بخش دوازدهم: گمراهى و گمراه كنندگان

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

1874. زندگى با نادانى، مرگ با گمراهى
الى الله اشكو من معشر يعيشون جهالا و يموتون ضلالا.
از گروهى كه در جهل و نادانى زندگى مى كنند و در گمراهى جان مى دهند به خدا شكايت مى برم. (1)
1875. نفس گمراه
لا ترخصوا لا نفسكم؛ فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمه و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان على المعصيه.
به نفس هاى خود رخصت (و امان) ندهيد كه اين رخصت ها شما را به گمراهى مى كشاند و سهل انگارى و مسامحه نكنيد كه مسامحه كردن شما را به سوى معصيت مى برد. (2)
1876. پيروان شيطان
قال عليه السلام و قد مر بقتلى الخوارج يوم النهروان: يوسا لكم! لقد ضركم من غركم، فقيل له: من غرهم يا امير المومنين؟ فقال: الشيطان المضل، و الانفس الاماره بالسوء، غرنهم بالامانى، و فسحت لهم بالمعاصى، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار.
در هنگام گذر بر كشتگان خوارج در روز نهروان فرمود: اى تيره بختان! آن كس كه فريبتان داد به شما زيان رساند.
عرض شد: اى امير المومنين! چه كسى فريبشان داد؟
فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس هاى فرمان دهنده به بدى آنان را به آرزوهاى خام فريب داد و ميدان نافرمانى و گناه را براى آنان گسترد و نويد پيروزيشان داد و سپس در آتش فروفكندشان.(3)
1877. موجبات گمراهى
من لا يستقيم به الهدى، يجربه الضلال الى الردى.
كسى كه هدايت او را از انحراف باز ندارد، گمراهى او را به رذالت مى اندازد. (4)
1878. زارعين زيانكار
زرعوا الفجور، و سقوه الغرور، و حصدوا الثبور.
تخم گناه كاشتند و با آب غفلت و فريب آبيارى اش كردند و هلاكت درويدند. (5)
1879. شوربخت واقعى
يالها حسره على كل ذى غفله ان يكون عمره عليه حجه، و ان توديه ايامه الى الشقوه!
اى دريغا بر هر غافلى كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهاى عمرش، او را به سوى شوربختى كشاند. (6)
1880. ترس موسى (ع)
لم يوجس موسى عليه السلام خيفه على نفسه، بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال.
موسى عليه السلام هرگز بر خود نترسيد؛ بلكه از چيره گشتن نادانان و پيروز شدن گمراهان ترسيد. (7)
1881. قوى ترين شاعران
و قال عليه السلام لما سئل عن اشعر الشعراء: ان القوم لم يخرجوا فى حلبه تعرف الغايه عند قصبتها، فان كان و لابد فالملك الضليل.
امام على عليه السلام، در پاسخ به اين پرسش كه قوى ترين شاعران كيست، فرمود: اين جماعت در ميدان مسابقه اى كه خط پايانش معلوم باشد نتاخته اند، اما اگر ناچار بخواهيم قوى ترين شاعران را معلوم سازيم، او آن پادشاه بسيار گمراه (امرواالقيس) است. (8)
1882. ياران گمراهان
... هو فى مهله من الله يهوى مع الغافلين، و يغدو مع المذنبين، بلا سبيل قاسد و لا امام قائد، حتى اذا كشف لهم عن جزاء معصيتهم، و استخرجهم من جلابيب غفلتهم، استقبلوا مدبرا، و استدبروا مقبلا، فلم ينتفعوا بما ادركوا من طلبتهم، و لا بما قضوا من وطرهم.
