2143. نام نيك بهتر از مال و ثروت
ايها الناس! انه لا يستغنى الرجل و ان كان ذا مال عن عترته، و دفاعهم عنه بايديهم و السنتهم... و لسان الصدق يجعله الله للمرء فى الناس خير له من المال يرثه غيره.
اى مردم! هيچ كس، هر اندازه هم مال و ثروت داشته باشد، از خاندان خود و دفاع جانى و زبانى آن ها بى نياز نيست... و نام نيكى كه خداوند در ميان مردمان براى كسى باقى مى گذارد از مال و ثروتى كه براى ديگران به ارث مى نهد، براى او بهتر است.
2144. علمى را كه نمى دانى مگو!
لا تقل ما لا تعلم، و ان قل ما تعلم.
آنچه را كه نمى دانى مگو، گرچه آنچه را كه مى دانى اندك باشد.
2145. زينت علم ها
فى وصيته لابنه الحسن عليه السلام: و رايت... ان ابتدئك بتعليم كتاب الله عزوجل و تاويله، و شرائع الاسلام و احكامه، و حلاله و حرامه، لا اجاوز ذلك بك الى غيره.
امام على عليه السلام در وصيت به فرزند خود حسن عليه السلام مى فرمايد: خواستم تا قبل از هر چيز كتاب خداى عزوجل و تاويل و تفسير آن را و شرايع و احكام اسلام و حلال و حرام آن را به تو تعليم دهم و جز اين چيزى به تو نياموزم.
2146. دانش مضر
اعلم انه لا خير فى علم لا ينفع، و لا ينتفع بعلم لا يحق تعلمه.
بدان كه در دانش ناسودمند خيرى نيست و آموختن دانشى كه سزاوار آموختن نيست، سودى ندهد.
2147. دانش به از مال
يا كميل! العلم خير من المال، العلم يحرسك و انت تحرس المال. و المال تنقصه النفقه، و العلم يزكو على الانفاق، و صنيع المال يزول بزواله.
اى كميل! دانش بهتر از مال است؛ زيرا دانش تو را حفظ مى كند، در حالى كه تو بايد مال را حفظ كنى، مال به خرج كردن، كاهش مى يابد، ولى دانش با صرف كردن افزوده مى شود، آن كه ساخته مال است با زوال مال از بين مى رود.
2148. آباد كردن سرزمين
مماكتبه للاشتر حين ولاه مصر: و اكثر مدارسه العلماء، و منافثه مناقشه الحكماء، فى تثبيت ما صلح عليه امر بلادك، و اقامه ما استقام به الناس قبلك.
در عهدنامه خود به مالك اشتر مى فرمايد: براى تقويت عواملى كه اوضاع سرزمين تو (مصر) را به سامان مى آورد و پيش از تو كار مردم به وسيله آن عوامل درستى و سامان مى گرفت، با دانشمندان و فرزانگان بسيار به گفتگو و تبادل نظر بپرداز.
2149. مردم بر سه دسته اند
قال عليه السلام لكميل بن زياد: الناس ثلاثه: فعالم ربانى و متعلم على سبيل نجاه، و همج رعاع اتباع كل ناعق، يميلون مع كل ريح، لم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجاوا الى ركن وثيق.
امام عليه السلام به كميل بن زياد فرمود: مردم به سه دسته اند: عالم ربانى، آموزنده در راه نجات حق، و مردم عوام و بى سروپايى كه دنبال هر صدايى مى دوند و با هر يادى حركت مى كنند كه نه از نور علم، بهره مندند و نه به پناهگاه محكمى تكيه زدند.
2150. نادانى دشمن آدمى
الناس اعداء ما جهلوا.
مردم دشمن آن چيزى هستند كه نمى دانند.
2151. دانش شنيدنى همراه دانش فطرى
العلم علمان: مطبوع و مسموع، و لا ينفع المسموع اذا لم يكن المطبوع.
دانش بر دو قسم است: دانش فطرى (كه در نهاد انسان است) و دانش شنيدنى، دانش شنيدنى هرگاه با دانش فطرى نباشد سودى نمى دهد.
2152. تعهد آموزش
ما اخذ الله على اهل الجهل ان يتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان يعلموا.
خداوند از نادانان تعهد به آموختن دانش نگرفته، مگر آن كه قبلا از دانشمندان تعهد آموزش آنها را گرفته است.
2153. بالاترين شرافت
لا شرف كالعلم.
شرافتى چون دانش نباشد.
2154. بسته شدن تحصيل
ادا ارذل الله عبدا، حظر عليه العلم.
هرگاه خداوند بنده اى را (به خاطر گناهانش) پست شمرد، تحصيل دانش را بر او ببندد.
2155. ميراث ارجمند
العلم وراثه كريمه.
دانش ميراثى است ارجمند.
2156. فهم حق
من ابصر فهم، و من فهم علم
هر كه خوب بنگرد، حق را فهميد، و هر كه حق را فهميد، دانشمند گرديد.
2157. ندانستن عيب نيست
من و صاياه عليه السلام لا يستحين احد منكم اذا سئل عما لا يعلم، ان يقول لا اعلم و لا يستجين احد اذالم يعلم الشى ء ان يتعلمه.
از سفارشات امام عليه السلام نبايد، هيچ يك از شما در برابر پرسش از چيزى كه نمى داند شرم كند كه بگويد من نمى دانم و نبايد كسى كه چيزى را نمى داند شرم كند، از اين كه آن را بياموزد.
2158. خير در سكوت و گفتار
لا خير فى الصمت عن الحكم، كما انه لا خير فى القول بالجهل.
در سكوت از حكمت و دانش خيرى نيست، چنانچه در گفتار از روى نادانى خيرى نيست.
