بخش پنجم: وصف دنيا و دنياطلبان

(زمان خواندن: 16 - 31 دقیقه)

987. شگفت از آباد كننده دنيا
عجبت لمن اءنكر النشاء الاخرى، و هو يرى انشاءة الاولى، و عجبت لعامردار الفناء و تارك دار البقاء
در شگفتم از كسى كه ورود به جهان ديگر را انكار مى كند، در حالى كه ورود به جهان نخست را مى نگرد و در شگفتم از آباد كننده اين جهان ناپايدار و رها كننده آن سراى جاويدان. (1)
988. علت هلاكت گذشتگان
اءنما هلك من كان قبلكم بطول آمالهم و تغيب آجالهم
پيشينيان شما، در حقيقت به سبب درازى آرزوها و از ياد بردن اجل هايشان
به هلاكت افتادند. (2)
989. از علاقه دنيا بكاهيد!
و من كلام له عليه السلام كان كثيرا ما ينادى به اءصحابه -: تجهزوا، رحمكم الله، فقد نودى فيكم بالرحيل، و اءقلوا العرجة على الدنيا، و انقلبوا بصالح ما بحضر تكم من الزاد، فان اءمامكم عقبة كوودا، و منازل مخوفة مهولد لا بد من الورود عليها، و الوقوف عندها، و اعلموا اءن ملاحظ المنيته نحو كم دانية، و كانكم بمخالبها و قد نشبت فيكم، وقد دهمتكم فيها مفظعات الامور، و معضلات المحذور. فقطعوا علائق الدنيا و استظهروا بزاد التقوى
كلامى است از اميرالمومنين على عليه السلام كه در بسيارى از اوقات به صداى بلند، با آن سخن، به اصحاب خود خطاب مى فرمود:
خدا شما را رحمت كند، آماده شويد؟پس به تحقيق، نداى كوچ كردن (از اين دنيا) به شما داده شده است. اعتماد و علاقه خويش را نسبت به ماندن در دنيا كم كنيد و با توشه اى مناسب و پسنديده كه در اختيار داريد، از دنيا به آخرت منتقل شويد! پس بى گمان در برابر شما گردنه اى است كه بالا رفتن از آن دشوار است و در راهتان منزل هايى است ترس آور و هولناك كه انسان از وارد شدن و توقف در آن ها ناگزير است.
پس بدانيد كه ديگانت مرگ (يا نگاه كردن آن از گوشه چشم به شما) به طرف شما نزديك است، گويى شما در چنگال هاى آن هستيد كه به راستى آن چنگال ها به تنتان فرو رفته است و به تحقيق در مرگ، سختى هاى طاقت فرسا و دشوارى هايى كه از آن بيمناك و در حذر هستيد، شما را فرا گرفته است. پس علاقه و وابستگى هاى خود را از دنيا قطع كنيد و توشه تقوى را پشتيبان خود قرار دهيد و از آن يارى جوييد. (3)
990. براى آخرت آفريده شده اى نه دنيا
فى وصيته للحسن عليه السلام -: و اعلم يا بنى! اءنك اءنما خلقت للاخرة لا للدنيا و للفناء لا للبقاء و للموت لا للحياة، و اءنك فى قلعة ودار بلغة و طريق اءلى الاخرة و اءنك طريد الموت الذى لا ينجو منه هاربه، ولا يفوته طالبه، و لا بد اءنه مدركه
از سفارش امام على عليه السلام به فرزندش حضرت حسن عليه السلام بدان پسرم! تو براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا، براى فنا نه براى بقا، براى مردن نه براى زيستن، تو در منزل كوچ هستى كه رهگذرى است به سوى آخرت. به راستى كه مرگ در پى توست و فرار كننده از مرگ را رهايى نيست و از دست جوينده خود ره در نمى رود و سرانجام او را مى گيرد. (4)
991. اندازه هر چيز
جعل لك شى ء قدرا، و لكل قدر اءجلا، و لك اءجل كتابا
(خداوند متعال) براى هر چيزى اندازه اى و براى اندازه اى پايانى و براى هر پايانى، حساب و كتابى قرار داده است. (5)
992. دنيا انسان را غافل مى كند.
كاءنكم من الموت فى غمرة، و من الذهول فى سكرة
گويى در حال احتضار هستيد و گويى در اثر غفلت، از خود بى خود مى باشيد. (6)
993. شخص آگاه تو را آگاه مى كند
الحذر الحذر اءيها المستمع! و الجد الجد اءيها الغافل! (و لا ينبئك مثل خبير)
هشدار هشدار! اى شنونده! بكوش! بكوش! اى بى خبر! (هيچ كس مانند شخص آگاه، تو و خبردار نمى كند.) (7)
994. يكى بودن خداوند مرگ و زندگى
من وصاياه لا بنه الحسن عليه السلام -: و اعلم اءن مالك الموت هو مالك الحياة، و اءن الخالق هو المميت، و اءن المفنى هو المعيد
اميرمؤ منان عليه السلام در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام مى فرمايد: بدان كه خداوند مرگ، همان خداوند زندگى است و آن كه مى آفريند، هموست كه مى ميراند و آن كه نابود مى كند همو كه باز مى گرداند. (8)
995. كارهاى بيهوده
من الغناء اءن المرء يجمع ما لا ياءكل، و يبنى ما لا يسكن، ثم يخرج الى الله تعالى لا مالا حمل، و لا بناء نقل
يكى از رنج ها اين است كه انسان چيزى را فراهم آورد كه نمى خورد و بنايى بسازد كه در آن سكونت نمى كند و سپس به جانب خداى تعالى مى رود در حالى كه نه مالى با خود مى برد و نه ساختمانى منتقل مى كند! (9)
996. خسر الدنيا و الاخرة
فانظر يا شريح! لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، اءو نقدت الثمن من غير حلالك! فاذا اءنت قد خسرت دار الدنيا ودار الاخرة!
امام على عليه السلام خطاب به قاضى خود، شريح بن حارث فرمود: توجه كن اى شريح! مبادا اين خانه را جز از مال خودت خريده باشى يا بهاى آن را جز از مال حلال داده باشى، در غير اين صورت هم در دنيا و هم در سراى آخرت زيان كرده اى (10)
997. دنيا فانى است
اءن الدنيا منقطعه عنك، و الاخرة قريبة منك
همانا دنيا از تو جدا شدنى و آخرت به تو نزديك است. (11)
998. فريب دنيا را مخوريد!
اولى الابصار و الاسماع، و العافية، و المتاع، هل من مناص او خلاص، اءن معاذ اءو ملاذ، اءو فرار اءو محار، اءم لا؟! (فانى تؤ فكون ) اءم اءين تصرفون؟! اءم بماذا تغترون!؟
هان! اى صاحبان ديدگان بينا گوش هاى شنوا و اى برخورداران از تندرستى و مال و متاع! آيا جاى گريزى يا راه نجاتى يا پناهگاهى يا تكيه گاهى يا راه فرارى و يا طريق بازگشتى هست يا نيست؟ پس، به كجا باز مى گرديد؟يا كجا مى رويد؟يا فريب چه چيز را مى خوريد؟ (12)
999. سراى گذر
اءيها الناس! انما الدنيادار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممركم لمقركم
اى مردم! دنيا سراى گذر است و آخرت جاى ماندن، پس از گذرگاه خود براى جاى باش خود (توشه ) برگيريد. (13)
1000. ايام عمر خود را درياب!
فاستدركوا بقية اءياكم، و اصبروا لها اءنفسكم؛ فانها قليل فى كثير الايام التى تكون منكم فيها الغفلة و التشاغل عن الموعظة
باقى مانده ايام عمر خود را دريابيد و جان هاى خود را براى آن ها شكيبا سازيد؛ زيرا اين چند روزه در مقابل روزهاى بسيارى كه در غفلت و روى گردانى از پند و اندرز گذرانيده ايد است. (14)
1001. عزت ناپايدار دنيا
اءوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم، و اءن لم تحبوا تركها... فلا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها... فاءن عزها و فخرها اءلى انقطاع
شما ره به رها كردن اين دنيا توصيه مى كنم، دنيايى كه شما را رها مى كند هر چند رها كردن آن را دوست نداشته باشيد... پس، در عزت دنيا و افتخارات ان رقابت نكنيد، زيرا عزت و افتخارات دنيا از بين رفتنى است. (15)
1002. مشمولين رحمت حق
رحم الله امرا سمع حكما فوعى... اغتنم المهمل، و بادر الاجل، و تزود من العمل
رحمت خدا بر آن كس (بنده اى) كه سخن حكيمانه اى را شنيد و پذيرا شد،... مهلت عمر را غنيمت شمرد و بر مرگ پيشى گرفت و از عمل توشه بر گرفت. (16)
1003. دنيا را برنگزين!
