1. وحدت، رمز پيروزى ملتها:
شكى نيست كه يكى از عوامل پيشرفت ملّتها و رمز پيروزى آنان، پيوند و اتّحاد بوده است. همان گونه كه با اتّحاد قطرات آب، مخزن بزرگ سد، تشكيل و با پيوستن جوىهاى كوچك به همديگر رودخانههاى عظيم ايجاد مىشود، با اتّحاد انسانها نيز صفوف بزرگى تشكيل مىشود كه دشمن با نگاهش به وحشت افتاده و فكر تجاوز به آنان را براى هميشه از سر بيرون مىكند: «... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ»(16)؛ ... تا به وسيله فراهم ساختن امكانات، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.
قرآن مجيد، ملل اسلامى را به سوى يگانه عامل وحدت، تمسك به حبل اللّه دعوت مىكند و از هرگونه تفرقه برحذر مىدارد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُوا»(17)؛ و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
تمام مسلمانان را امّت واحد و داراى هدف واحد و خداى واحد مىداند: «إِنَّ هَـذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَ حِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(18)؛ قطعا اين (پيامبران بزرگ و پيروانشان) همه امّت واحدى بودند (و پيرو يك هدف) و من پروردگار شما هستم پس مرا پرستش كنيد!
قرآن، امّت اسلامى را با هم برادر به حساب آورده و انتظار دارد كه روابط ميان آنان همانند روابط دو برادر با يكديگر صميمانه باشد و در صورت بروز كوچكترين اختلاف، دستور صلح و آشتى مىدهد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(19) ؛ موءمنان برادر يك ديگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد!
2. تفرقه بدترين عذاب آسمانى:
از سويى ديگر، خداوند، اختلاف و پراكندگى و به جان هم افتادن را يكى از بدترين عذابها بهشمار مىآورد: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىآ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ»(20)؛ بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد، يا شما را گروه گروه به جان هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشاند.
ابن اثير مىگويد: «مراد از «شِيَعا» همان تفرقه ميان امّت اسلامى است»(21). و به پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله دستور مىدهد كه با افرادى كه دچار تفرقه شده و در اختلاف خود اصرار مىورزند، رابطه نداشته باشد: «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِى شَىْءٍ إِنَّمَآ أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ »(22)؛ كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند و به دستههاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطهاى با آنها ندارى! سر و كار آنها تنها با خداست سپس خدا آنها را از آن چه انجام مىدادند، باخبر مىكند.
او به مسلمانها فرمان مىدهد كه همانند مشركانى كه دچار تفرقه شده وبه اختلاف خود مىبالند، نباشند: «وَ لاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ * مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ »(23)؛ نباشيد از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسيم شدند! و (عجب اينكه) هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!
3. نگرانى رسول گرامى صلىاللهعليهوآله از اختلاف امّت:
هرگونه اختلاف ميان امّت اسلامى موجب نگرانى حضرت بود؛ سيوطى و ديگران آوردهاند: مردى به نام «شاس بن قيس» كه پرورش يافته دوران جاهليّت بود و كينه و حسد مسلمانان در سينهاش شعله مىكشيد، يك نفر جوان يهودى را تحريك كرد كه ميان دوقبيله بزرگ اسلامى اوس و خزرج، اختلاف ايجاد كند.
اين يهودى جنگها و درگيرىهاى زمان جاهليّت را براى افراد دو قبيله يادآور شد و آتش فتنه را روشن ساخت به طورى كه آنان شمشير به دست گرفته و در برابر هم صفآرايى كردند.
