درجات سه گانه نيّت در انتظار و ظهور حضرت قائم عليه السلام

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

و بر همين منوال است امر در انتظار فرج كه افضل و احبّ عبادات الهى است كه نيّت و انگيزه در آن بر اين درجات سه گانه مى باشد.
درجه اول
بعضى از بندگان; عمده غرض و داعى آنها در انتظار فرج حضرت صاحب الأمر صلوات الله عليه اشتياق به سوى آنچه در زمان ظهور است، مثل زيادى نعمتهاى الهى و وسعت در امور زندگى، و رفع شدائد و سختيها و بلاهاى دنيوى، و اين خود بر دو نوع است:
نوع اوّل: آنكه غرض و هدف مجرّد رسيدن به همين جهات مزبوره است، به گونه اى كه اگر چنانچه در همين حال از براى او اين جهات اصلاح شود، يعنى خداوند به او وسعت و كثرت در نعمتهاى خود عطا فرمايد، و از او سختيها و بليّات را دفع نمايد، پس آن حال اشتياق از او زائل مى شود، و به كلّى از ذكر آن حضرت (عليه السلام) و از تذكر امر فرج و ظهور ايشان غافل مى گردد، و از همّ و غصّه آن منصرف خواهد شد.
پس اگر عمده غرض در آن اشتياق بر اين وجه باشد بطور كلّى از عنوان خلوص خارج خواهد بود، و به فيوضات مقرّره از براى انتظار فرج فائز نخواهد شد، ودر اين انتظارش از اهل دنيا خواهد بود.
چنانچه در «كافى» از ابى بصير از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه گفت: عرض كردم: كى فرج خواهد شد؟
فرمود: « وأنت ممّن تريد الدنيا؟» يعنى: «قصد و اراده تو در طلب اين امر دنيا است؟».
بعد فرمود:« هر كس به اين امر معرفت پيدا نمايد پس به تحقيق از براى او فرج حاصل شده است، بواسطه انتظار فرج الهى» (1).
و نوع دوّم: آنكه غرض او از اشتياق داشتن او به آن جهات مزبوره؛ به ملاحظه آن است كه آن فرجهاى عظيمه و آن نِعَم كثيره مخصوص آن زمان است، و چيزى است كه آن را خداوند ازبراى اولياء مقرّبين او صلوات الله عليهم اجمعينپسنديده است.
و اين حال اشتياق به اين عنوان اگر چه فى نفسه امرى محبوب عندالله است، چنانچه مضمون حديثى است كه از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:
(ما اهلبيت در مقام رضاى الهى چنانيم كه اگر خداوند فقر را بر ما مقرّر كند؛ دوست مى داريم، واگر وسعت و غنا مقّرر نمايد آن را نيز دوست مى داريم).
و در روايت ديگرى نقل شده است كه: چون خداوند عالم براى حضرت ايّوب (عليه السلام) بعد از كشف و رفع بلا; ملخ طلا نازل كرد، آنحضرت (عليه السلام) تمام دانه هاى آن ملخها را از اطراف بر مى داشتند، حضرت جبرئيل (عليه السلام) عرض كردند خوب در ضبط آنها اهتمام داريد، فرمود: چونكه عطاى پروردگار من است (2).
پس از اينگونه احاديث ظاهر مى شود كه هرگاه بنده نِعَم دنيوى را به اين عنوان كه آن عطائى است كه خداوند به رضاى خود مرحمت فرموده است، دوست داشته باشد، اين دوستى از موضوع اخبارى كه در مذمّت دنيا و دوست داشتن آن وارد شده است؛ خارج است.
و چونكه همه نعمتهاى الهى كه در زمان فرج آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين وعده داده شده است، خداوند آنها را بر اولياء مقربين خود پسنديده است، و براى آنها گوارا قرار داده است، پس اشتياق به سوى آنها و در انتظار ظاهر گرديدن آنها بودن به اين عنوان مزبور محبوب و مرضى الهى خواهد بود، چراكه بنده در اين اشتياق و انتظارش؛ رضاى الهى را ملاحظه دارد، و لهذا به همه فيوضات و مثوبات مقرّره براى انتظار فرج فائز خواهد شد.
لكن اين نوع قصد و غرض درجه اوّل خلوص در امر انتظار فرج مى باشد، بواسطه آنكه نهايت اين غرض طلب نِعَم و منافع دنيوى است كه برگشت به خود او مى شود.
درجه دوّم
آن است كه عمده غرض در اشتياق به فرج آن حضرت (عليه السلام) و انتظار؛ كثرت و وفور علوم و معارف و حكمتهاى الهى باشد.