اءلستم فى مساكن من كان قبلكم اءطول اءعمارا، و ابقى آثارا... ثم ظعنوا عنها بغير زاد مبلغ و لا ظهر قاطع. فهل بلغكم اءن الدنيا سخت لهم نفسا بفدية... و هل زودتهم الا السغب.. اءفهذه توثرون
آيا شما در جاهاى همان كسانى نيستنيد كه پيش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثارشان پاينده تر... بود و سپس بى هيچ توشه اى كه آن ها را به مقصد رساند و بى هيچ مركبى كه راه را درنورد كوچ كردند؟آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداى آنان كند؟... ؤ آيا جز گرسنگى توشه اى به آنان داد؟... آيا چنين دنيايى را بر مى گزينيد؟ (17)
1004. مذمت دنيا
قال عليه السلام فى ذم الدنيا اءقرب دار من سخط الله، و اءبعدها من رضوان الله!
(در مذدمت دنيا فرمود): دنيا نزديك ترين منزل به سخط خداوند و دورترين آن از رضاى اوست. (18)
1005. تعجب از اين گوش!
كيف يراعى النباة من اصمته الصيحة
آن گوشى كه فرياد را نشينده است، چگونه صداى آهسته را مى شنود. (19)
1006. آسايش آخرت
اءنما مثل من خبر الدنيا كمثل قوم سفر نبا بهم منزل جديت، فاموا منزلا خصيبا و جنابا مريعا، فحتملوا و عثاء الطريق، و فراق الصديق، و خشونة اسفر، و جشوبة المطعم، ليائا سعة دراهم، و منزل قرار هم
داستان آن كس كه دنيا را آزموده همچون حكايت گروه مسافرانى است كه فرود آمدن در منزلى خشك و بى آب و علف را خوش ندارند و برآنند تا به جايى پر نعمت و سر سبز خرم فرود آيند. بنابراين دشوراى راه و فراق يار و سختى سفر و ناگوارى خوراك را تحمل مى كنند تا به سراى دلباز و منزل آسوده خود درآيند. (20)
1007. مذمت دنيا
قال عليه السلام و قد سمع رجلا يذم الدنيا -: اءيها الذام للدنيا، المغتر بغرورها، المخدوع با باطيلها! اءتغتر بالدنيا ثم تذمها؟
امام عليه السلام به كسى كه از دنيا نكوهش مى كرد فرمود: اى كه از دنيا مذمت مى كنى در حالى كه گرفتار غرور آن شده و فريفته باطل هاى آن گرديده اى! آيا تو خود مغرور دنيايى و بعد مذمت آن را مى كنى! (21)
1008. روزگار آرزو
اءلا و اءنكم فى اءيام امل من ورائه اجل، فمن عمل فى اءيام اءمله قبل حضور اءجله فقد نفعمه عمله، و لم يضرره اءجله و من قصر فى اءيام اءمله قبل حضور اءجله، فقد خسر عمله، و ضره اءجله
آگاه باشيد! كه در روزگار هستيد كه مرگ در پى آن است، پس هر كه در روزگار آرزو و پيش از سرآمدن مهلت، به كار نيك بپردازد، كارهايش به او سود مى بخشد و از فرا رسيدن مرگ زيان نخواهد ديد و هر كس در روزگار آرزو قبل از سر آمدن مهلت در ان جام كار نيك كوتاهى كند، كارهايش زيان بخش و از فرا رسيدن مرگ زيان خواهد ديد. (22)
1009. آرزو در دنيا
من جرى فى عنان اءمله عثر باجله
هر كه با آرزو هم عنان شود به مرگ و نابودى رسد. (23)
1010. توصيف دنيا خواهان
فى صفة اءهل الدنيا -: نعم معقلة، و اءخرى مهملة، قد اءضلت عقولها، و ركبت مجهولها
امام على عليه السلام در توصيف دنيا خواهان مى فرمايد: چونان حيواناتى هستند برخى بسته و برخى رها، كه خردهايشان را از دست داده اند و بيراهه مى روند. (24)
1011. زاد و توشه اخروى
اءنما الدنيا منتهى بصر الاعمى، لا يبصر مما وراءها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم اءن الدار وراءها. فالبصير منها شاخص، والا عمى اءليها شاخص، و البصير منها متزود، و الاعمى لها متزود
دنيا نهايت ديد كوردلان است، آنچه در پشت آن است نمى بيند (و توجه به آخرت ندراد) اما فرد بينا، ديدش در ان نفوذ مى كند و مى داند كه آخرت در وراى آن است. پس كسى كه چشم دلش باز است، در دنيا آماده كوچ است، اما كور دل، چشمش را به ان دوخته است. با اين بيان افراد بينا از دنيا براى خود زاد و توشه بر مى گيرند و كوردلان براى دنيا زاد و توشه مى اندوزند. (25)
1012. لذت سيرى ناپذير
علموا! اءنه ليس من شى ء الا و يكاد صاحبه يشبع منه و يمله الا الحياة فانه لا يجد فى الموت راحة. و انما ذلك بمنزلة الحكمة التى هى حياة للقلب الميت، و بصر للعين العمياء. و سمع للاذن الصماء، و رى للظلمان، و فيها الغنى كله و السلامة
بدانيد كه هيچ چيز نيست مگر اين كه دارنده اش از آن سير و دلزده مى شود، به جز زندگى، زيرا او (شخص دنيا پرست ) در مرگ آسايشى براى خود نمى يابد و آن به منزله حكمت است، حكمتى كه موجب حيات دل مرده و بينايى چشم كور و شنوايى گوش كر و سيرابى شخص تشنه مى باشد و بى نيازى كامل و سلامت در آن است. (26)
1013. فريبندگى دنيا
مثل من اغتربها كمثل قوم كانوا بمنزل خصيب فنبا بهم اءلى منزل جديب، فليس شى ء اءكره اليهم و لا اءفظع عندهم من مفارقة ما كانوا فيه اءلى ما يهجمون عليه، و يصيرون اءليه
حكايت كسى كه فريفته اين جهان شده، حكايت گروهى است كه در منزلى پر نعمت و سرسبز باشند و نخواهند به منزلى خشك و قحطى زده روند. براى اينان چيزى ناخوش تر و سخت تر از اين نيست كه از جاى خرم و پر نعمت خود جدا شوند و ناگهان به جايى آن چنان بى نعمت و خشك فرو آيند. (27)
1014. زندگى مذموم دنيا
دار بالبلاء محفوفة، و بالغدر معروفة.. اءحوال مختلفة، و تارات متصرقة، العيش فيها مذموم، و الامان منها معدوم
دنيا سرايى است پيچيده در بلاها و به بى وفايى و خيانت معروف.. احوالش مختلف و حالاتش گذرا، زندگى در آن مذموم و امنيت در آن وجو ندارد. (28)
1015. تجارت بى سود
لبئس المتجر اءن ترى الدنيا لنفسك ثمنا، و مما لك عند الله عوضا!.
تجارت بدى است كه انسان دنيا را بهاى خويشتن ببيند و به جاى نعمت ها و رضايت پروردگار در آخرت، زندگى اين جهان را برگزيند. (29)
1016. ناپايدارى دنيا
(يا بنى! اعلم ) اءن الدنيا لم تكن لتستقر الا على ما جعلها الله عليه من النعماء، و الابتلاء و الجزاء فى المعدد اءو ما شاء مما لا تعلم، فان اءشكل عليك شى ء من ذلك فاحمله على جهالتك، فنك اول ما خلقت به جاهلا ثم علمت
(اى فرزندم! بدان ) دنيا پايدار نباشد جز بر پايه نعمت هايى كه خداوند در آن مقرر داشته و يا بر بنياد گرفتارى و پاداش در آخرت، و يا آن چه او بخواهد و تو نمى دانى، بنابراين اگر چيزى بر تو مشكل ايد آن را بر نادانى خودحمل كن؛ زيرا تو در آن آغاز آفريدنت نادان بودى، سپس دانا شدى. (30)
1017. شادمانى همراه اندوه
(الدنيا) سرورها مشوب بالحزن.