(در وصف شخص غافل مى فرمايد:) او در اين چند صباحى كه خداوند مهلتش داده است، با غافلان سرگرم و روز خود را با گناهكاران سپرى مى كند، بى آنكه راه راستى را بپيمايد و پيشوايى راهنما داشته باشد... تا آن كه خداوند كيفر گناهانشان را به آنان نشان داد و از پس پرده هاى غفلت بيرونشان آورد، به آن چه بدان پشت كرده بودند (مرگ و آخرت) روى نهادند و به آن چه بدان روى آورده بودند (دنيا) پشت كردند و نه از آن چه طلبيدند و بدان رسيدند سودى بردند و نه از خواسته هاى خود كه به آن ها دست يافتند بهره اى يافتند. (9)
1883. نشانگر راه راست
اقمت لكم على سنن الحق، فى جواد المضله، حيث تلتقون و لا دليل، و تحتفرون و لا تميهون.
در آن وقت كه در جاده هاى گوناگون گمراهى گام برمى داشتيد، من نشانه هاى راه راست و واضح حق را براى شما به پا داشتم و اين در حالى بود كه همه سرگردان به يكديگر برخورد مى كرديد و از اين سوى به آن سوى مى رفتيد، اما راهنمايى نمى يافتيد. زمين را مى كنديد، اما آبى پيدا نمى كرديد. (10)
1884. معاويه، پيشواى گمراهان
من كتابه الى معاويه: ارديت جيلا من الناس كثيرا؛ خدعتهم بغيك، و القيتهم فى موج بحرك، تغشاهم الظلمات، و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم، و نكصوا على اعقابهم، و تولوا على ادبارهم.
در نامه خود به معاويه مى فرمايد: گروهى از مردم را (مقصود مردم شام است) فراوان هلاك ساختى و با گمراه ساختن ايشان فريبشان دادى و آن ها را در امواج درياى فساد و نفاق خويش افكندى كه تاريكى هاى فريبكارى تو چشم بصيرت آن ها را فرو مى گيرد و موج هاى شبهه به آنان پهلو مى زند. پس (در اثر شبهه هايى كه به ايشان القا كردى) از راه راست و درست حق بركنار گرديدند و به عقب برگشتند. (11)
1885. وظيفه عقل
كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك.
براى تو از عقلت همين بس است كه راه هاى گمراهى ات را از راه درست و حق، روشن سازد. (12)
1886. گمراه كنندگان و گمراهان
احذركم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، و الزالون المزلون.
از اهل نفاق برحذر مى دارم؛ زيرا آنان هستند گمراهان و گمراه كنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش. (13)
1887. عالم گمراه كننده
و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضاليل من ضلال و نصب للناس اشراكا من خبائل غرور، و قول زور.
انسانى ديگر نيز وجود دارد كه نام عالم به خود گرفته و عالم نيست، (اين نابخرد) نادانى هايى را از نادانان و گمراهى هايى از گمراهان كسب كرده، دام هايى از طناب هاى فريب و گفتار بى اساس پيش پاى مردم گسترده است. (14)
1888. ويران كننده پايه هاى گمراهى
... المعلن الحق بالحق، و الدافع جيشات الا باطيل، و الدامع صولات الاضاليل.
پيامبر، حق را بر مبناى حق اعلان نمود و جوشش ها و غليان باطل ها را دفع و خاموش و هيبت شديد و حملات گمراهى ها را محو و نابود ساخت. (15)
1889. امام گمراه كننده
ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به، فامات سنه ماخوذه، و احيا بدعه متروكه.
بدترين مردم در نزد خدا، امامى است ستمكار كه گمراه است و مردم به وسيله او گمراه مى شوند كه سنت گرفته شده از منبعش را بكشد و زنده كند بدعت كنار گذاشته شده را. (16)
1890. صراط مستقيم
اليمين و الشمال مضله، و الطريق الوسطى هى الجاده، عليها باقى الكتاب و آثار النبوه، و منها منفذ السنه، و اليها مصير العاقبه.
چپ و راست گمراهى است و راه وسط، طريق اصلى قرآن و روايات خاندان رسالت و علامت هاى آنان موجود است و سرانجام آنان مى باشند. (17)
1891. سبقت موجب گمراهى است!
انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم... و لا تسبقوهم فتضلوا، و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا.
