كرامتها و شهادت امام زين العابدين‏

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

در كتابهاى‏روايى، بسيار به اين حديث قدسى برمى‏خوريم كه‏مى‏فرمايد:
"عَبْدى أَطِعْنى تَكُنْ مَثَلى أَقُولُ لِلْشَّىْ‏ءِ كُنْ فَيَكُون وَتَقُولُ لِلْشَّىْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونَ".(1)
در قرآن نيز مثالهاى واقعى از تاريخ انبيا و صالحانى كه خداونددعاهايشان را در امورى كه مردم در آنها به درماندگى رسيده بودند،اجابت كرده است، فراوان است. آيا طوفان نوح و كشتى‏اش و آتش ابراهيم‏كه خداوند آن را سرد وبى گزند ساخت و عصاى موسى كه به صورت‏اژدهاى آشكار مى‏شد و سخن گفتن عيسى در گهواره و استجابت دعاى‏ابراهيم و زكريا كه خداوند با وجود آنكه پير و ناتوان شده بودند. بديشان‏فرزندانى عطا فرمود، كرامت خداوند نبود كه به اين بندگان مخلص عطافرموده؟ پس چرا بر برخى گران است كه همچنان كه كرامتهاى خدا را برپيامبران مى‏پذيرند، كرامت حضرتش را بر ديگر اولياى وى بپذيرند؟!آيا مگر در حديث نبوى نيامده است كه:
"عُلَماءُ اُمَّتى كَأَنْبياءِ بَنِى إِسْرائيلَ"(2).
پس چگونه به تصريح قرآن، صدور معجزه‏ها در روزگار بنى اسرائيل‏امكان‏پذير است‏امّا صدور آن به‏دست‏اهل‏بيت پيامبرصلى الله عليه وآله نا ممكن باشد؟!
آيا براستى بر خداوند دشوار است كه كرامات خود را بر دستان امام‏سجادعليه السلام است كه اينك با هم برخى از ويژگيها و صفات او را از نظرگذرانديم، جارى كند؟ و براى اين منظور چه كسى بهتر و سزاوارتر از آن‏كه بر خوردار از اين صفات است؟! او عبادتگر شبها بود و روزه دارروزها، همواره از ترس خدا مى‏گريست و پيوسته در پيشگاه حضرتش‏پيشانى بر خاك مى‏ساييد و... و...
اينك ما از خرمن زندگى درخشان و مالامال از كرامات آن‏حضرت،خوشه‏اى چند مى‏چينيم تا اين يقين در ما افزون شود كه خداوند دعاى‏بندگان مخلصش را كه با تمام هستى و وجود خويش در كنارپروردگارشان آرام يافته‏اند به شرف اجابت نايل مى‏كند. آنگاه از راه اين‏يقين است كه عشق و علاقه ما به اهل بيت افزون مى‏گردد و مگر محبّت‏آنان خود رهايى از دوزخ و وسيله نزديكى به خدا نيست؟!
1 - يكى از كرامتهاى آن‏حضرت اين بود كه خداوند از طريق رؤيا به‏وسيله پيامبرصلى الله عليه وآله، آن‏حضرت را از ماجرايى مطلع كرد. داستان از اين‏قرار است:
از امام صادق‏عليه السلام روايت شده است كه فرمود: وقتى كه عبدالملك بن‏مروان به خلافت رسيد به حجاج بن يوسف نوشت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏
از عبد الملك بن مروان امير المؤمنين به حجاج بن يوسف امّا بعد، درريختن خون بنى عبد المطلب بنگر و خون آنها را پاس دار واز اين كاردورى گزين كه خود شاهد بودم كه چون آل ابو سفيان در اين كار ولع نشان‏دادند، جز اندكى بر سرير پادشاهى درنگ نكردند. و السلام.
امام صادق فرمود: عبد الملك اين نامه را نهانى به حجاج فرستادوخبر اين نامه در همان ساعتى كه نوشته و به سوى حجاج فرستاده بود به‏على بن الحسين رسيد. به او گفته شد كه عبد الملك نامه‏اى چنين و چنان‏به حجاج نوشته است و خداوند از اين بابت او را سپاس نهاده وفرمانروايى‏اش را استوار ساخته و بر مدّت آن بيفزوده است امام صادق‏فرمود: آنگاه على بن الحسين نامه‏اى چنين نگاشت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏
به عبد الملك بن مروان امير المؤمنين از على بن الحسين. امّا بعد، همانا تودر فلان روز و فلان ساعت از فلان ماه نامه‏اى چنين و چنان نگاشته‏اى.ورسول خداصلى الله عليه وآله مرا از اين نامه آگاه كرد و خداوند اين كار تو را سپاس نهادوپايه‏هاى فرمانروايى‏ات را استوار نمود و بر مدّت آن افزود.