دنيا شادمانى اش، آميخته با اندوه است. (31)
1018. دگرگونى احوال دنيا
فى صفة الدنيا - حالها انتقال، و وطاتها زلزال، و عزها ذل، وجدها هزل، و علوها سفل
در وصف دنيا مى فرمايد: دنيا كارش دگرگون شدن و جابه جايى است و جايگاهيش لرزان و عزتش خوارى و كارهاى حدى اش شوخى و بلندى اش پستى. (32)
1019. سيرى ناپذيرى آزمند
اءن الدنيا مشغلة عن غيرها، و لم يصب صاحبها منها شيئا الا فتحت له حرصا عليها، و لهجا بها و لن يستغنى صاحبها بما نال فيها عما لم يبلغه منها.
همانا دنيا آدمى را به كلى سرگرم خود مى سازد و دنياپرست به چيزى از آن نرسد، مگر آن كه باب حرص و شيفتگى به آن بر رويش گشوده و به آن چه از اين دنيا دست يافته بسنده نمى كند تا در پى چيزى كه به دست نيامده است نرود. (33)
1020. سراى رنج و فنا
ما اصف من دار اءولها عناء و اخرها فناء! فى حلالها حساب، و فى حرامها عقاب
چه بگويم در وصف سرايى كه آغازش رنج است و فرجامش نيستى! حلال آن حساب و كتاب دارد و حرامش كيفر. (34)
1021. بر حذر باشيد از تمايل به دنيا!
يا اءسرى الرغبة اقصروا فان المعرج على الدنيا لا يروعه منها اءلا صريف اءنياب الحدثان
اى اسيران تمايل! باز ايستيد، هر كه بر دنيا چرخيد جز طنين صوت نيش گزنده حوادث او را به خود نياورد و به هراس نيفكند. (35)
1022. سربلندى دنيوى
لا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها... فان عزها و فخرها اءلى انقطاع
براى سربلندى و افتخار دنيا، به رقابت برنخيزيد؛ زيرا عزت و افتخارات ان در حال انقطاع و از بين رفتن است. (36)
1023. احوال متغير دنيا
الدهر يومان: يوم لك عليك؛ فاذا كان لك فلا تبطر و اذا كان عليك فاصبر!
روزگار براى تو دو روز است: روزى كه به سود توست و روزى كه به زيان تو، پس آن روز كه به سود توست، خوشگذرانى را از حد مگذران، و زمانى كه به زيان توست و تهيدست گشتى، صابر و شكيبا باش. (37)
1024. دولت مستضعفان
لتعطفن الدنيا علينا بعد شما عطف الضروس على ولدها، و تلا عقيب ذلك: و نريد اءن نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم اءئمة و نجعلهم الوارثين
دنيا پس از تمرد و چموشى به سوى ما برمى گردد، همان گونه كه ماده شترى به سوى فرزندش، و پس از جمله مزبور اين آيه را تلاوت فرمود: و ما مى خواهيم به آنان كه در روى زمنى مستضعف شده اند، احسان نماييم....
1025. كليد رنج و بلا(38)
الرغبة مفتاح النصب و مطية التعب
رغبت به دنيا، كليد رنج و بلا، و وسيله خستگى و ناراحتى است. (39)
1026. خستگى و رنج روزگار
الدهر يخلق الابدان، و يجدد الامال، و يقرب المنية، و يباعد الامنية؛ من ظفر به نصب، و من فاته تعب
روزگار، بدن ها را كهنه و آرزوها را نو و مرگ را نزديك و خواسته ها را درو مى سازد، كسى كه به آن دست يابد، خسته گردد و آن كه به آن نرسد، رنج برد. (40)
1027. عمل نادانان
الركون الى الدنيا مع ما تعاين منها جهل
تكيه بر دنيا زدن با آن چه كه با چشم خود مى نگرى ناانى است. (41)
1028. از پستى دنيا
من هوان الدنيا على الله، اءنه لا يعصى الافيها، ولا ينال ما عنده الا بتركها
از پستى دنياست كه خداوند جز در آن نافرمانى نشود و بدانچه در مائده لطف اوست نتوان رسيد مگر بر ترك آن. (42)
1029. آفت دلبتسگى به دنيا
من لهج قلبه بحب الدنيا التاط قلبه منها بثلاث: هم لا يغبه، و حرص لا يتركه، و اءمل لا يدركه
هر كه دل به دنيا بندد به سه چيز دلبسته گردد: اندوهى دائم، حرصى كه او را وا ننهد و آرزويى كه به آن نخواهد رسيد. (43)
1030.رو آوردن دنيا به انسان
اذا اءقبلت الدنيا على اءحد اءعارته محاسن غيره، و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه
هرگاه دنيا به كسى رو كند، نيكى هاى ديگران را برايش عاريه آورد و هنگامى كه پشت كند، نيكى هاى خودش را ههم از او سلب مى نمايد. (44)
1031. جرعه هاى سختى
مع كل جرعه شرق، و فى كل اءكلة غصص!
همراه هر جرعه آبى (از زندگى) گلوگيرشدنى است و با هر لقمه اى استخوانى. (45)

987. شگفت از آباد كننده دنيا
عجبت لمن اءنكر النشاء الاخرى، و هو يرى انشاءة الاولى، و عجبت لعامردار الفناء و تارك دار البقاء
در شگفتم از كسى كه ورود به جهان ديگر را انكار مى كند، در حالى كه ورود به جهان نخست را مى نگرد و در شگفتم از آباد كننده اين جهان ناپايدار و رها كننده آن سراى جاويدان. (1)
988. علت هلاكت گذشتگان
اءنما هلك من كان قبلكم بطول آمالهم و تغيب آجالهم
پيشينيان شما، در حقيقت به سبب درازى آرزوها و از ياد بردن اجل هايشان
به هلاكت افتادند. (2)
989. از علاقه دنيا بكاهيد!
و من كلام له عليه السلام كان كثيرا ما ينادى به اءصحابه -: تجهزوا، رحمكم الله، فقد نودى فيكم بالرحيل، و اءقلوا العرجة على الدنيا، و انقلبوا بصالح ما بحضر تكم من الزاد، فان اءمامكم عقبة كوودا، و منازل مخوفة مهولد لا بد من الورود عليها، و الوقوف عندها، و اعلموا اءن ملاحظ المنيته نحو كم دانية، و كانكم بمخالبها و قد نشبت فيكم، وقد دهمتكم فيها مفظعات الامور، و معضلات المحذور. فقطعوا علائق الدنيا و استظهروا بزاد التقوى
كلامى است از اميرالمومنين على عليه السلام كه در بسيارى از اوقات به صداى بلند، با آن سخن، به اصحاب خود خطاب مى فرمود:
خدا شما را رحمت كند، آماده شويد؟پس به تحقيق، نداى كوچ كردن (از اين دنيا) به شما داده شده است. اعتماد و علاقه خويش را نسبت به ماندن در دنيا كم كنيد و با توشه اى مناسب و پسنديده كه در اختيار داريد، از دنيا به آخرت منتقل شويد! پس بى گمان در برابر شما گردنه اى است كه بالا رفتن از آن دشوار است و در راهتان منزل هايى است ترس آور و هولناك كه انسان از وارد شدن و توقف در آن ها ناگزير است.
پس بدانيد كه ديگانت مرگ (يا نگاه كردن آن از گوشه چشم به شما) به طرف شما نزديك است، گويى شما در چنگال هاى آن هستيد كه به راستى آن چنگال ها به تنتان فرو رفته است و به تحقيق در مرگ، سختى هاى طاقت فرسا و دشوارى هايى كه از آن بيمناك و در حذر هستيد، شما را فرا گرفته است. پس علاقه و وابستگى هاى خود را از دنيا قطع كنيد و توشه تقوى را پشتيبان خود قرار دهيد و از آن يارى جوييد. (3)
990. براى آخرت آفريده شده اى نه دنيا
فى وصيته للحسن عليه السلام -: و اعلم يا بنى! اءنك اءنما خلقت للاخرة لا للدنيا و للفناء لا للبقاء و للموت لا للحياة، و اءنك فى قلعة ودار بلغة و طريق اءلى الاخرة و اءنك طريد الموت الذى لا ينجو منه هاربه، ولا يفوته طالبه، و لا بد اءنه مدركه
از سفارش امام على عليه السلام به فرزندش حضرت حسن عليه السلام بدان پسرم! تو براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا، براى فنا نه براى بقا، براى مردن نه براى زيستن، تو در منزل كوچ هستى كه رهگذرى است به سوى آخرت. به راستى كه مرگ در پى توست و فرار كننده از مرگ را رهايى نيست و از دست جوينده خود ره در نمى رود و سرانجام او را مى گيرد. (4)
991. اندازه هر چيز
جعل لك شى ء قدرا، و لكل قدر اءجلا، و لك اءجل كتابا
(خداوند متعال) براى هر چيزى اندازه اى و براى اندازه اى پايانى و براى هر پايانى، حساب و كتابى قرار داده است. (5)
992. دنيا انسان را غافل مى كند.
