان او را شناختند آن جا كه مى فرمايد: غير از پدر هيچ كس پسر را نمى شناسد.(4)
به او گفتند: پدر تو كجاست عيسى جواب داد: نه مرا مى شناسيد و نه پدرم را. هرگاه مرا مى شناختيد هرآينه پدرم را نيز مى شناختيد.(5)
بنابراين منظور از اين كه (جهان، فارقليط را نمى بيند) يعنى حقيقت او را درك نمى كند و نمى شناسد و به او معرفت كامل پيدا نمى كند.
پرسش سوم.
روى سخن حضرت مسيح در اين وعده ها با حواريون است، در صورتى كه حضرت محمدق حدود 600 سال بعد از حضرت مسيح به دعوت برخاست و در آن زمان كسى ازحواريون باقى نمانده بود.
پاسخ.
طرف خطاب اگر چه حواريون بوده، ولى مقصود اصلى و واقعى از خطاب، امت حضرت عيسى است.
تمام مصلحان و سخنوران جهان در گفتار خود از اين روش پيروى مى كنند. آنان اگر چه خطاب خود را متوجه حاضران در جلسه سخن مى نمايند، ولى در حقيقت خطاب متوجه عموم بشر و كسانى است كه شايستگى پيروى از گفتار آنان را دارند و در خود انجيل اين نوع خطاب زياد است آن جا كه مى گويد:
(و نيز شما را مى گويم بعد از اين پسر انسان را خواهيد ديد كه بر دست راست قدرت نشسته بر ابرهاى آسمانى مى آيد).(6)
در صورتى كه همه آن كسانى كه طرف خطاب حضرت مسيح بودند احدى از آنها اين وضع را مشاهده نكرد، بلكه 1982 سال گذشته و هنوز كسى از پيروان حضرت مسيح اين وضع را نديده است.
نتيجه اين كه، خطاب پيامبران و مصلحان و سخنوران عالى قدر متوجه عموم بشر است گرچه روى سخن در جلسه خطاب، با چند نفر بيش نباشد.
پرسش چهارم.
آخرين پرسش اين است كه حضرت مسيح درباره فارقليط چنين گفت: (او نزد شما مى ماند و در شما خواهد بود). آيا حضرت محمد(ص) مى توانست در شخصى بماند نه، زيرا يك نفر مى تواند با كسى باشد اما نمى تواند در كسى بماند.
پاسخ.
منظور از اين كه در شما مى ماند؛ يعنى آيين او براى ابد در ميان شما مى ماند و آيين او منسوخ نمى شود و هرگز اين نوع شبهات كودكانه نمى تواند از ظهور آيات درباره پيامبر موعود با در نظر گرفتن آن همه قراين بكاهد.
مرحوم فخرالاسلام، كه مدت ها يكى از مبلغان ورزيده مسيحيان بود، درباره علت گرايش خود به اسلام مطلب قابل توجهى را نقل مى كند و ما خلاصه گفتار او را در اين جا مى آوريم. وى مى نويسد: پس از مسافرت هاى زياد براى تحصيل معارف مسيحى، خدمت يكى از كشيشان، بلكه مطران والامقام از فرقه كاتوليك رسيدم كه درقلوب كاتوليك ها، مقام و موقعيتى بزرگ داشت و از سلاطين و اشراف و اعيان آن فرقه، هداياى گرانبهايى براى او مى آمد و قريب پانصد نفر در مجلس درس او حاضر مى شدند. علاوه بر اين، گروهى از دختران تارك دنياى مسيحيان، در محضر او كسب كمال مى نمودند. او علاقه و اطمينان خاصى به من داشت و كليد همه جا را در اختيار من مى گذارد، جز كليد اتاق كوچكى كه پيش خود نگاه مى داشت.
روزى نقاهت، استاد را از شركت در مجلس درس بازداشت و به من دستور داد كه به جلسه درس بروم و اعلام كنم درس، به دليل عارضه استاد تعطيل است.
وقتى من در جلسه درس با شاگردان رو به رو شدم ديدم محور بحث آنها درباره لفظ (فارقليط) است كه انجيل يوحنا از آمدن آن در باب هاى 14 و 16 و 15 خبر داده است. من پس از استماع سخنان و مذاكرات آنان به حضور استاد بازگشتم و او را از مذاكره و نظريات مختلف آنان پيرامون لفظ (فارقليط) آگاه ساختم. او از من پرسيد: شما چه نظرى را انتخاب كرده ايد گفتم: من نظر فلان مفسر را. او گفت: شما تقصير نداريد، ولى تفسير اين لفظ را در اين زمان جز، گروه قليلى كه در معارف مسيحى راسخ و استادند، كسى نمى داند. من فوراً خود را به پاهاى استاد افكندم و درخواست كردم كه مرا از حقيقت اين لفظ آگاه سازد. در اين لحظه اشك در ديدگان استاد بزرگوار حلقه زد و شروع به گريه كرد و گفت: من حاضرم اين حقيقت را براى تو فاش كنم، ولى اگر در حيات من، آن را به ديگران بازگو كنى، مقدمات قتل مرا فراهم نموده اى. من به او اطمينان دادم. او گفت: اين اسم از اسماى مبارك پيامبر اسلام است و به معناى احمد و محمد است، سپس كليد آن اتاقى را كه هرگز در اختيار من نمى گذاشت، به من داد و گفت: درِ فلان صندوق را بازكن و آن دو كتاب را بياور. من هر دو كتاب را نزد استاد آوردم. اين دو كتاب به خط يونانى و سريانى قبل از ظهور پيامبر اسلام، با قلم بر پوست نوشته شده بود و هر دو كتاب لفظ (فارقليط) را به معناى احمد ومحمد ترجمه كرده بودند.
