بخش هفتم: دعاهاى امام على (ع) (1)

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

1256. پناه بر خدا از انحراف
اللهم انا نعوذ بك اءن نذهب عن قولك، اءو اءن نفتتن عن دينك
بارخدايا! به تو پناه مى بريم كه از گفتارت روى گردانيم، يا از دينت منحرف شويم. (2)
1257. نيانيش حضرت على (ع)
اللهم انى اعوذ بك اءن اءفتقر فى غناك، اءو اءضل فى هداك، اءو اءضام فى سلطانك، اءو اءضطهد و الامر لك!
بارخدايا! به تو پناه مى برم از اين كه با وجود توانگرى تو، من تهيدست باشم، يا با وجود هدايتگرى،، در گمراهى به سر برم، يا با آن كه قدرت و پادشاهى از آن توست، به من ستم شود، يا با آن كه زمام اختيار امور در دست توست، من مقهور و خوار گردم. (3)
1258. پناه به خدا
اللهم انى اعوذ بك من اءن تحسن فى لامعة العيون علانيتى، و تقبح فيما اءبطن لك سريرتى، محافظا على رياء الناس من نفسى بجميع ما اءنت مطلع عليه منى، فاءبدى للناس حسن ظاهرى، و اءفضى اليك بسوء عملى، تقربا الى عبادك و تباعدا من مرضاتك.
خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه ظاهرم را در چشم هاى مردم نيكو جلوه دهى و باطنم را در پيشگاهت زشت سازى، و به وسيله اعمالى كه تو از آنها خوب آگاهى دارى، خوش بينى و احترامات مردم را براى خود محافظت كنم و ظاهر خوبم را براى مردم آشكار نموده و اعمال بدم را فقط تو بدانى، تا به بندگانت نزديك و از رضاى تو دور گردم. (4)
1259. نهى از ناسزاگويى
لما سمع قوما من اءصحابه يسبون اهل الشام: انى اكره لكم اءن تكونوا سبابين، و لكنكم لو وصفتم اءعمالهم، و ذكرتم حالهم، كان اءصوب فى القول، و اءبلغ فى العذر، و قلتم مكان سبكم اياهم: اللهم احقن دماءنا و دماءهم.
شنيد كه گروهى از يارانش به شاميان ناسزا مى گويند، فرمود: من خوش ندارم كه شما ناسزاگو باشيد، بلكه اعمال او رفتار و موقعيت (باطل) آن ها را خاطرنشان كنيد، مؤ ثر و در بيان و جهت رساتر و قانع كننده تر باشد. به جاى ناسزاگفتن به آن ها بگوييد: خدايا! خون هاى ما و آنان را حفظ كن! (5)
1260. رضا و توفيق خداوندى
فى ختام كتابه الى قثم بن العباس: وفقنا الله و اياكم لمحابه
در پايان نامه خود به قثم بن عباس: خداوند ما و شما را به آنچه مورد رضاى اوست توفيق دهاد. (6)
1261. درددل اميرالمؤ منين (ع) با خدا
اللهم انا نشكو اليك غيبة نبينا، و كثرة عدونا، و تشتت اءهوائنا
خداوندا! به تو از غيبت پيامبرمان و فراوانى دشمنان و پراكندگى خواسته هايمان شكايت مى كنيم. (7)
1262. طلب بخشش
اللهم اغفرلى ما تقربت به اليك بلسانى، ثم خالفه قلبى
بارالها! بر من ببخشا آن چه را كه به وسيله زبانم بر تو تقرب جستم، سپس قلبم يا كارى كه بر زبانم كرده بود مخالفت نمود.(8)
1263. راهنمايى خواستن على (ع) از خداوند
اللهم ان فههت عن مساءلتى، اءو عميت عن طلبتى، فدلنى على مصالحى، و خذ بقلبى الى مراشدى، فليس ذلك بنكر من هداياتك، و لا ببدع من كفاياتك.
خداوندا! اگر از سؤ ال كردن خود ناتوان باشم يا راه پرسيدن را ندانم، مرا به مصالح خويشتنم راهنمايى و دلم را به سوى موارد رشدم بگردان، اين الطاف از هدايت هاى تو ناشناخته نيست و از كفايت هايى كه براى مخلوقات مى نمايى شگفت انگيز نمى باشد. (9)
1264. نيايش على (ع)
اءصبحت عبدا مملوكا ظالما لنفسى، لك الحجة على و لا حجة لى. و لا اءستطيع اءن آخذ الا ما اءعطيتنى، و لا اءتقى الا ما وقيتنى.
آن حضرت به طور فراوان نيايش با خداى مى نمود: شب را به بامداد رساندم در حالى كه بنده اى ستمكار به خويشتنم. پروردگارا! من حجتى بر تو ندارم و من نمى توانم چيزى جز آنچه كه تو به من عطا كرده اى بگيرم و نمى توانم خود را نگهدارى و صيانت كنم جز آنچه تو مرا صيانت كنى. (108)
1265. ماءنوس ترين انس گيرندگان
اللهم انك آنس الانسين لاءوليائك، و اءحضرهم بالكفاية للمتوكلين عليك. تشاهدهم فى سرائرهم، و تطلع عليهم فى ضمائرههم، و تعلم مبلغ بصائرهم. فاءسرارهم لك المكشوفة، و قلوبهم اليك ملهوفة. ان اءوحشتهم الغربة آنسهم ذكرك، و ان صبت عليهم المصائب لجاءوا الى الاستجارة بك، علما باءن اءزمة الامور بيدك، و مصادرها عن قضائك.
بارالها! تويى مانوس ترين انس گيرندگان بر دوستانت و حاضرترين آنان براى كفايت به كسانى كه توكل بر تو مى نمايند، آنان را در درونشان شاهدى و بر آنان در وجدان هاى باطنيشان مطلعى و تويى كه به مقدار بينايى هاى آنان دانايى.
پس رازهاى نهانى آنان براى تو آشكار و دل هايشان رابه سوى تو شيفته و بى قرار است. اگر غربت آنان را به وحشت بياندازد، ذكر تو انيسشان گردد و اگر مصيبت هاى روزگار بر سرشان تاختن آورد، پناهندگى به تو جويند؛ زيرا مى دانند كه زمام همه امور به دست تو است و صدور آن ها از مقام قضاى تو. (11)
1266. حمد و سپاس خدا را سزاست!
الحمدلله المعروف من غير رؤ ية، و الخالق من غير منصبة. خلق الخلائق بقدرته، و استعبد الارباب بعزته، و ساد العظماء بجوده.
حمد و سپاس خدا را كه بى آن كه ديده شود، شناخته شده و بدون رنج و زحمت آفريننده است، موجودات را به قدرت خويش بيافريد و خداوندگاران را با عزت و اقتدار خويش به بندگى گرفت و با جود و بخشندگى خود بر بزرگان سرورى يافت. (12)
--------------------------
1-حكمت 361.
2-خطبه 215.
3-خطبه 215.
4-حكمت 276.
5-خطبه 206.
6-نامه 67.
7-نامه 15.
8-خطبه 78.
9-خطبه 227.
10-خطبه 215.
11-خطبه 227.
12-خطبه 183.
---------------------
عباس عزيزى