كاءنكم من الموت فى غمرة، و من الذهول فى سكرة
گويى در حال احتضار هستيد و گويى در اثر غفلت، از خود بى خود مى باشيد. (6)
993. شخص آگاه تو را آگاه مى كند
الحذر الحذر اءيها المستمع! و الجد الجد اءيها الغافل! (و لا ينبئك مثل خبير)
هشدار هشدار! اى شنونده! بكوش! بكوش! اى بى خبر! (هيچ كس مانند شخص آگاه، تو و خبردار نمى كند.) (7)
994. يكى بودن خداوند مرگ و زندگى
من وصاياه لا بنه الحسن عليه السلام -: و اعلم اءن مالك الموت هو مالك الحياة، و اءن الخالق هو المميت، و اءن المفنى هو المعيد
اميرمؤ منان عليه السلام در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام مى فرمايد: بدان كه خداوند مرگ، همان خداوند زندگى است و آن كه مى آفريند، هموست كه مى ميراند و آن كه نابود مى كند همو كه باز مى گرداند. (8)
995. كارهاى بيهوده
من الغناء اءن المرء يجمع ما لا ياءكل، و يبنى ما لا يسكن، ثم يخرج الى الله تعالى لا مالا حمل، و لا بناء نقل
يكى از رنج ها اين است كه انسان چيزى را فراهم آورد كه نمى خورد و بنايى بسازد كه در آن سكونت نمى كند و سپس به جانب خداى تعالى مى رود در حالى كه نه مالى با خود مى برد و نه ساختمانى منتقل مى كند! (9)
996. خسر الدنيا و الاخرة
فانظر يا شريح! لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، اءو نقدت الثمن من غير حلالك! فاذا اءنت قد خسرت دار الدنيا ودار الاخرة!
امام على عليه السلام خطاب به قاضى خود، شريح بن حارث فرمود: توجه كن اى شريح! مبادا اين خانه را جز از مال خودت خريده باشى يا بهاى آن را جز از مال حلال داده باشى، در غير اين صورت هم در دنيا و هم در سراى آخرت زيان كرده اى (10)
997. دنيا فانى است
اءن الدنيا منقطعه عنك، و الاخرة قريبة منك
همانا دنيا از تو جدا شدنى و آخرت به تو نزديك است. (11)
998. فريب دنيا را مخوريد!
اولى الابصار و الاسماع، و العافية، و المتاع، هل من مناص او خلاص، اءن معاذ اءو ملاذ، اءو فرار اءو محار، اءم لا؟! (فانى تؤ فكون ) اءم اءين تصرفون؟! اءم بماذا تغترون!؟
هان! اى صاحبان ديدگان بينا گوش هاى شنوا و اى برخورداران از تندرستى و مال و متاع! آيا جاى گريزى يا راه نجاتى يا پناهگاهى يا تكيه گاهى يا راه فرارى و يا طريق بازگشتى هست يا نيست؟ پس، به كجا باز مى گرديد؟يا كجا مى رويد؟يا فريب چه چيز را مى خوريد؟ (12)
999. سراى گذر
اءيها الناس! انما الدنيادار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممركم لمقركم
اى مردم! دنيا سراى گذر است و آخرت جاى ماندن، پس از گذرگاه خود براى جاى باش خود (توشه ) برگيريد. (13)
1000. ايام عمر خود را درياب!
فاستدركوا بقية اءياكم، و اصبروا لها اءنفسكم؛ فانها قليل فى كثير الايام التى تكون منكم فيها الغفلة و التشاغل عن الموعظة
باقى مانده ايام عمر خود را دريابيد و جان هاى خود را براى آن ها شكيبا سازيد؛ زيرا اين چند روزه در مقابل روزهاى بسيارى كه در غفلت و روى گردانى از پند و اندرز گذرانيده ايد است. (14)
1001. عزت ناپايدار دنيا
اءوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم، و اءن لم تحبوا تركها... فلا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها... فاءن عزها و فخرها اءلى انقطاع
شما ره به رها كردن اين دنيا توصيه مى كنم، دنيايى كه شما را رها مى كند هر چند رها كردن آن را دوست نداشته باشيد... پس، در عزت دنيا و افتخارات ان رقابت نكنيد، زيرا عزت و افتخارات دنيا از بين رفتنى است. (15)
1002. مشمولين رحمت حق
رحم الله امرا سمع حكما فوعى... اغتنم المهمل، و بادر الاجل، و تزود من العمل
رحمت خدا بر آن كس (بنده اى) كه سخن حكيمانه اى را شنيد و پذيرا شد،... مهلت عمر را غنيمت شمرد و بر مرگ پيشى گرفت و از عمل توشه بر گرفت. (16)
1003. دنيا را برنگزين!
اءلستم فى مساكن من كان قبلكم اءطول اءعمارا، و ابقى آثارا... ثم ظعنوا عنها بغير زاد مبلغ و لا ظهر قاطع. فهل بلغكم اءن الدنيا سخت لهم نفسا بفدية... و هل زودتهم الا السغب.. اءفهذه توثرون
آيا شما در جاهاى همان كسانى نيستنيد كه پيش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثارشان پاينده تر... بود و سپس بى هيچ توشه اى كه آن ها را به مقصد رساند و بى هيچ مركبى كه راه را درنورد كوچ كردند؟آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداى آنان كند؟... ؤ آيا جز گرسنگى توشه اى به آنان داد؟... آيا چنين دنيايى را بر مى گزينيد؟ (17)
1004. مذمت دنيا
قال عليه السلام فى ذم الدنيا اءقرب دار من سخط الله، و اءبعدها من رضوان الله!
(در مذدمت دنيا فرمود): دنيا نزديك ترين منزل به سخط خداوند و دورترين آن از رضاى اوست. (18)
1005. تعجب از اين گوش!