سپس نامه را پيچيد و بر آن مهر نهاد و به غلامش سپرد كه بر اشترش‏بنشيند و به محض آنكه عبد الملك را ديد اين نامه را به وى تسليم كند.چون غلام به دربار عبد الملك رسيد نامه را تسليم وى كرد. وقتى‏عبدالملك نامه را گشود وبه تاريخ آن نظر كرد، ديد درست همان‏تاريخى است كه در آن به حجاج نامه نگاشته. بنابر اين در صداقت على بن‏الحسين‏عليهما السلام ترديد نكرد و بسيار شادمان شد و به پاداش آنكه اين نامه‏شادمانش كرده بود، به سنگينى شتر آن‏حضرت، براى وى درهم فرستاد"(3)
2 - يكى ديگر از كرامتهاى آن‏حضرت در ارتباط با ابو خالد كابلى است‏كه امام باقرعليه السلام اين مطلب را نقل كرده است:
"ابو خالد كابلى روزگار درازى محمّد بن حنفيه، فرزنداميرمؤمنان‏عليه السلام وعموى امام سجّاد، را خدمت مى‏كرد و هيچ گاه درامامت وى به خود ترديد راه نمى‏داد تا آنكه روزى نزد محمّد رفت و به اوگفت: فدايت گردم مراتب دوستى و احترام و اخلاص من ثابت شده است.پس تو را به حرمت رسول خداصلى الله عليه وآله و اميرمؤمنان‏عليه السلام سوگند آيا مرا آگاه‏نمى‏كنى كه تو همان امامى هستى كه خداوند طاعتش را بر مردم واجب‏كرده است؟ محمّد گفت: ابو خالد تو مرا به امورى بزرگ سوگند دادى.على بن الحسين امام من و تو و همه مسلمانان است. ابو خالد تا اين سخن راشنيد به سوى على بن الحسين رو كرد و از آن‏حضرت اجازه ورود خواست.به امام سجّاد گفته شد كه ابو خالد بر در است. امام به او اجازه ورود داد.چون ابو خالد وارد شد، نزديك امام رفت آن‏حضرت گفت: اى كنكرخوش آمدى، تو هيچ گاه به ديدار ما نمى‏آمدى! در باره ما به چه چيزى‏پى بردى؟ ابو خالد، از سخنى كه از على بن الحسين شنيده بود سجده‏شكرى به جاى آورد و سپس گفت: سپاس خدا را كه مرا از دنيا نبرد تاآنكه پيشوايم را شناختم. امام سجاد از وى پرسيد: چگونه پيشوايت راشناختى؟ گفت: تو مرا به نامى كه مادرم بر من نهاده بود خواندى و حال‏آنكه من در كار خودم كور و گمراه بودم.