بنگريد به دودمان پيامبرتان، و به جهتى كه در حيات انتخاب كرده اند ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروى كنيد. از آنان سبقت مگيريد كه گمراه مى شويد و از آنان عقب نمانيد كه به هلاكت مى افتيد. (18)
1892. وصف گمراهان
قد خاضوا بحار الفتن، و اخذوا بالبدع دون السنن. و ارز المومنون، و نطق الضالون المكذبون.
آنان در درياهاى فتنه ها و آشوب ها غوطه ور گشته و به بدعت ها گراييده و اصول و قوانين را رها كردند. مردم با ايمان افسردند و پژمردند و خاموش گشتند و گمراهان و تكذيب كنندگان دهان باز كردند (و به حركت درآمدند). (19)
1893. گمراهى در كجروى است!
من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم.
هر كس راه هاى دين را پيش بگيرد و در آن مسير گام بردارد به حقيقت و حمايت گران آن ملحق گردد و به غنيمت برسد و هر كس كه توقف كند و از حركت در آن راه ها امتناع بورزد، گمراه گردد و عاقبت كار پشيمان شود. (20)
1894. علل گمراهى
لكل ضله عله، و لكل ناكث شبهه.
براى هر گمراهى علتى است و براى هر پيمان شكنى شبهه اى است. (21)
1895. رنگ گمراهى
فى صفه اهل الضلال: آثروا عاجلا و اخروا آجلا، و تركوا صافيا و شربوا آجنا؛ كانى انظر الى فاسقهم و قد صحب المنكر فالفه، و بسى به و وافقه، حتى شابت عليه مفارقه، و صبغت به خلائقه.
گمراهان دنياى گذران را مقدم داشتند و آخرت باقى را رها كردند. شربت زلال حيات با ايمان را كنار گذاشتند و آب ناگوار و مخلوط با كثافت را نوشيدند. گويى به تبهكارى از آنان مى نگرم كه همدم كار زشت گرديده و با آن الفتى پيدا كرده است و با آن كار زشت انس گرفته و با آن هماهنگ گشته است تا موهاى سرش با آن ناشايستى ها سفيد شده و اخلاقش رنگ آن منكر را گرفته است. (22)
1896. توصيف گمراهان
فى صفه اهل الضلال: دعاهم ربهم فنفروا و ولوا، و دعاهم الشيطان فاستجابوا و اقبلوا!
در توصيف گمراهان مى فرمايد: پروردگارشان دعوت كرد، از آن دعوت رميدند و پشت گرداندند و شيطان آنان را خواند، اجابتش كردند و به آن روى آوردند. (23)
1897. ارتداد و واپس گرايى
حتى اذا قبض الله رسوله صلى الله عليه و آله، رجع قوم على الاعقاب، و غالتهم السبل، و اتكلوا على الولائج.
پس از آن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله رحلت كرد، گروهى به عقب برگشتند و راه هاى ناهموار، آنان را به هلاكت افكند و بر افكار نادرست خويش تكيه كردند. (24)
1898. گمراهى آراسته
من كتابه الى معاويه: اما بعد فقد اتتنى منك موعظه موصله، و رساله محبره، نمقتها بضلالت، و امضيتها بسوء رايك، و كتاب امرى ليس له بصر يهديه، و لا قائد يرشده، قد دعاه الهوى فاجابه، وقاده الضلال فاتبعه، فهجر لاغطا، و ضل خابطا.
در نامه خود به معاويه مى فرمايد: بعد از حمد الهى، اندرزى كه از اينجا و آن جا به هم رديف كرده بودى و نامه اى كه آن را با الفاظ زينت داده بودى به دستم رسيد. با گمراهى خود آن را آراسته، و به خاطر بد بودن فكرت آن را فرستاده بودى، نامه را كسى فرستاده كه نه بينايى دارد كه وى را هدايت كند و نه رهبرى دارد كه او را به راه راست بكشاند. هواى نفس او را تحريك كرده، وى هم پذيرفته است. گمراهى جلودارش شده او هم پيروى نموده است و نتيجه اين شده كه هذيان گفته، غلط اندازى كرده گمراه شده و اشتباه نموده است. (25)
1899. دعاى دورى از گمراهى
فى ذكر النبى صلى الله عليه و آله: اللهم! اعل على بناء البانين بناءه!... و احشرنا فى زمرته غير خزايا، و لا نادمين، و ال ناكبين، و لا ناكثين، و لا ضالين، و لا مضلين، و لا مفتونين!