كيف يراعى النباة من اصمته الصيحة
آن گوشى كه فرياد را نشينده است، چگونه صداى آهسته را مى شنود. (19)
1006. آسايش آخرت
اءنما مثل من خبر الدنيا كمثل قوم سفر نبا بهم منزل جديت، فاموا منزلا خصيبا و جنابا مريعا، فحتملوا و عثاء الطريق، و فراق الصديق، و خشونة اسفر، و جشوبة المطعم، ليائا سعة دراهم، و منزل قرار هم
داستان آن كس كه دنيا را آزموده همچون حكايت گروه مسافرانى است كه فرود آمدن در منزلى خشك و بى آب و علف را خوش ندارند و برآنند تا به جايى پر نعمت و سر سبز خرم فرود آيند. بنابراين دشوراى راه و فراق يار و سختى سفر و ناگوارى خوراك را تحمل مى كنند تا به سراى دلباز و منزل آسوده خود درآيند. (20)
1007. مذمت دنيا
قال عليه السلام و قد سمع رجلا يذم الدنيا -: اءيها الذام للدنيا، المغتر بغرورها، المخدوع با باطيلها! اءتغتر بالدنيا ثم تذمها؟
امام عليه السلام به كسى كه از دنيا نكوهش مى كرد فرمود: اى كه از دنيا مذمت مى كنى در حالى كه گرفتار غرور آن شده و فريفته باطل هاى آن گرديده اى! آيا تو خود مغرور دنيايى و بعد مذمت آن را مى كنى! (21)
1008. روزگار آرزو
اءلا و اءنكم فى اءيام امل من ورائه اجل، فمن عمل فى اءيام اءمله قبل حضور اءجله فقد نفعمه عمله، و لم يضرره اءجله و من قصر فى اءيام اءمله قبل حضور اءجله، فقد خسر عمله، و ضره اءجله
آگاه باشيد! كه در روزگار هستيد كه مرگ در پى آن است، پس هر كه در روزگار آرزو و پيش از سرآمدن مهلت، به كار نيك بپردازد، كارهايش به او سود مى بخشد و از فرا رسيدن مرگ زيان نخواهد ديد و هر كس در روزگار آرزو قبل از سر آمدن مهلت در ان جام كار نيك كوتاهى كند، كارهايش زيان بخش و از فرا رسيدن مرگ زيان خواهد ديد. (22)
1009. آرزو در دنيا
من جرى فى عنان اءمله عثر باجله
هر كه با آرزو هم عنان شود به مرگ و نابودى رسد. (23)
1010. توصيف دنيا خواهان
فى صفة اءهل الدنيا -: نعم معقلة، و اءخرى مهملة، قد اءضلت عقولها، و ركبت مجهولها
امام على عليه السلام در توصيف دنيا خواهان مى فرمايد: چونان حيواناتى هستند برخى بسته و برخى رها، كه خردهايشان را از دست داده اند و بيراهه مى روند. (24)
1011. زاد و توشه اخروى
اءنما الدنيا منتهى بصر الاعمى، لا يبصر مما وراءها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم اءن الدار وراءها. فالبصير منها شاخص، والا عمى اءليها شاخص، و البصير منها متزود، و الاعمى لها متزود
دنيا نهايت ديد كوردلان است، آنچه در پشت آن است نمى بيند (و توجه به آخرت ندراد) اما فرد بينا، ديدش در ان نفوذ مى كند و مى داند كه آخرت در وراى آن است. پس كسى كه چشم دلش باز است، در دنيا آماده كوچ است، اما كور دل، چشمش را به ان دوخته است. با اين بيان افراد بينا از دنيا براى خود زاد و توشه بر مى گيرند و كوردلان براى دنيا زاد و توشه مى اندوزند. (25)
1012. لذت سيرى ناپذير
علموا! اءنه ليس من شى ء الا و يكاد صاحبه يشبع منه و يمله الا الحياة فانه لا يجد فى الموت راحة. و انما ذلك بمنزلة الحكمة التى هى حياة للقلب الميت، و بصر للعين العمياء. و سمع للاذن الصماء، و رى للظلمان، و فيها الغنى كله و السلامة
بدانيد كه هيچ چيز نيست مگر اين كه دارنده اش از آن سير و دلزده مى شود، به جز زندگى، زيرا او (شخص دنيا پرست ) در مرگ آسايشى براى خود نمى يابد و آن به منزله حكمت است، حكمتى كه موجب حيات دل مرده و بينايى چشم كور و شنوايى گوش كر و سيرابى شخص تشنه مى باشد و بى نيازى كامل و سلامت در آن است. (26)
1013. فريبندگى دنيا
مثل من اغتربها كمثل قوم كانوا بمنزل خصيب فنبا بهم اءلى منزل جديب، فليس شى ء اءكره اليهم و لا اءفظع عندهم من مفارقة ما كانوا فيه اءلى ما يهجمون عليه، و يصيرون اءليه
حكايت كسى كه فريفته اين جهان شده، حكايت گروهى است كه در منزلى پر نعمت و سرسبز باشند و نخواهند به منزلى خشك و قحطى زده روند. براى اينان چيزى ناخوش تر و سخت تر از اين نيست كه از جاى خرم و پر نعمت خود جدا شوند و ناگهان به جايى آن چنان بى نعمت و خشك فرو آيند. (27)
1014. زندگى مذموم دنيا
دار بالبلاء محفوفة، و بالغدر معروفة.. اءحوال مختلفة، و تارات متصرقة، العيش فيها مذموم، و الامان منها معدوم
دنيا سرايى است پيچيده در بلاها و به بى وفايى و خيانت معروف.. احوالش مختلف و حالاتش گذرا، زندگى در آن مذموم و امنيت در آن وجو ندارد. (28)
1015. تجارت بى سود
لبئس المتجر اءن ترى الدنيا لنفسك ثمنا، و مما لك عند الله عوضا!.
تجارت بدى است كه انسان دنيا را بهاى خويشتن ببيند و به جاى نعمت ها و رضايت پروردگار در آخرت، زندگى اين جهان را برگزيند. (29)
1016. ناپايدارى دنيا
(يا بنى! اعلم ) اءن الدنيا لم تكن لتستقر الا على ما جعلها الله عليه من النعماء، و الابتلاء و الجزاء فى المعدد اءو ما شاء مما لا تعلم، فان اءشكل عليك شى ء من ذلك فاحمله على جهالتك، فنك اول ما خلقت به جاهلا ثم علمت
(اى فرزندم! بدان ) دنيا پايدار نباشد جز بر پايه نعمت هايى كه خداوند در آن مقرر داشته و يا بر بنياد گرفتارى و پاداش در آخرت، و يا آن چه او بخواهد و تو نمى دانى، بنابراين اگر چيزى بر تو مشكل ايد آن را بر نادانى خودحمل كن؛ زيرا تو در آن آغاز آفريدنت نادان بودى، سپس دانا شدى. (30)
1017. شادمانى همراه اندوه
(الدنيا) سرورها مشوب بالحزن.
دنيا شادمانى اش، آميخته با اندوه است. (31)
1018. دگرگونى احوال دنيا
فى صفة الدنيا - حالها انتقال، و وطاتها زلزال، و عزها ذل، وجدها هزل، و علوها سفل
در وصف دنيا مى فرمايد: دنيا كارش دگرگون شدن و جابه جايى است و جايگاهيش لرزان و عزتش خوارى و كارهاى حدى اش شوخى و بلندى اش پستى. (32)
1019. سيرى ناپذيرى آزمند
اءن الدنيا مشغلة عن غيرها، و لم يصب صاحبها منها شيئا الا فتحت له حرصا عليها، و لهجا بها و لن يستغنى صاحبها بما نال فيها عما لم يبلغه منها.
همانا دنيا آدمى را به كلى سرگرم خود مى سازد و دنياپرست به چيزى از آن نرسد، مگر آن كه باب حرص و شيفتگى به آن بر رويش گشوده و به آن چه از اين دنيا دست يافته بسنده نمى كند تا در پى چيزى كه به دست نيامده است نرود. (33)
1020. سراى رنج و فنا
ما اصف من دار اءولها عناء و اخرها فناء! فى حلالها حساب، و فى حرامها عقاب
چه بگويم در وصف سرايى كه آغازش رنج است و فرجامش نيستى! حلال آن حساب و كتاب دارد و حرامش كيفر. (34)
1021. بر حذر باشيد از تمايل به دنيا!
يا اءسرى الرغبة اقصروا فان المعرج على الدنيا لا يروعه منها اءلا صريف اءنياب الحدثان
اى اسيران تمايل! باز ايستيد، هر كه بر دنيا چرخيد جز طنين صوت نيش گزنده حوادث او را به خود نياورد و به هراس نيفكند. (35)
1022. سربلندى دنيوى
لا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها... فان عزها و فخرها اءلى انقطاع
براى سربلندى و افتخار دنيا، به رقابت برنخيزيد؛ زيرا عزت و افتخارات ان در حال انقطاع و از بين رفتن است. (36)
1023. احوال متغير دنيا
الدهر يومان: يوم لك عليك؛ فاذا كان لك فلا تبطر و اذا كان عليك فاصبر!
روزگار براى تو دو روز است: روزى كه به سود توست و روزى كه به زيان تو، پس آن روز كه به سود توست، خوشگذرانى را از حد مگذران، و زمانى كه به زيان توست و تهيدست گشتى، صابر و شكيبا باش. (37)
1024. دولت مستضعفان
لتعطفن الدنيا علينا بعد شما عطف الضروس على ولدها، و تلا عقيب ذلك: و نريد اءن نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم اءئمة و نجعلهم الوارثين
دنيا پس از تمرد و چموشى به سوى ما برمى گردد، همان گونه كه ماده شترى به سوى فرزندش، و پس از جمله مزبور اين آيه را تلاوت فرمود: و ما مى خواهيم به آنان كه در روى زمنى مستضعف شده اند، احسان نماييم....
