جواد محدثى
على(ع) پس از به خلافت رسيدن، شاهد عدم پذيرش از سوى برخى و حرف و حديثهايى از سوى ديگر بود.
براى اثبات مشروعيت ولايتش مجبور شد طى مراسمى به «حديث غدير»، استشهاد و احتجاج كند. متنى كه مىخوانيد، صورت يكى از نقلهاى متعددى از اين احتجاج است كه در ميدانگاه كوفه در سال 35 هجرى انجام گرفته است. (1)
على(ع) آن روز در رحبه (ميدانگاه كوفه) به پاخاست و پس از ثنا و ستايش خداوند، فرمود:
شما را به خداوند سوگند مىدهم، هر كس كه در روز غدير خم حاضر بود، برخيزد. تنها آنان كه خودشان حاضر و ناضر بودند برخيزند، نه آنانكه مىگويند: چنين شنيدم، يا به ما چنين خبر رسيد كه...».
هفده نفر برخاستند، از جمله: ابو ايوب انصارى، خزيمة بنثابت، ابوسعيد خدرى، ابوقدامه انصارى، ابوهيثم بنتيهان و ... مردانى از قريش.
على(ع) فرمود: آنچه را شنيديد، باز گوييد.
گفتند: همراه پيامبر(ص) از آخرين حجباز مىگشتيم. ظهر فرا رسيد. پيامبر(ص) بيرون آمد و فرمان داد در پاى درختى بساطى پهن كنند. سپس همگان را به نماز فرا خواند. همه نماز آمديم. پس از برگزارى نماز، حضرت ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
- اى مردم! چه مىگوييد؟
- شهادت مىدهيم كه رسالتخويش و پيام خدا را ابلاغ كردهاى.
سه بار فرمود: خدايا شاهد باش.
سپس افزود: نزديك است (از سوى خدا) مرا فرا خوانند و من پاسخ نداى الهى گويم. من مسؤولم، شما نيز مسؤوليد.
سپس فرمود: اى مردم! من دو وزنه سنگين، قرآن و اهل بيتم و عترتم را ميان شما بر جاى مىگذارم. اگر به اين دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد. نيك بنگريد كه پس از من با اين دو وديعه چه خواهيد كرد! اين دو از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند. اين را پروردگارم به من خبر داده است.
سپس فرمود: خداوند، مولاى من است. من نيز مولاى مؤمنانم. آيا چنين نمىدانيد كه من بر شما از خودتان شايستهترم؟
سه بار گفتند: چنين است اى رسول خدا.
آنگاه دست على اميرالمؤمنين(ع) را گرفت و بر افراشت و فرمود:
«من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه...»
وقتى حاضران چنين شهادت دادند، اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
«راست گفتيد. من نيز بر اين مساله گواهم»!
________________________________________
1- الغدير، ج 1، ص176، به نقل از «جواهر العقدين» سمهودى