2159. دو گرسنه اى كه سير نمى شوند
منهومان لا يشبعان: طالب علم و طالب دنيا.
دو گرسنه اند كه سير نمى شوند: طالب علم و طالب دنيا.
2160. ظرف علم
كل و عاء يضيق بما جعل فيه، الا وعاء العلم، فانه يتسع.
هر ظرفى به آنچه در او گذاشته مى شود تنگ مى گردد، جز ظرف علم كه هر چه به آن اضافه گردد پهناور مى شود.
2161. تنها كيش بشر
يا كميل! معرفه العلم دين يدان به، به يكسب الانسان الطاعه فى حياته، و جميل الاحدوته بعد وفاته، و العلم حاكم و المال محكوم عليه.
اى كميل! دانش تنها كيش بشر است و بايد بدان پايبند بود، به وسيله دانش هر انسانى در دوران حياتش شيوه طاعت و بندگى خدا را به دست مى آورد، و پس از مرگش ذكر خيرى به جا گذارد و دانش حكم فرماست، ولى مال فرمان بر.
2162. بستن راه هرگونه عذر
قطع العلم عذر المتعللين.
علم، عذر بهانه آوران و آنها كه از مسئوليت شانه خالى مى كنند را قطع كرده است.
2163. عالم بى عمل
ان العالم العامل بغير علمه، كالجاهل الحائر الذى لا يستفيق من جهله، بل الحجه عليه اعظم، و الحسره له الزم، و هو عند الله الوم.
عالمى كه به دانش خود عمل نكند، مانند جاهل سرگردانى است كه از نادانى اش بيدار نمى شود؛ بلكه حجت و برهان عليه او بزرگ تر و حسرت و اندوه او پيوسته تر است و اوست كه نزد خدا از همه بيشتر سرزنش مى شود
2164. ترس از مرگ
بالعلم يرهب الموت.
با دانش است كه از مرگ ترسيده مى شود.
2165. عمل كردن به علم
يا جابر! قوام الدين و الدنيا باربعه: عالم مستعمل علمه، و جاهل لا يستنكف ان يتعلم، و جواد لا يبخل بمعروفه، و فقير لا يبيع آخرته بدنياه؛ فاذا ضيع العالم علمه، استنكف الجاهل ان يتعلم.
اى جابر! دين و دنيا به چهار كس پايدار است: عالمى كه به علم خويش عمل كند، نادانى كه از آموختن ننگ ندارد، بخشنده اى كه از بخشش به جا دريغ نكند و فقيرى كه آخرت خويش را به دنيا سودا نكند، پس اگر عالم به علم خويش عمل نكند، نادانان هم از آموختن سرباز زنند.
2166. خير واقعى
ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك، ولكن الخير ان يكثر علمك و ان يعظم حلمك، و ان تباهى الناس بعباده ربك.
خير آن نيست كه دارايى و فرزندت زياد شود؛ بلكه خير آن است كه علمت افزون و حلم و بردبارى ات بزرگ گردد و بتوانى در ميان مردم به پرستش پروردگارت مباهات كنى.
2167. مخزن راز خردمند
صدر العاقل صندوق سره.
سينه خردمند، مخزن راز اوست.
2168. سينه مملو از دانش
يا كميل! ها، ها ان هاهنا لعلما جما و اشار بيده الى صدره لو اصبت له حمله! بلى اصبت لقنا غير مامون عليه، مستعملا اله الدين للدنيا، و مستظهرا بنعم الله على عباده، و بحججه على اوليائه؛ او منقادا لحمله الحق، لا بصيره له فى احنائه، ينقدح الشك فى قلبه لاول عارض من شبهه. الا! لاذا و لا ذاك! او منهوما باللذه، سلس القياد للشهوه، او مغرما بالجمع و الادخار، ليسا من رعاه الدين فى شى ء اقرب شى ء شبها بهما الانعام السائمه! كذلك يموت العلم بموت حامليه.
اى كميل! بدان در اين جا (با دست اشاره به سينه مباركش كرد) دانش فراوانى است، اى كاش افراد شايسته اى مى يافتم و از اين دانش به آنها تعليم مى دادم. آرى! شاگردانى براى آموختن دارم، اما افرادى زود آموزند و غير مطمئن؛ زيرا دين را ابزار دنيا قرار مى دهند و از نعمت قدرت دانش بر ضد بندگان خدا كمك مى گيرند و از آن شمشيرى عليه اولياى خدا مى سازند و يا افرادى تسليم و مطيع پيشوايان حق اند؛ اما بصيرتى ندارند و آغازى كه شبهه آنها را مى لرزاند و به شك مى اندازد.
آگاه باش نه اين طايفه به درد مى خورد و نه آن. و نه طايفه سوم كه حريص بر لذتهاى دنيا و مهارشان به دست شهوت است و نه طايفه چهارم كه پول پرست و شيفته اندوختن زر و سيم و دنبال پس انداز مال اند، پس اين دو طايفه هم به هيچ وجه دين نگهدار نيستند و شبيه ترين موجودات به آنها چارپايان هستند كه براى چرا رها شده اند. آرى! چنين علمى با مرگ حاملشان مى ميرد.
2169. سخن حكيمان
ان كلام الحكماء اذا كان صوابا كان دواء، و اذا كان خطا كان داء.
همانا سخن حكيمان در صورتى كه درست باشد داروى شفابخش و اگر نادرست و خطا باشد درد و بيمارى است.
2170. ارزش انسان
قيمه كل امرى ما يحسنه.
ارزش هر انسان، به آن چيزى است كه مى داند.
بخش هفتم: علم و عالم
- بازدید: 5639