1025. كليد رنج و بلا(38)
الرغبة مفتاح النصب و مطية التعب
رغبت به دنيا، كليد رنج و بلا، و وسيله خستگى و ناراحتى است. (39)
1026. خستگى و رنج روزگار
الدهر يخلق الابدان، و يجدد الامال، و يقرب المنية، و يباعد الامنية؛ من ظفر به نصب، و من فاته تعب
روزگار، بدن ها را كهنه و آرزوها را نو و مرگ را نزديك و خواسته ها را درو مى سازد، كسى كه به آن دست يابد، خسته گردد و آن كه به آن نرسد، رنج برد. (40)
1027. عمل نادانان
الركون الى الدنيا مع ما تعاين منها جهل
تكيه بر دنيا زدن با آن چه كه با چشم خود مى نگرى ناانى است. (41)
1028. از پستى دنيا
من هوان الدنيا على الله، اءنه لا يعصى الافيها، ولا ينال ما عنده الا بتركها
از پستى دنياست كه خداوند جز در آن نافرمانى نشود و بدانچه در مائده لطف اوست نتوان رسيد مگر بر ترك آن. (42)
1029. آفت دلبتسگى به دنيا
من لهج قلبه بحب الدنيا التاط قلبه منها بثلاث: هم لا يغبه، و حرص لا يتركه، و اءمل لا يدركه
هر كه دل به دنيا بندد به سه چيز دلبسته گردد: اندوهى دائم، حرصى كه او را وا ننهد و آرزويى كه به آن نخواهد رسيد. (43)
1030.رو آوردن دنيا به انسان
اذا اءقبلت الدنيا على اءحد اءعارته محاسن غيره، و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه
هرگاه دنيا به كسى رو كند، نيكى هاى ديگران را برايش عاريه آورد و هنگامى كه پشت كند، نيكى هاى خودش را ههم از او سلب مى نمايد. (44)
1031. جرعه هاى سختى
مع كل جرعه شرق، و فى كل اءكلة غصص!
همراه هر جرعه آبى (از زندگى) گلوگيرشدنى است و با هر لقمه اى استخوانى. (45)

ادامه مطلب

1032. غفلت اهل دنيا
اءهل الدنيا كر كب يساربهم و هم نيام
اهل دنيا همچون سوارانى هستند كه آن ها را مى برند و آنان در خواب اند. (46)
1033. دنياى زهر آلود
مثل الدنيا كمثل الحية لين مسها، و السم الناقع فى جوفها، يهوى اليها الغر الجاهل، و يحذرها دواللب العاقل!
دنيا همانند مار است: لمس كردن آن، نرم و ملايم است، اما درونش از زهر آكنده است، لذا فريب خورده نادان به آن ميل مى كند و هوشيار عاقل از آن حذر مى كند. (47)
1034. دنيا در نظر دوستان و دشمنان خدا
لم يصفها الله تعالى لاوليائه، ولم يضن بها على اءعدائه
خداوند متعال اين دنيا را براى اولياء خود صاف (و بدون مشكلات ) مقرر نفرموده و براى دشمنانش امساك از آن ننموده است. (48)
1035. پاداش براى اولياء عذاب براى دشمنان
لم يرضها ثوابا الاوليائه، و لا عقابا لاعدائه
خداوند به اين دنيا به عنوان پاداش براى اولياء خود و عذابى براى دشمنان خود راضى نشده است. (49)
1036. دنياى نيرنگباز
فاحذروا الدنيا فانها غدارةُ عرارة خدوع
از رزق و برق دنيا برحذر باشيد كه غدار و گول زننده و نيز نگباز است. (50)
1037. سراى خشم خدا
اءقرب دار من سخط الله، و اءبعدها من رضوان الله. فغضوا عنكم - عباد الله - غمومها و اشغالها لما قد اءيقنتم به من فراقها و تصرف حالاتها
دنيا نزديك ترين سراى است به خشم خدا و دورترين سراى از خشنودى خدا. پس اى بندگان خدا! از گرفتارى ها و اندوه هاى آن چشم فرو پوشيد، پون از جدايى و دگرگونى هاى آن نيك آگاهيد. (51)
1038. تصاحب دنيا و آخرت با هم
الناس فى الدنيا عاملان: عامل عمل فى الدنيا للدنيا؛ قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشى على من يخلفه الفقر و ياءمنه على نفسه فيفنى عمره فى منفعة غيره، و عامل عمل فى الدنيا لما بعدها، فجاءه الذى به من الدينا بغير عمل، فاءحرز الحظين معا، و ملك الدارين جميعا، فاءصبح وجيها عند الله، لا يسال الله حاجة فيمنعه
مردم در دنيا دو گروه اند: گروهى تا ان جا براى دنيا عمل مى كنند كه دنيا آن ها را از آخرتشان باز مى دارد كه مى ترسند بازماندگانشان فقير گردند و خود را (از فقر معنوى اخروى ) در امان مى دانند، لذا عمر خود را براى سود ديگران تباه مى كنند و گورهى ديگر در دنيا براى آخرت عمل مى كنند، اما سهم آن ها از دنيا، بدون كار به آن ها مى رسد، پس آن ها بهره دنيا و آخرت را با هم مى برند و هر دو سرا را با هم تصاحب مى كنند در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، در نتيجه هر حاجتى را از خدا بخواهند خداوند از آنهادريغ نيم دارد. (52)
1039. كليد رنج و بلا
من اقتصر على بلغة الكفاف فقد انتظم الراحة، و تبوا خفض الدعة و الرغبُ مفتاح النصب، و مطية التعب
هر كسى كه به اندزاه معاش اكتفا كند، به آسايش و راحتى دست يافته و وسعت و آرامش را به دست اورده است، دنياپرستى كليد رنج و بلا و مركب سختى است. (53)
1040. توانگرى و نيازمندى دنيا
من استغنى فيها فتن، و من افتقر فيها حزن
هر كه در دنيا توانگر شد، به فتنه افتاد و هر كس نيازمند شد، به اندوه گرفتار آمد. (54)
1041. اعراض از دنيا
اءوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم، و اءن لم تحبوا تركها
شما را به اعراض از اين دنيا توصيه مى كنم كه شما را رها خواهد ساخت، اگر چه شما جدايى از ان را دوست نداريد. (55)
1042. نفع دنيوى
لا يترك الناس شيئا من اءمر دينهم لاستصلاح دنياهم الافتح الله عليهم ما هو اضر منه
مردم چيزى از امور دينشان را براى نفع دنيايشان ترك نمى كنند، مگر آن كه خداوند زيانبارتر از آن را به رويشان خواهد گشود.(56)
1043. جايگاه نزول وحى
مهبط وحى الله، و متجر اولياء الله اكتسبوا فيها الرحمة و ربحوافيها الجنة
دنيا جايگاه نزول وحى خداوند و تجارتگاه اولياء الله است. انسان هاى خردمند و عارف رحمت خداوندى را در اين دنيا اندوختند و بهشت را از آنان سود بردند. (57)
1044. پرهيز از دلبستگى به دنيا
كان لى فيما مضى اخ فى الله و كان يعظمه فى عينى صغر الدنيا فى عينه
در گذشته برادرى دينى داشتم كه ناچيزى دنيا در نگاهش، او را در نظرم بزرگ كرده بود. (58)
1045. مهرورزى با دنيا
اءقبلوا على جيفة قد افتضحوا باءكلها، و اصطلحوا على حبها
به مردارى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند و بر سر دوستى و عشق به آن با يكديگر سازش كردند. (59)
1046. وصف دنيا از ديدگاه امام (ع)
قال له عليه السلام رجل -: صف لنا الدنيا!
فقال عليه السلام -: ما اءصف من دار اءولها عناء، و آخرها فناء! فى حلالها حساب، و ف حرامها عقاب. من استغنى فيها فتن، و من افتقر فيها حزن.
شخصى به امام عليه السلام گفت: دنيا را برايم وصف كن!
فرمود: چگونه برايت توصيف كنم منزلى را كه آغازش سختى و پايانش فنا ونيستى است، در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است، سالمش در امان و بيمارش پشيمان است، ثروتمندش فريب خورده و فقير و تهيدستش ‍ غمگين گردد. (60)
1047. لغزشگاه هاى دنيا
من وطى دحضك زلق، و من ركب لججك غرق، و من ازور عن حبائلك وفق
هيهات! هر كس كه به لغزشگاه تو (دنيا) قدم گذاشت لغزيد و هر كس كه به درياهى تو فرو رفت غرق گشت و هر كس كه از تو رها شد، توفيق يافت. (61)
1048. مهمانى موقت
اءنكم - و ما تاءملون من هذه الدنيا - اءثوياء موجلون
همانا شماو آرزوهاى شما در اين دنيا، ميهمانانى موقت هستيد. (62)
1049. مقاسه بهره دنيوى و اخروى
ما المغرور الذى ظفر من الدنيا باعلى همته كالاخر الذى ظفر من الاخرة بادنى سهمته
شخص فريب خورده اى كه با عالى ترين همتش بر دنيا پيروز شده است، مانند كسى ديگرى نيست كه از آخرت به مقدرا نصيب خود دست يافته است. (63)
1050. دنياى بى وفا
اءلستم فى مساكن من كان قبلكم اءطول اءعمارا، و اءبقى اءثارا... تعبدوا للدنيا اءى تعبد، و آثروها اءى ايثار. ثم ظعنوا عنها بغير زاد مبلغ و لا ظهر قاطع.
آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى بريد؟كه عمرشان از شما طولانى تر و آثارشان بادوام تر بود؟دنيا را چگونه پرستيدند و آن را چگونه بر خود گزيدند؟سپس از آن رخت بر بستند و رفتند، بى توشه اى كه آنان را براى رسيدن به منزلگاه كفايت كند و بى مركبى كه آن ها را به منزلشان (64) برساند.
1051. دنيا اينگونه نيكوست!
لنعم دار من لم يرض بها دارا، و محل من لم يوطنها محلا!
دنيا چه سراى نيكويى است براى كسى كه ان را خانه (هميشگى ) خويش ‍ نداند و چه جايگاه خوبى است براى كسى كه آن را وطن خود قرار ندهد. (65)
1052. شادى و اندوهگينى
ما بالكم تفرحون باليسير من الدنيا تدركونه، و لا يحزنكم الكثير من الاخزة تحرمونه؟!
چه شده به شما كه از اندكى از دنيا كه مى يابيد شادمان مى شويد، ولى بسيارى از آخرت كه از آن محروم مى گرديد شما را اندوهگين نمى سازد؟! (66)
1053. خير در دنيا براى دو كس
لا خير فى الدنيا الا لرجلين: رجل اءذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتوبة و رجل يسارع فى الخيرات
در دنيا خيرى نيست مگر براى دو نفر: كسى كه گناه كرده و با تو به جبران مى كند و كسى كه با سرعت به سوى كارهاى خير مى شتابد (67)
1054. تلاش دنيا براى آخرت
عليكم بالجد و الاجتهاد و التاهب و الاستعداد، و التزود فى منزل الزاد. و لا تعرنكم الحياة الدنيا كما غرت من كان قبلكم من الامم الماضية، و القرون الخالية
بر شما باد به تلاش و سخت كوشى و مهيا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن از سراى توشه (دنيا مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد، چنان كه ملت هاى گذشته و اقوام پيشين را فريفت. (68)
1055. سراى جنگ و هلاكت
دار حرب و سلب و نهب و عطب اءهلها على ساق و سياق، ولحاق و فراق. قد تحيرت مذاهبها
دنيا سريا جنگ و تاراج و خرابى و هلاكت است. مردمش آماده رفتن و يا رفتنى اند و در حال پيوستن (به گذشتگان ) و جدا شدن (از ماندگان ) راه هايش گيج كننده و حيرت زا است. (69)
1056. فريبكارى دنيا
تغر و تضر و تمر، اءن الله تعالى لم يرضها ثوابا لاوليائه، و لا عقابا لا عدائه
دنيا مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد. خداى تعالى راضى نشده است كه دنيا را پاداش دوستان خود و كيفر دشمنانش قرار دهد. (70)
1057. برق گول زننده دنيا
لا ترفعوا من رفعته الدنيا. و لا تشيموا بارقها و لا تسمعوا ناطقها... فان برقها خالب، و نطقها كاذب
كسى را كه دنيا او را بالا برده بالا نبريد و برق درخشنده دنيا شما را خيره نكند و سخن ستاينده دنيا را نشنويد؛ زيرا برق دنياى حرام بى فروغ است و سخنش دورغ (71)
1058. نعمت هاى دنيا مى فريبد!
لا يغرنكم. اءصبح فيه اءهل الغرور فانما هو ظل ممدود، الى اءجل معدود.
مبادا آن چه فريفتگان را مى فريبد، شما را بفريبد؛ زيرا نعمت هاى فريبند0 (دنيا) چون سايه اى است كه تا زمان معينى پهن است. (72)
1059. نبايد فريب دنيا را خورد!
احذر كم الدنيا، فانهادار شخوص و محلة تنغيص، ساكنها ظاعن، و قاطنها بائن
شما را از دنيا بر حذر مى دارم؛ زيرا دينا سراى كوچيدن و جايگاه كدورت و سختى است. ساكن در آن بار سفر بر مى بندد و مقيمش از آن جدا مى شود. (73)
1060. چون مهر فرزند به مادر
الناس اءبناء الدنيا، و لا يلام الرجل على حب اءمه
مردم فرزندان دنيايند و هيچ كس براى دوست داشتن مادرش سرزنش ‍ نمى شود. (74)
1061. هدف خلقت دنيا
الدنيا خلقت لغيرها، و لم تخلق لنفسها
دنيا نه براى خودش كه براى جز خود آفريده شده است. (75)
1062. دنيا مزرعه آخرت
اءلا اءن الدنيادار لا يسلم منها الا فيها و لا ينجى بشى ء كان لها: ابتلى الناس ‍ بها فتنة. فما اخذوه منها لها اخرجوا منه و حوسبوا عليه. و ما اخذوه منها لغيرها، قدموا عليه و اءقاموا فيه
بدانيد كه دنيا سرايى است كه هيچ كس از ان و هيچ كس به واسطه كارى كه براى دنيا كند نجات نمى يابد. مردم براى آزمايش گرفتار دنيا شده اند. آن چه را از دنيا به خاطر دنيا برگرفتند، از كفشان برود و بايد حساب پس دهند و آن چه را از دنيا براى غير آن (آخرت ) به دست آوردند به آن برسند و هميشه با آن ها است. (76)
1063. حكايت مردم دنيا
اءنما مثلكم و مثلها كسفر سلكوا سبيلا فكانهم قد قطعوه، و اءموا علما فكانهم قد بلغوه
همانا حكايت شما و دينا همچون حكايت مسافرانى است كه در راهى مى روند و گويى راه را به آخر رسانده اند و آهنگ رسيدن به علامت و نشانه اى مى كنند و گويى به آن رسيده اند. (77)
1064. دنيا در پى تو مى آيد اگر...
من ساعاها فاتته، و من قعد عنها واتته
هر كه در طلب دنيا بكوشد به آن نرسد و هر كه دست بكشد دنيا خود نزد اوآيد. (78)
1065. نظر بصيرت به دنيا
اءنما الدنيا منتهى بصر الاعمى، لا يبصر مما وراءها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم اءن الدار وراءها. فالبصير منها شاخص، و الاعمى اليها شاخص. و البصير منها متزود، و الا عمى لها متزود
همانا دنيا آخرين ديدرس كور است و فراتر از ان را نمى بيند؛ اما شخص بينا و با بصيرت نگاهش را از دنيا فراتر مى برد و مى داند كه سراى حقيقى در وراى اين دنياست. پس بينا از آن دل برمى كند و كور به آن روى مى كند. شخص با بصيرت ان توشه بر مى دارد، كور براى ان توشه فراهم مى آورد. (79)
1066. حقارت دنيا
فلتكن الدنيا فى اءعينكم اءصغر من حثاله القرظ، و قراضة الجلم
دنيا بايد در ديده شما حقيرتر از پر كاه خشكيده و خرده هاى دم قيچى (80) باشد.
1067. بهاى جان آدمى
اءلا حر يدع هذه اللماظة لاهلها؟اءنه ليس لا نفسكم ثمن الا الجنة، فلا تبيعوها الا بها
آيا آزاده اى نيست كه اين خرده ريزه هاى لاى دندان ها (دنيا) را براى اهلش ‍ واگذارد؟ بدانيد كه جان هاى شما را بهايى جز بهشت نيست، پس آن ها را جز به اين بها مفروشيد. (81)
1068. بى اهميتى دنيا
دارها هانت على ربها، فخط حلالها بحرامها، و خيرها بشرها، و حياتها بموتها، و حلوها بمرها. لم يصفها الله تعالى لاوليائه، و لم يضن بها على اءعدائه
سراى دنيا نزد پروردگارش خوار و بى ارزش است و از اين رو حلال آن را با حرامش آميخت و خوبى اش را با بدى و زندگى اش را با مرگ و شيرينى آن با تلخى. خداوند بزرگ دنيا را براى دوستان خود صاف و گوارا نفرمود و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزيد. (82)
1069. پستى دنيا
احذروا الدنيا فانها غدارة غرارة خدوع، معطية منوع، ملبسة نزوع.
