غدیر

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)
بسمه تعالي

ده سال از هجرت پيامبر(صلی الله علیه واله) مي گذشت. مراسم با شكوه حج به پايان رسيده بود و كاروان بزرگ مسلمانان كه بيش از يكصد و بيست هزار نفر بودند براي خروج از مكه و بازگشت به شهرهايشان به راه افتادند. (اين اولين باري بود كه پيامبر(صلی الله علیه واله) بعد از هجرت به مدينه براي برپايي مراسم حج به مكه آمده بودند. به همين دليل جمعيت زيادي از كشورهاي مختلف در مراسم حج شركت كرده بودند.
هوا بسيار گرم بود و كاروانيان آرزو داشتند كه هر چه سريعتر به شهرهايشان برسند؛ به همين خاطر بعضي از كاروانها جلوتر از پيامبر(صلی الله علیه واله) حركت كرده بودند.
كاروان به سرزمين حجفه رسيده بود كه ناگهان پيامبر(صلی الله علیه واله) فرمان دادند كاروان متوقف شود و چند نفر را مأمور كردند تا خود را به كاروانهاي جلوتر برسانند و آنها را به سرزمين حجفه بازگردانند.
همه شگفت زده و متعجب شده بودند. چه اتفاقي افتاده كه پيامبر(صلی الله علیه واله) در اين هواي گرم و سوزان كاروانها را متوقف كرده‌اند.
دوباره فرشته وحي پيامي از جانب خداوند آورده است:
يا ايُّهَا الرَّسوُل بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّك وَ اِن لاتَفعَل فَما بَلَّغَت رِسالَتَهُ وَاللهُ يعصمكَ مِنَ النّاس. (سوره مائده: آيه 67).
اي پيامبر؛ آنچه كه پروردگار به تو فرمان داده براي مردم بازگو كن و اگر اين كار را نكني گويي پيامبري خدا را نكرده اي. خداوند تو را از شر مردم در امان مي‌دارد.
بعضي ها كلافه شده بودند و با يكديگر پچ پچ مي كردند؛ پيامبر(صلی الله علیه واله) چه چيز مهمي مي‌خواهد بگويد كه ما را در اين گرماي سوزان نگه داشته است؟ نمي‌شد وقت ديگري را انتخاب مي‌كرد؟
تمام كاروانها جلوي بركه غدير جمع شدند. آنگاه پيامبر(صلی الله علیه واله) دستور داد تا جهاز شترها را روي هم بگذارند و از آن منبري بلند بسازند تا تمام مردم بتوانند پيامبر(صلی الله علیه واله) را بر فراز منبر ببينند.
سپس پيامبر(صلی الله علیه واله) دست علي(علیه السلام) را گرفتند و هر دو به بالاي جهاز شترها رفتند.
يكصد و بيست هزار نفر جمع شده بودند و در انتظار سخنراني رسول خدا(صلی الله علیه واله) بودند.
پيامبر(صلی الله علیه و آله) با حمد و ستايش خداوند سخن را آغاز نمودند، سپس جريان وحي و علت توقفشان را براي مسلمانان شرح دادند و فرمودند: خداوند فرمان  داده تا علي(علیه السلام) را به عنوان جانشين خود به مردم معرفي نمايم. سپس دست علي(علیه السلام) را بالا بردند و با صداي بلند فرمودند: من كنت مولاة فهذا علي مولاه: هر كس كه من مولا و سرور او هستم اينك علي مولا و سرور اوست. همانگونه كه از من اطاعت مي‌نموديد از او اطاعت كنيد. خداوندا! هر كه او را ياري كند ياريش كن و هر كه با او دشمني كند خوار و ذليلش گردان و... .
سخنان پيامبر(صلی الله علیه واله) براي مسلمانان تازگي نداشت چون او بارها و بارها در مناسبتهاي گوناگون علي را به عنوان جانشين خود معرفي نموده بود. ولي شايد اين بار بايد در حضور گروه زيادي از مسلمانان كه از كشورهاي مختلف آمده اند اين معرفي انجام شود تا به گوش تمام مسلمانان جهان برسد.