عمرى دراز محمّد بن حنفيه را خدمت كردم و در باره امامت او به‏خود ترديد راه نمى‏دادم تا آنكه چون به او نزديك شدم به حرمت خداوندمتعال وحرمت پيامبرصلى الله عليه وآله و حرمت امير مؤمنان‏عليه السلام سوگندش دادم، اوهم مرا به تو هدايت كرد و گفت: او پيشواى من و تو و همه مخلوقات‏خداست. سپس به من اجازه ورود دادى. چون نزدت آمدم و نزديكت شدم‏مرا به نامى كه مادرم بر من نهاده بود، مورد خطاب قرار دادى از اينجادانستم كه تو پيشوايى هستى كه خداوند اطاعتش را بر من و تمام مسلمانان‏واجب كرده است".(4)
3 - شيخ طوسى يكى ديگر از كرامتهاى امام زين العابدين را چنين نقل‏مى‏كند: على بن الحسين به قصد گزاردن حج، عازم مكّه شد و در صحرايى‏ميان مكّه و مدينه به مردى بر خورد كه او هم در سفر بود. آن مرد به امام‏گفت: فرود آى. امام از او پرسيد چه كارى دارى؟ مرد پاسخ داد.مى‏خواهم تو را بكشم و هر چه همراه دارى بر دارم. امام سجاد به اوفرمود: من آنچه را كه همراه دارم با تو تقسيم مى‏كنم و تو را از خودحلال مى‏كنم. دزد گفت: نه. امام فرمود: پس از آنچه همراه دارم مقدارى‏اندك باقى گذار تا بدان به مكّه برسم. امّا دزد نپذيرفت. امام از او پرسيد:خدايت كجاست؟ دزد پاسخ داد: خوابيده. ناگهان دو شير درنده نمايان‏شدند كه يكى سر مرد را گرفت و ديگر پايش را. آنگاه امام سجادعليه السلام‏فرمود: پنداشتى كه خدايت خوابيده و از تو غافل است؟!(5)
4 - يكى ديگر از كرامتهاى آن‏حضرت هنگام وفاتش آشكار شد. وى درروز 25 يا 18 ماه محرم سال 94 ه در اثر زهرى كه امويّون به وى‏خورانيدند، به شهادت رسيد. در اين سال گروهى از فقها نيز از دنيا رفتندچنان كه اين سال را سنة الفقها (سال فقها) نام نهادند. به نظر من هيچ‏بعيد نيست كه رژيم اموى در روزگار فرمانروايى وليد بن عبد الملك،مخالفان خود را كه از فقهاى بزرگ بودند و كسانى همچون سعيد بن‏مسيب و عروة بن زبير و سعيد بن جبير در ميان آنها جاى داشتند، به‏وسيله زهر از ميان برداشته باشد. در كتابهاى تاريخى آمده است كه در اين‏سال تمام فقهاى مدينه چشم از جهان فرو بستند.(6)
آيا به راستى عقل مى‏پذيرد كه تمام فقها به طور تصادفى در عرض يك‏سال از دنيا بروند. حال آنكه مى‏دانيم و معروف است كه امام سجّادعليه السلام‏در اثر زهرى كه به دسيسه عبد الملك و در شرايطى بحرانى به وى‏خورانيده شده بود، دنيا را وداع گفت.
در هر حال هنگام شهادت آن‏حضرت، كرامتهاى عجيبى از وى به‏ظهور رسيد. وى در آن هنگام از هوش رفت و يك ساعت در همان حال‏باقى ماند. چون پارچه را از او كنار زدند فرمود: "خدا را سپاس كه بهشت‏را به ما ميراث داد كه از آن هر جا كه خواهيم مقام گيريم. پس چه‏نيكوست پاداش كار گزاران".
سپس فرمود: "برايم قبرى مهيا كنيد و آن را تا سطح زمين برسانيد.آنگاه پارچه را بر خود افكند و جان به جان آفرين تسليم كرد".(7)
پس از شهادت آن‏حضرت كرامتى ديگر از وى آشكار گرديد. اين‏كرامت را سعيد بن مسيب نقل كرده است و ما با ذكر اين كرامت، پرونده‏تابناك زندگى امام زين العابدين‏عليه السلام را مى‏بنديم.
از عبد الرزاق از معمر از زهرى از سعيد بن مسيب و نيز عبد الرزاق ازمعمر از على بن زيد نقل كرده است كه گفت: به سعيد بن مسيب گفتم توبه من گفتى كه على بن الحسين، نفس زكيه است و تو همتايى براى اونمى‏شناسى؟ سعيد پاسخ داد: همچنين است و آنچه در باره او گفته‏ام‏چندان هم بعيد و نا آشنا نيست به خدا سوگند همانند او ديده نشده است.على بن زيد گويد: پرسيدم همين دليل استوار، عليه خود توست پس چرابر جنازه او نماز نگزاردى؟! سعيد پاسخ داد: قاريان، تا على بن‏الحسين‏عليهما السلام به سوى مكّه نمى‏رفت، بدان شهر روانه نمى‏شدند. پس او به‏طرف مكّه رهسپار شد و ما نيز با او بيرون شديم. هزار نفر در ركاب‏آن‏حضرت بودند. پس چون به "سقيا" رسيديم، فرود آمد ونماز گزاردوسجده شكرى به جاى آورد...