امام على عليه السلام در يادكرد از پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: خداوندا! بناى او را بالاتر از بناى همه بنا كنندگان قرار بده و ما را در گروه او محشور فرما، بدون ابتلاء به رسوايى و بدون گرفتارى به ندامت و انحراف و عهدشكنى و گمراهى و گمراه كنندگى و غوطه ورى در فتنه ها. (26)
1900. درمان بزرگ ترين دردها
استعينوا به على لاوائكم، فان فيه شفاء من اكبر الداء: و هو الكفر و النفاق، و الغى و الضلال.
در مشقت ها از آن (قرآن) يارى بخواهيد؛ زيرا درمان بزرگ ترين دردها كه كفر و نفاق و انحراف و گمراهى است، در آن است. (27)
1901. مست گمراهى
من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق؛ و من زاغ ساءت عنده الحسنه؛ و حسنت عنده السيئه، و سكر سكر الضلاله.
كسى كه بر اثر نادانى زياد نزاع كند، در بى اطلاعى از حق دوام مى آورد و كسى كه دست از حق كشيد، كارهاى خوب در نظرش ناپسند آيد و كارهاى بد براى او جلوه كند و به مستى گمراهى مست شود. (28)
1902. ويران كننده پايه هاى گمراهى
ان هذا الاسلام دين الله الذى اصطفاه لنفسه... و هدم اركان الضلاله بركنه.
اين اسلام آن دين خداوندى است كه براى خود برگزيد... و اركان گمراهى را ويران نمود. (29)
1903. گمراهى آشكار
من كتابه الى معاويه: فقد سلكت مدارج اسلافك بادعائك الا باطيل... فرارا من الحق، و جحودا لما هو الزم لك من لحمك و دمك؛ مما قد وعاه سمعك، و ملى به صدرك، فماذا بعد الحق الا الضلال المبين، و بعد البيان الا اللبس؟
امام على عليه السلام در نامه خود به معاويه مى فرمايد: به دروغ طالب چيزى (خلافت) هستى كه شايسته آن نيستى. مى خواهى از اين راه از حق فرار كنى و منكر چيزى بشوى (رياست امام على عليه السلام) كه از گوشت و خون تو براى تو ثابت تر است؛ زيرا گوش تو مطالب (خلافت على عليه السلام) را شنيده، مغز تو از آن مطالب پر است. پس از درك حق و ترك آن، چيزى غير از گمراهى نيست و بعد از واضح بودن مطلب و راه كج را پيش گرفتن موضوع غير از انحراف نخواهد بود. (30)
1904. گمراهى از صراط مستقيم
اخذوا يمينا و شمالا ظعنا طعنا فى مسالك الغى، و تركا لمذاهب الرشد.
گمراهان براى حركت در مسيرهاى گمراهى و رها كردن طرق رشد و كمال به راست و چپ زدند. (31)
1905. بزرگ ترين خيانت
ان اعظم الخيانه خيانه الامه، و افظع الغش غش الائمه.
به راستى كه بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت و رسواترين غش و فريب، فريب به رهبر و پيشواى مسلمانان است.
1906. پناه از گمراهى در هدايت (32)
اللهم انى اعوذبك ان افتقر فى غناك، او اضل فى هداك.
پروردگارا! به تو پناه مى برم از آن كه در بى نيازى مطلق تو، نيازمند گردم يا با هدايت تو گمراه شوم. (33)

1874. زندگى با نادانى، مرگ با گمراهى
الى الله اشكو من معشر يعيشون جهالا و يموتون ضلالا.
از گروهى كه در جهل و نادانى زندگى مى كنند و در گمراهى جان مى دهند به خدا شكايت مى برم. (1)
1875. نفس گمراه
لا ترخصوا لا نفسكم؛ فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمه و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان على المعصيه.
