3 - كوفه آبستن حادثه است

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

كوفه آبستن حادثه است. رفت و آمدها، ديد و باز ديدها و حرف و سخنها به سان اولين بادهايى است كه ظهور حتمى طوفان را وعده مى دهد.
بازار كوفه مركز ثقل اين بيقرارى و نا آرامى است. صداى جانفرساى آهنگريها، لحظه اى قطع نمى شود؛ چه آنها كه از حكومت، سفارش شمشير و خود و نيزه پذيرفته اند و چه آنها كه براى مردم، سلاح مى سازند.
حبيب، آرام و با احتياط از كنار آهنگريها مى گذرد و بغضى سخت گلويش را مى فشارد؛ اين همه سلاح، اين همه تجهيزات، براى جنگ با كى؟ براى جنگ با چند نفر؟
حبيب، چهره تك تك آهنگرها را كه در كوره مى دمند يا پتك بر آهن گداخته مى كوبند، از نظر مى گذراند، و با خود مى انديشد:
كاش دلهاى شما به اين سختى نبود؛ كاش لااقل همانند آهن بود؛ اگر نه در كوره عشق، لااقل در كوره اين حوادث غريب، گداخته مى شد و شكل تازه مى گرفت؛ كاش دلهاى شما از سنگ نبود. تو، تو و تو كه براى حسين نامه نوشتيد. از او دعوت كرديد، با او بيعت كرديد، چگونه اكنون بى هيچ شرم و حيايى براى دشمن او سلاح مى سازيد.
تو چگونه دلت مى آيد خنجرى بسازى كه با آن قلب فرزند رسول الله... واى... واى بر شما... واى بر دلهاى سخت شما و واى بر دنيا و آخرت شما...
حبيب همچنان آرام و بى صدا مى گذرد و قطرات اشك از لابه لاى شيارهاى صورتش مى گذرد و ريشهاى سپيدش را مى شويد.
اشكريزان و زمزمه كنان، آهنگران را پشت سر مى گذارد و در كنار عطار آشنايى مى ايستد: سلام بنده خدا! قدرى از آن رنگهايت به من بده.
چهره عطار به ديدن سيماى آشناى حبيب از هم گشوده مى شود:
عليك سلام اى حبيب خدا! در اين بازار آشفته تو در فكر رنگ موى خودى؟
حبيب لب به لبخندى تلخ مى گشايد و مى گويد:
در همين بازار آشفته است كه تو هم به كاسبى ات مى رسى.
پيش از آنكه عطار پاسخى ديگر تدارك ببيند، مسلم بن عوسجه از راه مى رسد و از چند قدمى سلام مى كند. حبيب سلام او را به گرمى پاسخ مى گويد و آغوش مى گشايد و هر دو همديگر را گرم در بغل مى گيرند و حال مى پرسند.
عطار رنگ را به حبيب مى دهد و پولش را مى ستاند. حبيب و مسلم آرام آرام از دكان فاصله مى گيرند. حزنى غريب در چهره و كلام هر دو نشسته است و هيچكدام توان پوشاندن اين غم را ندارند.
مى بينى مسلم؟ مى بينى بازار كوفه چه خبر است؟ همه در كار ساختن و خريدن شمشير و زره و خنجر و نيزه اند؛ اسبهاى جنگى مى خرند؛ زين و برگ تدارك مى بينند.
بغض مسلم مى تركد و اشك به پهناى صورتش فرو مى ريزد:
همه دارند مهياى جنگ با حسين مى شوند.
لبها و دستهاى حبيب از هجوم غصه مى لرزد؛ آنچنان كه بسته رنگ از دستش به زمين مى افتد. رازش را به مسلم بن عوسجه كه مى تواند بگويد؛ شايد بيان اين راز التيامى براى دل هر دو باشد. سر به گوش مسلم مى برد و بغض آلوده نجوا مى كند:
اين رنگ را خريده ام تا جوان شوم براى حضور در سپاه حسين و به خدا كه از پا نمى نشينم مگر كه از خون خودم بر اين سر و صورت رنگ بزنم - در راه حسين.
اين كلام نه تنها از التهاب هر دو كم نمى كند كه انگار به آتش درد و اشتياقشان دامن مى زند. هر دو آنچنان غرقه در دنياى ديگرند كه نمى فهمند چگونه با هم وداع مى كنند.
حبيب، گريان و مضطرب، اما استوار و مصمم، كوچه پس كوچه هاى كوفه را يكى پس از ديگرى پشت سر مى گذارد و به خانه مى رسد.
زن سفره را پهن كرده و چشم انتظار حبيب در كنار سفره نشسته است. حبيب بى آنكه ميلى به غذا داشته باشد، دستهايش را مى شويد و در كنار سفره مى نشيند.
زن بر خلاف حبيب، سرمست و شادمان است:
غمگين نباش شوى من! اكنون، گاه غصه خوردن نيست.
حبيب مات و متحير به چهره خندان زن مى نگرد:
چه مى گويى زن؟ از كجا مى گويى؟
زن دستهايش را به سينه مى فشارد:
به دلم آمده است كه از سوى محبوب، قاصدى خواهد آمد، خبرى، حرفى نامه اى... غمگين نباش حبيب، محبوب به تو عنايت دارد؛ محبت دارد؛ ديگر چه جاى غصه است...؟
هنوز كلام زن به پايان نرسيده است كه سحورى در، به تعجيل نواخته مى شود. زن فرياد مى زند:
آمد. خودش بايد باشد.
حبيب از جا بر مى خيزد و همچنان مبهوت به زن نگاه مى كند:
چه مى گويى زن!؟
و به سمت در مى رود و وقتى باز مى گردد، دستهايش كه دو سوى نامه را گرفته اند، از شدت شعف مى لرزد:
بسم الله الرحمن الرحيم
از: حسين بن على
به: فقيه گرانقدر، حبيب بن مظاهر
اما بعد؛ اى حبيب! تو نزديكى ما را به رسول الله نيك مى دانى و بيشتر و بهتر از ديگران ما را مى شناسى. تو مرد فطرت و غيرتى.
خودت را از ما دريغ نكن.
جدم رسول خدا در قيامت قدر دان تو خواهد بود.
زن، گريه و خنده و غبطه را به هم مى آميزد و نجوا مى كند:
فداى نام و نامه تو اى امام! خوشا به حالت حبيب! گوارا باد بر تو اين باران لطف. كاش نام من هم به زبان و قلم محبوب مى آمد. كاش لحظه اى ياد من هم در خاطره او جارى مى شد. كاش يك بار مرا هم به نام مى خواند. به اسم صدا مى كرد. بال در بياور مرد! پرواز كن حبيب! ببين امام به تو چه گفته است! ببين امام با تو چه كرده است. ببين امام، چه عنوانى به تو كرامت فرموده است! اى شوى من! اى شوى فقيه من! برخيز كه درنگ جايز نيست. اما... اما درنگ كن. يك خواهش. يك درخواست. يك التماس. وقتى به محبوب رسيدى، سلام مرا به او برسان؛ دست و پاى او را به نيابت من ببوس و به آن عزيز بگو كه پيرزنى در كوفه هست كه كنيز تو است! كه تو را بسيار دوست مى دارد.
--------------------------
سيد مهدى شجاعى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page