استاد افزود: علما و مفسران انجيل پيش از بعثت پيامبر اسلام، در اين كه فارقليط به معناى احمد و محمد است اختلافى نداشتند، ولى پس از ظهور آن شخصيت بزرگ، براى حفظ مقام و موقعيت خود معناى ديگرى براى اين لفظ اختراع نمودند و از سبك و ترتيب آيات انجيل معلوم است، كه هرگز منظور از آن، (وكالت)، (شفاعت)، (تسلى) و (روح نازل دريوم الدار) نيست؛ زيرا آن حضرت، آمدن فارقليط را مشروط به رفتن خود كرده است و از اين جمله پيداست كه فارقليط صاحب شريعت است و اجتماع دو نبى صاحب شريعت، در يك زمان صحيح نيست.
مرحوم فخرالاسلام، قراين ديگرى را - كه قبلاً يادآورى شد و دلالت مى كنند كه منظور از فارقليط، احمد است - از استاد خود نقل كرده و اضافه مى كند: من از استاد پرسيدم كه درباره آيين مسيحيت چه مى گوييد گفت: آيين مسيح منسوخ است. گفتم: راه نجات و آيينى كه ما را به رضاى خدا برساند كدام است!.
گفت: منحصر است در پيروى از شريعت محمدق. گفتم: پيروان وى اهل نجاتند سه مرتبه گفت: بلى واللّه: گفتم: شما چرا از اين آيين پيروى نمى كنيد.
گفت: من در باطن مسلمانم ولى اگر به اسلام تظاهر كنم، مسيحيان نقشه قتل مرا ريخته و تا مرا نكشند دست از من بر نمى دارند و اگر من به كشورهاى اسلامى پناه ببرم، به وسايلى بر من دست مى يابند و خون مرا مى ريزند.
در اين لحظه اشك در ديدگان من حلقه زد و آن گاه با صداى بلند گريستم. استاد نيز گريست. گفتم: اى پدر روحانى، اجازه مى دهيد كه من در آيين اسلام داخل شوم! گفت: نجات مى خواهى بايد دين اسلام را بپذيرى و من در باطن از پيروان اسلام هستم و من تو را دعا خواهم كرد مشروط بر اين كه شاهد باشى كه من در باطن مسلمان هستم، نه تنها من چنين هستم، بلكه گروهى از كشيشان در اين عقيده با من موافق هستند.
مرحوم فخرالاسلام در كتاب خود، دنباله داستان را به طرز جالبى نقل كرده و مى نويسد:
رؤيت آن دو كتاب و بيانات استاد دلم را روشن ساخت ومحبت خاتم پيامبران، بر من غالب و پيروز شد. دنيا و رياست پنج روزه و خويشاوندان و بستگان، مرا در دورى از آن محيط مانع نگرديد. مبلغى از استاد گرفتم و آن چه داشتم همه را در آن نقطه ترك گفتم، جز سه جلد كتاب كه آنها را همراه خود آوردم و پس از زحمات زياد و طى مسافت ها، وارد شهر (اروميه) شدم. همان شب، براى تشرف به اسلام در خانه مرحوم شيخ حسن مجتهد رفتم. كلمه طيبه توحيد و اقرار به رسالت خاتم پيامبران را به زبان جارى ساختم و ضروريات آيين اسلام را از او آموختم و همه را به خط سريانى نوشتم كه فراموش ننمايم و از محضر وى درخواست نمودم كه كسى را از اسلام من آگاه نسازد؛ زيرا ممكن است از طرف خويشاوندان و دستگاه مسيحيت، مورد ايذا واقع شوم. سپس به حمام رفتم و غسل توبه از شرك به جا آورده و مجدداً كلمه اسلام را به زبان جارى نمودم. الحمدللّه الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا أن هدانا اللّه.
پس از مراسم ختان و بهبودى كامل، مشغول فرا گرفتن قرآن و تحصيلات معارف اسلامى گرديدم و براى تكميل مراتب، عازم عتبات عاليات شده و از محضر اساتيد آن جا بهره مند شدم....(7)
-----------------------------------------
1-ج‏2، ص‏88 - 109.
2-نخستين رساله يوحنا، باب چهارم، جمله 1 - 7 به نقل از:عهد جديد، چاپ لندن 1837م.
3-انجيل متى، باب 13، جمله 14-13.
4-همان، باب 11، جمله 27.
5-انجيل يوحنا، باب 8، جمله 19.
6-انجيل متى، باب 26، جمله 64.
7-انيس الاعلام، ج‏1، ص‏4 و ج‏2، ص‏161. مرحوم فخرالاسلام از افراد ارزنده اى بود كه در پرتو اطلاعات وسيع، از طريق تشكيل جلسات مناظره با كشيشان و تأليف كتاب به جهان اسلام خدمات بزرگى انجام داده است. وى علاوه بر كتاب انيس الاعلام كه غنى ترين منبع در رد مسيحيت كنونى است، كتاب هايى به نام بيان الحق، برهان المسلمين وتعجيز المسيحيّين، طبع و نشر نموده است. متأسفانه از اين مبلغ نامى اسلامى شرح حال جامعى در دست نيست، حتى تاريخ وفات او به طور دقيق معين نيست و از سرنوشت او در پايان عمر اطلاعى نداريم.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page