به نفس هاى خود رخصت (و امان) ندهيد كه اين رخصت ها شما را به گمراهى مى كشاند و سهل انگارى و مسامحه نكنيد كه مسامحه كردن شما را به سوى معصيت مى برد. (2)
1876. پيروان شيطان
قال عليه السلام و قد مر بقتلى الخوارج يوم النهروان: يوسا لكم! لقد ضركم من غركم، فقيل له: من غرهم يا امير المومنين؟ فقال: الشيطان المضل، و الانفس الاماره بالسوء، غرنهم بالامانى، و فسحت لهم بالمعاصى، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار.
در هنگام گذر بر كشتگان خوارج در روز نهروان فرمود: اى تيره بختان! آن كس كه فريبتان داد به شما زيان رساند.
عرض شد: اى امير المومنين! چه كسى فريبشان داد؟
فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس هاى فرمان دهنده به بدى آنان را به آرزوهاى خام فريب داد و ميدان نافرمانى و گناه را براى آنان گسترد و نويد پيروزيشان داد و سپس در آتش فروفكندشان.(3)
1877. موجبات گمراهى
من لا يستقيم به الهدى، يجربه الضلال الى الردى.
كسى كه هدايت او را از انحراف باز ندارد، گمراهى او را به رذالت مى اندازد. (4)
1878. زارعين زيانكار
زرعوا الفجور، و سقوه الغرور، و حصدوا الثبور.
تخم گناه كاشتند و با آب غفلت و فريب آبيارى اش كردند و هلاكت درويدند. (5)
1879. شوربخت واقعى
يالها حسره على كل ذى غفله ان يكون عمره عليه حجه، و ان توديه ايامه الى الشقوه!
اى دريغا بر هر غافلى كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهاى عمرش، او را به سوى شوربختى كشاند. (6)
1880. ترس موسى (ع)
لم يوجس موسى عليه السلام خيفه على نفسه، بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال.
موسى عليه السلام هرگز بر خود نترسيد؛ بلكه از چيره گشتن نادانان و پيروز شدن گمراهان ترسيد. (7)
1881. قوى ترين شاعران
و قال عليه السلام لما سئل عن اشعر الشعراء: ان القوم لم يخرجوا فى حلبه تعرف الغايه عند قصبتها، فان كان و لابد فالملك الضليل.
امام على عليه السلام، در پاسخ به اين پرسش كه قوى ترين شاعران كيست، فرمود: اين جماعت در ميدان مسابقه اى كه خط پايانش معلوم باشد نتاخته اند، اما اگر ناچار بخواهيم قوى ترين شاعران را معلوم سازيم، او آن پادشاه بسيار گمراه (امرواالقيس) است. (8)
1882. ياران گمراهان
... هو فى مهله من الله يهوى مع الغافلين، و يغدو مع المذنبين، بلا سبيل قاسد و لا امام قائد، حتى اذا كشف لهم عن جزاء معصيتهم، و استخرجهم من جلابيب غفلتهم، استقبلوا مدبرا، و استدبروا مقبلا، فلم ينتفعوا بما ادركوا من طلبتهم، و لا بما قضوا من وطرهم.
(در وصف شخص غافل مى فرمايد:) او در اين چند صباحى كه خداوند مهلتش داده است، با غافلان سرگرم و روز خود را با گناهكاران سپرى مى كند، بى آنكه راه راستى را بپيمايد و پيشوايى راهنما داشته باشد... تا آن كه خداوند كيفر گناهانشان را به آنان نشان داد و از پس پرده هاى غفلت بيرونشان آورد، به آن چه بدان پشت كرده بودند (مرگ و آخرت) روى نهادند و به آن چه بدان روى آورده بودند (دنيا) پشت كردند و نه از آن چه طلبيدند و بدان رسيدند سودى بردند و نه از خواسته هاى خود كه به آن ها دست يافتند بهره اى يافتند. (9)
1883. نشانگر راه راست
اقمت لكم على سنن الحق، فى جواد المضله، حيث تلتقون و لا دليل، و تحتفرون و لا تميهون.