سخنراني پيامبر(صلی الله علیه واله) به پايان رسيد و از جهاز شترها پايين آمدند. مسلمانان گرد آن دو جمع شده بودند كه يكي از لابلاي جمعيت با عجله مردم را كنار زد و جلو آمد و دست علي(علیه السلام) را به نشانه بيعت فشرد. بله؛ او كسي نبود جز عمر پسر خطاب كه با صداي بلند خلافت و جانشيني عليy را به او تبريك مي‌گفت. پس از عمر نوبت به ابوبكر و ديگر ياران پيامبر(صلی الله علیه واله) رسيد كه با علي(علیه السلام) پيمان ببندند. (راستي چرا عمر و ابوبكر پس از وفات پيامبر(صلی الله علیه واله) در حاليكه بيش از سه ماه از اين، ماجرا نمي‌گذشت آنرا فراموش كردند؟)
پس از آن اميرمؤمنان علي(علیه السلام) در خيمه اي نشستند و مسلمانان يكي يكي آمدند و با او بيعت كردند. براي اينكه زنان نيز با امام علي(علیه السلام) بيعت كنند، ظرف آب بزرگي درون خيمه گذاشتند و پرده اي از وسط ظرف آب كشيدند. امام علي(علیه السلام) دست خود را درون آب نهاد و زنها آن طرف پرده دست خود را به نشانه بيعت با او، درون آب مي گذاشتند تا به اين وسيله تمام كاروانيان با امام علي(علیه السلام) بيعت نمايند.
گروهي از بزرگان قريش كه نقشه‌هايي براي جانشيني پيامبر(صلی الله علیه واله) كشيده بودند، خدمت پيامبر(صلی الله علیه واله) آمدند و گفتند: اي رسول خدا مردم تازه دين اسلام را قبول كرده‌اند و راضي نمي‌شوند كه شما پيامبر(صلی الله علیه و آله) باشيد و پسرعمويتان جانشين و ولي شما باشد، اگر ممكن است كس ديگري را براي جانشيني انتخاب نمائيد.
پيامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمودند: من به سليقة خودم علي را انتخاب ننموده‌ام و اين فرمان خداوند است.
بزرگان عرب بار ديگر پيشنهاد جديدي دادند: لااقل يك نفر از قريش را هم با علي در خلافت و امامت مسلمانان شريك كنيد؛ به اين ترتيب با فرمان خداوند مخالفت نكرده‌ايد و اعراب هم آرام مي‌گيرند و با شما مخالفت نمي‌كنند.
در اين هنگام وحي از جانب خداوند بر پيامبر(صلی الله علیه واله) نازل شد:
اگر در اطاعت از دستور من شريك آوردي عملت نابود خواهد شد و از زيان‌كاران قرار خواهي گرفت.(سوره زمر: 63)
به اين ترتيب بود كه تمام مسلمانان كشورهاي مختلف با اميرمؤمنان علي(علیه السلام) بيعت نمودند و خبر آن به گوش تمام مسلمانان جهان رسيد.

هـزاران دست بيعتگر كجا رفت؟***وفـا بـا آل پيغمـبر كجـا رفت؟
اگر مولي «ولي» مي‌شد چه مي‌شد؟***خليفه گر علي مي‌شد چه مي‌شد؟
ولي... خاتم دوباره بي‌نگين شـد***عدالت بـا علي خانه‌نشيـن شد
اگـر پـيـمـان مـردم با ولـي بود***اگـر پـيـوند بـا آل ‌عـلـي بـود
نـه فرمان نبي از يـاد مـي‌رفـت***نه رنج و زحمتش برباد مي‌رفت
نـه حق، بي‌ياور و مظلوم مي‌ماند ***نـه امت از علي محروم مي‌ماند
نـه بـذر فتنه مـي‌پـاشيد د¬شـمن***نه «ما» تقسيم مي‌شد بر تو و من
نـه صدها بار مـي‌مرديم هر روز***نه جام زهر مي‌خورديم هر روز
صـفوف ما جدا از هم نمي‌شـد***شـكوه و عـزت مـا كم نمي‌شد
«غدير خم» اگـر سايه فكن بـود***«ولايت» اهرمن، دشمن شكن بود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page