پنج درس ارزشمند و آموزنده

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

1 مرحوم سيّد مرتضى، شيخ حرّ عاملى و برخى ديگر به نقل از ابوهاشم جعفرى آورده اند:
روزى به محضر مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شدم، ديدم كه در حال نوشتن نامه اى مى باشد، لحظاتى را در خدمت آن حضرت نشستم تا آن كه هنگام نماز فرا رسيد.
بدين جهت، از ادامه نوشتن خوددارى نمود و در همان لحظه، نامه و قلم را بر زمين نهاد و برخاست مشغول خواندن نماز گرديد.
و من مواظب احوال و اوضاع بودم، كه ناگهان متوجّه شدم در حالى كه امام عليه السلام مشغول نماز بود، قلم روى كاغذ حركت مى كرد و خطّ مى نوشت، تا آن كه نامه به پايان رسيد و من با مشاهده چنين معجزه اى سجده شكر به جاى آوردم.
و چون نماز پايان يافت و حضرت سلام نماز را داد، قلم را از روى زمين برداشت؛ و سپس اجازه فرمود تا افرادى كه منتظر زيارت و ملاقات حضرت بودند، وارد شوند.(1)
2 محمّد بن حسن شمعون گويد:
روزى از روزها چشم هايم سخت درد مى كرد و آنچه مداوا كردم سودى نبخشيد و بالا خره يكى از دو چشمم نابينا شد و دوّمى هم در حال از بين رفتن بود.
نامه اى به حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام نوشتم و تقاضا نمودم تا حضرت براى بهبودى چشم هايم دعا فرمايد.
امام عليه السلام در جواب نامه، چنين مرقوم فرمود: خداوند متعال چشم نابينايت را برگرداند و آن ديگرى را صحيح و سالم گرداند.
و نيز در ذيل نامه نوشته بود: خداوند به تو پاداش نيك و جر جزيل عنايت گرداند.
محمّد گويد: از اين كه چشم هايم خوب شد خوشحال شدم؛ ولى معناى آخرين جمله امام عليه السلام را نفهميدم، تا آن كه يكى از فرزندانم وفات يافت و فهميدم تسليت آن حضرت به جهت آن بوده است.(2)
3 احمد بن اسحاق حكايت كند:
روزى به محضر مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام شرفياب شدم، هنگامى كه در خدمت حضرت نشستم، فرمود: ((الحمد للّه))، پيش از آن كه از دنيا بروم، خداوند متعال خليفه و جانشين مرا به من نشان داد و فرزند عزيزم را ديدم.
او از جهت شمائل و صفات، شبيه ترين مردم به رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى باشد، خداوند حافظ و نگهدار او خواهد بود تا آن كه پس از غيبتى طولانى ظهور نمايد و زمين را پر از عدل و داد گرداند.(3)
4 همچنين ابوهاشم جعفرى گويد:
روزى نزد حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام شرفياب شدم و نشتستم.
حضرت فرمود: يكى از گناهانى كه مورد عفو و مغفرت قرار نمى گيرد، اين است كه شخصى گناهى مرتكب شود و بگويد: اى كاش فقط به همين گناه عقاب شوم و آن را سبك و ناچيز شمارد.
من پيش خود فكر كردم: چقدر سخت و دقيق است، پس انسان بايد هميشه مواظب اعمال و حركات خود باشد.
حضرت از افكار من آگاه شد و فرمود: آنچه با خود حديث نفس كردى، اهميّت بده و آن را رها نكن و بدان كه گناهِ شرك به خداوند متعال از حركت مورى بر سنگى صاف و ظريف، مخفى تر خواهد بود.(4)
5 مرحوم كلينى و برخى ديگر از بزرگان به نقل از ابوهاشم جعفرى آورده اند:
روزى در محضر مبارك حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شدم و با خود گفتم: اى كاش حضرت نگين انگشترى، به من هديه مى نمود تا نزد انگشترساز ببرم و ركاب مناسبى براى آن بسازد و به عنوان تبرّك به دست خود نمايم.
و چون مقدارى نشستم، بلند شدم و بدون آن كه در فكر نگين انگشتر باشم، خواستم كه خداحافظى كنم.
پس امام عليه السلام انگشترى را تحويل من داد و فرمود: اى ابوهاشم! تو نگين خواستى؛ ولى ما نگينى همراه با ركاب آن به تو مى دهيم، خداوند آن را براى تو مبارك گرداند.
پس از آن گفتم: اى سرور و مولايم! شهادت مى دهم كه تو حجّت و ولىِّ خدا هستى و امام و پيشواى من خواهى بود و من بر اين شهادت اعتقاد راسخ دارم؛ سپس حضرت فرمود: خداوند متعال تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد. (5)
------------------------------
1-عيون المعجزات: ص 134، إثبات الهداة: ج 3، ص 430، ح 117، بحار: ج 50، ص 304، ح 80، مدينة المعاجز: ج 7، ص 597، ح 2581.
2-اصول كافى: ج 1، ص 510، ح 17.
3-إكمال الدّين شيخ صدوق: ص 408، ح 7.
4-الخرايج و الجرايح: ج 2، ص 687، ح 11.
5-اصول كافى: ج 1، ص 512، ح 21، كشف الغمّة: ج 2، ص 421، إثبات الهداة: ج 3، ص 405 ح 25.
-----------------------
عبدالله صالحي