در آن وقت كه در جاده هاى گوناگون گمراهى گام برمى داشتيد، من نشانه هاى راه راست و واضح حق را براى شما به پا داشتم و اين در حالى بود كه همه سرگردان به يكديگر برخورد مى كرديد و از اين سوى به آن سوى مى رفتيد، اما راهنمايى نمى يافتيد. زمين را مى كنديد، اما آبى پيدا نمى كرديد. (10)
1884. معاويه، پيشواى گمراهان
من كتابه الى معاويه: ارديت جيلا من الناس كثيرا؛ خدعتهم بغيك، و القيتهم فى موج بحرك، تغشاهم الظلمات، و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم، و نكصوا على اعقابهم، و تولوا على ادبارهم.
در نامه خود به معاويه مى فرمايد: گروهى از مردم را (مقصود مردم شام است) فراوان هلاك ساختى و با گمراه ساختن ايشان فريبشان دادى و آن ها را در امواج درياى فساد و نفاق خويش افكندى كه تاريكى هاى فريبكارى تو چشم بصيرت آن ها را فرو مى گيرد و موج هاى شبهه به آنان پهلو مى زند. پس (در اثر شبهه هايى كه به ايشان القا كردى) از راه راست و درست حق بركنار گرديدند و به عقب برگشتند. (11)
1885. وظيفه عقل
كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك.
براى تو از عقلت همين بس است كه راه هاى گمراهى ات را از راه درست و حق، روشن سازد. (12)
1886. گمراه كنندگان و گمراهان
احذركم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، و الزالون المزلون.
از اهل نفاق برحذر مى دارم؛ زيرا آنان هستند گمراهان و گمراه كنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش. (13)
1887. عالم گمراه كننده
و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضاليل من ضلال و نصب للناس اشراكا من خبائل غرور، و قول زور.
انسانى ديگر نيز وجود دارد كه نام عالم به خود گرفته و عالم نيست، (اين نابخرد) نادانى هايى را از نادانان و گمراهى هايى از گمراهان كسب كرده، دام هايى از طناب هاى فريب و گفتار بى اساس پيش پاى مردم گسترده است. (14)
1888. ويران كننده پايه هاى گمراهى
... المعلن الحق بالحق، و الدافع جيشات الا باطيل، و الدامع صولات الاضاليل.
پيامبر، حق را بر مبناى حق اعلان نمود و جوشش ها و غليان باطل ها را دفع و خاموش و هيبت شديد و حملات گمراهى ها را محو و نابود ساخت. (15)
1889. امام گمراه كننده
ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به، فامات سنه ماخوذه، و احيا بدعه متروكه.
بدترين مردم در نزد خدا، امامى است ستمكار كه گمراه است و مردم به وسيله او گمراه مى شوند كه سنت گرفته شده از منبعش را بكشد و زنده كند بدعت كنار گذاشته شده را. (16)
1890. صراط مستقيم
اليمين و الشمال مضله، و الطريق الوسطى هى الجاده، عليها باقى الكتاب و آثار النبوه، و منها منفذ السنه، و اليها مصير العاقبه.
چپ و راست گمراهى است و راه وسط، طريق اصلى قرآن و روايات خاندان رسالت و علامت هاى آنان موجود است و سرانجام آنان مى باشند. (17)
1891. سبقت موجب گمراهى است!
انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم... و لا تسبقوهم فتضلوا، و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا.
بنگريد به دودمان پيامبرتان، و به جهتى كه در حيات انتخاب كرده اند ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروى كنيد. از آنان سبقت مگيريد كه گمراه مى شويد و از آنان عقب نمانيد كه به هلاكت مى افتيد. (18)
1892. وصف گمراهان
قد خاضوا بحار الفتن، و اخذوا بالبدع دون السنن. و ارز المومنون، و نطق الضالون المكذبون.
آنان در درياهاى فتنه ها و آشوب ها غوطه ور گشته و به بدعت ها گراييده و اصول و قوانين را رها كردند. مردم با ايمان افسردند و پژمردند و خاموش گشتند و گمراهان و تكذيب كنندگان دهان باز كردند (و به حركت درآمدند). (19)
1893. گمراهى در كجروى است!