از دنيا حذر كنيد كه دنيا بيوفا و پر مكر و فريب است، عطا كننده اى است خسيس و پوشاننده اى است كه برهنه مى سازد (چيزى را كه بدهد پس ‍ مى گيرد). (83)
1070. خانه مشكلات
اءعلم! اءن الدنيادار بلية يفرغ صاحبها فيها قط ساعة الا كانت فرغته عليه حسرة يوم القيامة
توجه داشته باش كه دنيا خانه مشكلات است و اگر انسان يك ساعت در مشكلات نباشد، روز قيامت افسوس مى خورد كه چرا لحظه اى در آسايش ‍ بودم. (84)
1071. پرهيز از دنيا
اءحذر كم الدنيا فانها منزل قلعة. و ليست بدار نجعة
شما را از دنيا پرهيز مى دهم؛ زيرا دنيا منزلى است كه بايد از آن كوچ كرد و سراى ماندن نيست. (85)
1072. دنيا جاودانه نيست!
اءوصيكم بالرفص لهذه الدنيا التاركة لكم، و اءن لم تحبوا تركها... فلا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها، و لا تعجبوا بزينتها و نعيمها، و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخرها اءلى انقطاع، و اءن زينتها و نعيمها اءلى زوال، و ضراءها و بوسها الى نفاذ
شما را به دور افكندن اين دنيا سفارش مى كنم، دنيايى كه اگر هم نخواهيد تركش كنيد او شما را ترك مى كند... پس، در كسب عزت و افتخارات دنيوى با يكديگر رقابت نكنيد و زرق و برق و نعمت هاى آن شما را پسند نيفتد و از سختى و زنج آن بى تابى مكنيد، زيرا كه عزت ها و افتخارات آن به پايان مى رسد و زرق و برق و نعمت هاى آن به سر مى آيد و سختى و رنج آن تمام مى شود. (86)
1073. آن چه جاى شگفتى دارد!؟
عجبت لعامردار الفناء، و تارك دار البقاء
تعجب مى كنم از آباد كنندگان سراى فانى و فروگذارندگان سراى باقى. (87)
1074. موارد عبرت آموز
اءن الدنيادار فناء و عناء و غير و عبر... و من غيرها اءنك ترى المرحوم مغبوطا، والمغبوط مرحوما؛ ليس ذلك الا نعيما زل، و بوسا نزل. و من عبرها اءن المرء يشرف على اءمله فيقتطعه حضور اءجله
دنيا سراى نيستى و رنج و دگرگونى ها و عبرت هاست... نمونه دگرگونى هايش اين است كه شخصى را مى بينى كه (تا ديروز) قابل ترحم بود و (امروز) بر او رشك برده مى شود و ديگرى را مى بينى كه (تا ديروز) بر او رشك برده مى شد و امروز قابل ترحم است و اين نيست مگر بدان سبب كه نعمتى از چنگش بيرون رفته و بينوايى و مسكنتى بدو رسيده است. نمونه عبرت هاى آن اين است كه آدمى به آرزوى خود نزديك مى شود، اما فرا رسيدن مرگ مانع رسيدن او به آرزويش مى گردد. (88)
1075. زايل كننده عقول
قد خرقت الشهوات عقله، و اءماتت الدنيا قلبه
شهوت ها عقل (دنيا پرست ) را از ميان مى برند و دنيا دل او را مى ميراند. (89)
1076. حذر از دنيا
اءحذر كم الدنيا، فانها حلوة خصرة، حفت بالشهوات
شما را از دنيا برحذر مى دارم؛ زيرا آن شيرين و با طروات است و پوشيده در خواهش هاى نفسانى است. (90)
1077. دنيا فانى است!
غرارة غرور ما فيها، فانية، فان من عليها لا خير فى شى ء من اءزوادها الا التقوى
دنيا بس فريبنده است و هر آنچه در ان است فريب باشد، نابود شدنى است و هر كه در آن مى زيد فانى مى شود، در هيچ يك از توشه هاى آن خير و خوبى نيست مگر در توشه تقوا (91)
1078. سخن على عليه السلام در وصف دنيا
حكم عل مكثر منها بالفاقة، و اءعين من غنى عنها بالراحة
فزونخواه دنيا، محكوم به نيازمندى و درويشى است و كسى كه از آن بى نيازى جويد، آسايش يارش باشد. (92)
1079. زيانكارى در دنيا و آخرت
معاشر الناس! اتقو الله فكم من مؤ مل ما لا يبلغه، و بان ما لا يسكنه، و جامع ما سوف يتركه، و لعله من باطل جمعه، و من حق منعة: اءصابه حراما، و احتمل به آثاما، فباء بوزره، و قدم على ربه آسفا لا هفا، قد خسر الدنيا و الاخرة، ذلك هو الخسران المبين
اى مردم! از خدا بترسيد؛ چه بسيار آرزومندى كه به آرزوى خود نرسد و سازنده عمارتى كه در آن ساكن نشود و مال اندوزى كه همه را واگذارد و شايد كه ان مال را از راه ناروا گرد آورده و يا با نپرداختن حقى، يا از راه رسيدن به حرامى كه به خاطر آن زير بار گناه رفته است؛ پس گناه آن را به دوش كشد و با دريغ و اندوه نزد پروردگارش رود. چنين كسى (در دنيا و آخرت زيانكار باشد و اين همان زيان آشكار است.) (93)
1080. پرهيز از دنياپرستى
اءو صيكما بتقوى الله، و اءلا تبغيا الدنيا و اءن بغتكما
شما را به پرهيزگارى و ترس از خداوند سفارش مى كنم، در پى دنياپرستى مباشيد اگر چه او شما را طلب كند. (94)
1081. سراى گذر
الدنيادار ممر، لادار مقر، و الناس فيها رجلان: رجل باع فيها نفسه فاوبقها، و رجل ابتاع نفسه فاءعتقها
دنيا سراى گذر است نه خانه قرار؛ و مردم در آن دو گونه اند: قسمتى خود را به آن بفروشند و هلاك شوند؛ و قسمتى ديگر خود را بخرند و آزاد سازند. (95)
1082. سراى درد
دار بالبلاء محفوفة، و بالغدر معروفة لا تدوم احوالها، ولا يسلم نزالها.
اين جهان سرايى است پر از درد و رنج، به مكر و خيانت و نادرستى معروف كه هميشه بر يك حال باقى نمى ماند و ساكنانش جان سالم به در نمى برند. (96)

پی نوشته ها

--------------------------
1-حكمت 126.
2-خطبه 147.
3-خطبه 204.
4-خطبه 183.
5-خطبه 183.
6-خطبه 34.
7-خطبه 153.
8-خطبه 114.
9-خطبه 114.
10-نامه 3.
11-نامه 32.
12-خطبه 83.
13-خطبه 86.
14-خطبه 86.
15-خطبه 99
16-خطبه 76.
17-خطبه 111.
18-خطبه 161.
19-خطبه 4.
20-نامه 31.
21-حكمت 131.
22-خطبه 28.
23-حكمت 19.
24-نامه 31.
25-خطبه 133.
26-خطبه 133.
27-نامه 31.
28-خطبه 226.
29-خطبه 32.
30-نامه 31.
31-خطبه 103.
32-خطبه 191.
33-نامه 49.
34-خطبه 82.
35-حكمت 395.
36-خطبه 99
37-حكمت 396.
38-حكمت 209.
39-حكمت 371.
40-حكمت 72.
41-حكمت 384.
42-حكمت 385.
43-حكمت 228.
44-حكمت 9.
45-حكمت 191.
46-حكمت 64.
47-حكمت 119.
48-خطبه 113.
49-حكمت 415.
50-خطبه 230.
51-خطبه 161.
52-حكمت 269.
53-حكمت 371.
54-خطبه 82.
55-خطبه 99
56-حكمت 106.
57-حكمت 106.
58-حكمت 289.
59-خطبه 109.
60-خطبه 82.
61-نامه 45.
62-خطبه 129.
63-حكمت 370.
64-خطبه 111.
65-خطبه 223.
66-خطبه 113.
67- حكمت 94.
68-خطبه 230.
69-خطبه 191.
70-حكمت 415.
71-خطبه 191.
72-خطبه 89.
73-خطبه 196.
74-حكمت 303.
75-حكمت 436.
76-خطبه 63.
77-خطبه 99
78-خطبه 82.
79-خطبه 133.
80-خطبه 32.
81-حكمت 456.
82-خطبه 113.
83-خطبه 230.
84-نامه 59.
85-خطبه 113.
86-خطبه 99
87-حكمت 126.
88-خطبه 114.
89-خطبه 109.
90-خطبه 111.
91-خطبه 111.
92-حكمت 367.
93-حكمت 344.
94-نامه 48.
95-حكمت 133.
96-خطبه 226.
---------------------
عباس عزيزى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page