رسول گرامى صلىاللهعليهوآله از اين قضيه مطلع شد، به همراه تعدادى از مهاجران و انصار در محل درگيرى حاضر شد و فرمود:
يا معشر المسلمين، اللّه اللّه، أبدعوى الجاهليّةِ وأنا بين أَظْهُرِكم؟ بعد إذ هداكم اللّه إلى الإسلام وأكرمكم به، وقَطَع به عنكم أمرَ الجاهليّةِ، وَاسْتَنْقَذَكم به من الكفر، وألَّف به بينكم، تَرْجِعُون إلى ما كنتم عليه كفّارا؛ اى مسلمانان، آيا خدا را فراموش كردهايد و شعار جاهليّت سر مىدهيد با اين كه هنوز در ميان شما حضور دارم. پس از آن كه خداوند شما را به نور اسلام هدايت كرد و به شما ارزش داد و فتنههاى دوران جاهليّت را ريشهكن ساخت و از كفر، رهايى بخشيد و ميان شما الفت و برادرى برقرار كرد، شما دوباره مىخواهيد به دوران كفر جاهلى برگرديد؟
در اثر سخنان رسول گرامى صلىاللهعليهوآله متوجّه شدند كه اين فتنه، توطئه شيطانى است، از اين كار خويش پشيمان شده و سلاحها را به زمين گذاشتند و در حالى كه اشك از ديدگانشان جارى بود، دست در گردن هم انداختند و همديگر را غرق بوسه ساخته و در معيت رسول گرامى صلىاللهعليهوآله به طرف منازل خود بازگشتند(24).
4. دعوت به اختلاف، از آثار شوم جاهليت:
پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بنى المصطلق، ميان مردى از انصار و مهاجر اختلاف افتاد، مرد انصارى فرياد برآورد و قبيله خود را به كمك خواست و مرد مهاجر نيز با فرياد خود مهاجران را به استمداد طلبيد، وقتى اين سخن به گوش پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله رسيد، فرمود:
اين سخن زشت و قبيح را كنار بگذاريد، چون اين رفتارِ دوران جاهليّت مىباشد و خداوند متعال، مؤمنان را برادر يكديگر قرار داده و از يك حزب و يك گروه به حساب آورده، تمام فرياد خواهىها در هر زمان و مكان، بايد به صلاح اسلام و مسلمانان صورت گيرد، نه اين كه به صلاح يك دسته و به ضرر دسته ديگر انجام پذيرد و پس از اين، هر كس چنين شعار جاهلى سر دهد، مورد نكوهش قرار گرفته و تعزير خواهد شد(25).
_____________________________________
(16) انفال (8) آيه 60.
(17) آل عمران (3) آيه 103.
(18) أنبياء (21) آيه 92.
(19) حجرات (49) آيه 10.
(20) انعام (8) آيه 65.
(21) النهاية فى غريب الحديث، ج 2، ص 520.
(22) انعام (8) آيه 159.
(23) روم (30) آيه 32.
(24) «فعرف القوم أنها نزغة من الشيطان وكيد من عدوهم لهم فألقوا السلاح وبكوا وعانق الرجال بعضهم بعضا ثمّ انصرفوا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم سامعين مطيعين قد أطفأ الله عنهم كيد عدوّ اللّه شاس». در المنثور، ج 2، ص 57؛ جامع البيان، ج 4، ص 32؛ فتح القدير، ج 1، ص 368؛ تفسير آلوسى، ج 4، ص 14 و أسد الغابه، ج 1، ص 149.
(25) «دعوها فإنّها منتنة ... يعنى أنّها كلمة خبيثة، لأنّها من دعوى الجاهليّة واللّه سبحانه جعل الموءمنين إخوة وصيّرهم حزبا واحدا، فينبغى أن تكون الدعوة فى كلّ مكان وزمان لصالح الإسلام والمسلمين عامّة لا لصالح قوم ضدّ الآخرين، فمن دعا فى الإسلام بدعوى الجاهلية يُعزّر». سيره نبويّه، ج 3، ص 303، غزوه بنىالمصطلق و مجمع البيان، ج 5، ص293، رسائل و مقالات، ج 1، ص 431.
ارزش و جايگاه وحدت از منظر قرآن و سنّت
- بازدید: 1631