من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم.
هر كس راه هاى دين را پيش بگيرد و در آن مسير گام بردارد به حقيقت و حمايت گران آن ملحق گردد و به غنيمت برسد و هر كس كه توقف كند و از حركت در آن راه ها امتناع بورزد، گمراه گردد و عاقبت كار پشيمان شود. (20)
1894. علل گمراهى
لكل ضله عله، و لكل ناكث شبهه.
براى هر گمراهى علتى است و براى هر پيمان شكنى شبهه اى است. (21)
1895. رنگ گمراهى
فى صفه اهل الضلال: آثروا عاجلا و اخروا آجلا، و تركوا صافيا و شربوا آجنا؛ كانى انظر الى فاسقهم و قد صحب المنكر فالفه، و بسى به و وافقه، حتى شابت عليه مفارقه، و صبغت به خلائقه.
گمراهان دنياى گذران را مقدم داشتند و آخرت باقى را رها كردند. شربت زلال حيات با ايمان را كنار گذاشتند و آب ناگوار و مخلوط با كثافت را نوشيدند. گويى به تبهكارى از آنان مى نگرم كه همدم كار زشت گرديده و با آن الفتى پيدا كرده است و با آن كار زشت انس گرفته و با آن هماهنگ گشته است تا موهاى سرش با آن ناشايستى ها سفيد شده و اخلاقش رنگ آن منكر را گرفته است. (22)
1896. توصيف گمراهان
فى صفه اهل الضلال: دعاهم ربهم فنفروا و ولوا، و دعاهم الشيطان فاستجابوا و اقبلوا!
در توصيف گمراهان مى فرمايد: پروردگارشان دعوت كرد، از آن دعوت رميدند و پشت گرداندند و شيطان آنان را خواند، اجابتش كردند و به آن روى آوردند. (23)
1897. ارتداد و واپس گرايى
حتى اذا قبض الله رسوله صلى الله عليه و آله، رجع قوم على الاعقاب، و غالتهم السبل، و اتكلوا على الولائج.
پس از آن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله رحلت كرد، گروهى به عقب برگشتند و راه هاى ناهموار، آنان را به هلاكت افكند و بر افكار نادرست خويش تكيه كردند. (24)
1898. گمراهى آراسته
من كتابه الى معاويه: اما بعد فقد اتتنى منك موعظه موصله، و رساله محبره، نمقتها بضلالت، و امضيتها بسوء رايك، و كتاب امرى ليس له بصر يهديه، و لا قائد يرشده، قد دعاه الهوى فاجابه، وقاده الضلال فاتبعه، فهجر لاغطا، و ضل خابطا.
در نامه خود به معاويه مى فرمايد: بعد از حمد الهى، اندرزى كه از اينجا و آن جا به هم رديف كرده بودى و نامه اى كه آن را با الفاظ زينت داده بودى به دستم رسيد. با گمراهى خود آن را آراسته، و به خاطر بد بودن فكرت آن را فرستاده بودى، نامه را كسى فرستاده كه نه بينايى دارد كه وى را هدايت كند و نه رهبرى دارد كه او را به راه راست بكشاند. هواى نفس او را تحريك كرده، وى هم پذيرفته است. گمراهى جلودارش شده او هم پيروى نموده است و نتيجه اين شده كه هذيان گفته، غلط اندازى كرده گمراه شده و اشتباه نموده است. (25)
1899. دعاى دورى از گمراهى
فى ذكر النبى صلى الله عليه و آله: اللهم! اعل على بناء البانين بناءه!... و احشرنا فى زمرته غير خزايا، و لا نادمين، و ال ناكبين، و لا ناكثين، و لا ضالين، و لا مضلين، و لا مفتونين!