در روايت زهرى از سعيد بن مسيب نقل شده است كه سعيد گفت:مردم از مكّه بيرون نمى‏شدند تا آنكه على بن الحسين، سيد العابدين‏عليه السلام،بيرون آيد. پس آن‏حضرت از مكّه خارج شد من نيز با وى بودم. او در يكى‏از منازل بين راه فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد و در سجودش تسبيح‏گفت. پس هيچ درخت وكلوخى نماند جز آنكه همراه با حضرتش خداى‏را تسبيح مى‏كردند. ما از تعجب، فرياد سر داديم. آن‏حضرت سر خود رابالا آورد و پرسيد: اى سعيد آيا فرياد سر مى‏دهى؟! گفتم: بلى اى فرزندرسول خدا. آنگاه آن‏حضرت فرمود:
اين تسبيح اعظم است. پدرم از جدّم و او از رسول خداصلى الله عليه وآله برايم‏روايت كرد كه فرمود: با اين تسبيح، هيچ گناهى بر جاى نمى‏ماند. گفتم:اين تسبيح را به ما نيز بياموز.
در روايت على بن زيد از سعيد بن مسيب آمده است كه آن‏حضرت درسجودش تسبيح گفت. پس هيچ درخت و كلوخى در گردا گرد آن‏حضرت‏نبود مگر آنكه به همان تسبيح امام سجّادعليه السلام مترنّم بودند. من و اصحابم‏از ديدن اين صحنه به شگفت افتاده بانگ سر داديم. سپس امام فرمود:"اى سعيد! زمانى كه خداوند متعال جبرئيل را آفريد، اين تسبيح را بدوالهام فرمود. پس آسمانها وهر كه در آنها بود با اين تسبيح اعظم وى راتسبيح گفتند و اين اسم اكبر خداى عزّوجل است. اى سعيد! پدرم حسين ازپدرش از رسول خداصلى الله عليه وآله از جبرئيل از خداوند جلّ جلاله نقل كرده است‏كه فرمود: هيچ بنده‏اى از بندگانم به من ايمان نياورد و تو را تصديق نكردو در مسجدت دو ركعت نماز، به دور از چشم مردم نگزارد جز آنكه‏تمام گناهان گذشته وآينده او را بيامرزيدم".
از اين روست كه من نمونه‏اى بهتر از على بن الحسين نديدم. چه، اواين حديث را برايم باز گفت هنگامى كه او از دنيا رفت، نيكوكار و بدكاربر جنازه‏اش حاضر شدند و خوش‏كردار و تباهكار او را ستودند. همه‏جنازه او را تشييع كردند تا آنكه بر زمين گذارده شد.
من گفتم: اگر روزى از روزگار بايد دو ركعت نماز واقعى بخوانم،همين امروز است. جز يك مرد و يك زن كس ديگرى باقى نمانده بود.سپس آن دو به سوى جنازه رفتند و من شتابان نماز گزاردم. پس صداى‏تكبيرى از آسمان آمد وتكبيرى از زمين پاسخش گفت. باز تكبيرى ازآسمان آمد و تكبيرى از زمين جوابش داد من فريادى كشيدم و به صورت‏بر زمين افتادم. آن كه در آسمان بود، هفت تكبير بگفت و آن كه در زمين‏بود نيز هفت تكبير سر داد و بر على بن الحسين درود فرستاد. مردم به‏مسجد آمدند، امّا من نتوانستم دو ركعت نماز به جاى آورم و بر جنازه‏على بن الحسين نماز بگزارم.
گفتم: اى سعيد اگر من جاى تو مى‏بودم جز نماز بر على بن الحسين‏چيزى ديگر انتخاب نمى‏كردم. اين همان زيان آشكار است. سعيد گريست‏و سپس گفت: من تنها قصد خير داشتم، اى كاش بر او نماز مى‏گزاردم!چرا كه ديگر همانند او ديده نمى‏شود.(8)
----------------------------------------------
1-بنده‏ام مرا فرمان بر تا چون من شوى. من به چيزى مى‏گويم "شو" مى‏شود و تو هم‏به چيزى مى‏گويى "شو" مى‏شود.
2-دانشمندان امّت من، چونان پيمبران بنى اسرائيلند.
3-بحارالانوار، ج‏46، ص‏44.
4-بحارالانوار، ج‏46، ص‏46.
5-بحارالانوار، ج‏46، ص‏41.
6-همان مأخذ، ص‏154، به نقل از تذكرة الخواص چاپ)ايران( ص‏187 و نيز تاريخ‏ابن عساكر.
7-بحارالانوار، ج‏46، ص‏153.
8-بحارالانوار، ج‏46، ص‏150 - 149.
---------------------------------------
آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: محمد صادق شريعت

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page