امام على عليه السلام در يادكرد از پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: خداوندا! بناى او را بالاتر از بناى همه بنا كنندگان قرار بده و ما را در گروه او محشور فرما، بدون ابتلاء به رسوايى و بدون گرفتارى به ندامت و انحراف و عهدشكنى و گمراهى و گمراه كنندگى و غوطه ورى در فتنه ها. (26)
1900. درمان بزرگ ترين دردها
استعينوا به على لاوائكم، فان فيه شفاء من اكبر الداء: و هو الكفر و النفاق، و الغى و الضلال.
در مشقت ها از آن (قرآن) يارى بخواهيد؛ زيرا درمان بزرگ ترين دردها كه كفر و نفاق و انحراف و گمراهى است، در آن است. (27)
1901. مست گمراهى
من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق؛ و من زاغ ساءت عنده الحسنه؛ و حسنت عنده السيئه، و سكر سكر الضلاله.
كسى كه بر اثر نادانى زياد نزاع كند، در بى اطلاعى از حق دوام مى آورد و كسى كه دست از حق كشيد، كارهاى خوب در نظرش ناپسند آيد و كارهاى بد براى او جلوه كند و به مستى گمراهى مست شود. (28)
1902. ويران كننده پايه هاى گمراهى
ان هذا الاسلام دين الله الذى اصطفاه لنفسه... و هدم اركان الضلاله بركنه.
اين اسلام آن دين خداوندى است كه براى خود برگزيد... و اركان گمراهى را ويران نمود. (29)
1903. گمراهى آشكار
من كتابه الى معاويه: فقد سلكت مدارج اسلافك بادعائك الا باطيل... فرارا من الحق، و جحودا لما هو الزم لك من لحمك و دمك؛ مما قد وعاه سمعك، و ملى به صدرك، فماذا بعد الحق الا الضلال المبين، و بعد البيان الا اللبس؟
امام على عليه السلام در نامه خود به معاويه مى فرمايد: به دروغ طالب چيزى (خلافت) هستى كه شايسته آن نيستى. مى خواهى از اين راه از حق فرار كنى و منكر چيزى بشوى (رياست امام على عليه السلام) كه از گوشت و خون تو براى تو ثابت تر است؛ زيرا گوش تو مطالب (خلافت على عليه السلام) را شنيده، مغز تو از آن مطالب پر است. پس از درك حق و ترك آن، چيزى غير از گمراهى نيست و بعد از واضح بودن مطلب و راه كج را پيش گرفتن موضوع غير از انحراف نخواهد بود. (30)
1904. گمراهى از صراط مستقيم
اخذوا يمينا و شمالا ظعنا طعنا فى مسالك الغى، و تركا لمذاهب الرشد.
گمراهان براى حركت در مسيرهاى گمراهى و رها كردن طرق رشد و كمال به راست و چپ زدند. (31)
1905. بزرگ ترين خيانت
ان اعظم الخيانه خيانه الامه، و افظع الغش غش الائمه.
به راستى كه بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت و رسواترين غش و فريب، فريب به رهبر و پيشواى مسلمانان است.
1906. پناه از گمراهى در هدايت (32)
اللهم انى اعوذبك ان افتقر فى غناك، او اضل فى هداك.
پروردگارا! به تو پناه مى برم از آن كه در بى نيازى مطلق تو، نيازمند گردم يا با هدايت تو گمراه شوم. (33)

پی نوشته ها

--------------------------
1-خطبه 17.
2-خطبه 86.
3-حكمت 323.
4-خطبه 28.
5-خطبه 28.
6-خطبه 64.
7-خطبه 4.
8-حكمت 455.
9-خطبه 153.
10-خطبه 4.
11-نامه 32.
12-حكمت 421.
13-خطبه 194.
14-خطبه 87.
15-خطبه 72.
16-خطبه 164.
17-خطبه 16.
18-خطبه 97.
19-خطبه 154.
20-خطبه 120.
21-خطبه 148.
22-خطبه 144.
23-خطبه 144.
24-خطبه 150.
25-نامه 7.
26-خطبه 106.
27-خطبه 176.
28-حكمت 31.
29-خطبه 198.
30-نامه 65.
31-خطبه 150.
32-نامه 26.
33-خطبه 215.
---------------------
عباس عزيزى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page