زيرا علومى كه درآن زمان ظاهر مى شود ما فوق تمام علومى است كه از اوّل عالم تا آن زمان ظاهر شده، و نيز آنكه در آن زمان هركس به كمال علم خود از ديگرى بى نياز است، و در تفسير اين آيه مباركه (يُغْنِ الله كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ) (3) آمده است كه حتّى زنان در خانه هاى خود به احكام دين؛ به درجه علماء كامل؛ عارف و عالم مى شوند (4).
و عطاى اين كثرت و وفور در علوم بوسيله دست مبارك آنحضرت (عليه السلام) است كه بر سر شيعيان مى گذارند، و در اين حال عقول آنها كامل مى شود، چنانچه در روايات متعددى در «كافى» و غير آن وارد شده است (5).
و وسيله ديگر ظاهر فرمودن جمله بيست و هفت حرفى است كه مبناى همه علوم الهى است كه حضرتش افاضه مى فرمايند، و از اوّل عالم تا كنون همه علومى كه براى هركس ظاهر شده؛ دو حرف از آن بيست و هفت حرف است.
و وسيله ديگر آنچه در قضيّه شمشيرهاى آسمانى است كه براى اصحاب ايشان نازل مى شود كه هزار حرف نوشته شده است، و از هر حرفى هزار در از علم باز مى شود.
و همچنين است اشتياق به سوى فرج آنحضرت به خاطر آنكه در آن زمان اسباب عبادت به اعلى درجه آن آماده است، كه هركس بخواهد خداوند متعال را عبادت نمايد; و اين به يمن و بركت وجود مقدّس اولياء معصومين (عليهم السلام) و ظهور امر آنها، و هم نبودن موانع است، چونكه شيطان و اتباع او همگى مقتول و منقرض مى شوند، و به خاطر مخذول بودن شياطين ظاهرى؛ ترس از بندگان بر داشته مى شود.
پس هر گاه غرض اصلى و حقيقى در اشتياق و انتظار فرج آنحضرت رسيدن به اين دو مقصد مهّم باشد ــ يعنى كمال معرفت و عبادت ــ روشن است كه در صورت خلوص چندين برابر از درجه اولى كاملتر است، و به همين جهت به آن فيوضات و ثوابهاى خاصّه انتظار فرج هم به كاملترين درجه فائز مى شود.
و لكن اين درجه هم خلوص كامل نيست، چرا كه خلوص كامل آن است كه بنده در مقام عبادت هيچ جهت از جهاتى كه برگشت به خود او دارد و از منافع راجحه و محبوبه اُخروى است؛ ملاحظه ننمايد.
درجه سوّم؛ خلوص حقيقى در انتظار
آن است كه غرض اصلى از اشتياق به فرج آنحضرت (عليه السلام) و انتظار ظهور، آن چيزى است كه در آن فرج مى باشد از قبيل ظهور امر الهى، و ظهور دين مبين او در همه دنيا، و غلبه آن بر همه اديان باطله، و ظهور امر اولياء مقرّبين مكرّمين معصومين او (عليهم السلام)، و ظهور كمالِ فضل و كمالِ جلال آنها، و ظهور نور و ضياء آنها، و ظهور همه شئونات جليله و عظيمه آنها، و باز آنچه در آن فرج و ظهور است از قبيل خذلان جميع دشمنان آنها، و تقاص حقوق آنها، و انتقام از ظالمين آنها، بخصوص آنچه در خونخواهى مظلومان كربلاء است، و اجراء همه حدود الهى و احكام او، طوريكه حقّ تعالى بدون خوف و ترس از احدى از مردم عبادت مى شود.
پس اگر حقيقتاً عمده غرض در انتظار فرج اين باشد، اين است آن خلوص كامل كه همه فيوضات و مثوبات كامله كه از براى انتظار فرج ثابت شده است; بر آن مترتب مى شود، و اين است آن خلوص حقيقى كه در حديث قدسى ــ كه قبلا ذكر كرديم ــ اشاره به آن شده بود، بر اين مضمون:
خطاب شد از جانب حضرت احديّت جلّ شأنه به حضرت موسى (عليه السلام) كه: چه عمل خالصى از براى من نموده اى؟
عرض كرد: الهى مرا به آن راهنمائى فرما.
خطاب شد: آيا موالات و دوستى با وليّى از اولياء من نموده اى؟ و معادات و دشمنى با عدوّى او اعداء من نموده اى (6)؟
واضح گرديد كه هر گاه كسى در انتظار فرج و ظهور حضرت خاتم الوصييّن صلوات الله عليه به اين درجه سوّم برسد كه غرض اصلى در آن با همه شرايط و آداب ديگرش همان باشد كه بيان كرديم، پس چنين شخصى موالات و دوستى كامل ــ چه از نظر ظاهرى و چه از نظر باطنى ــ با همه اولياء الهى، و معادات و دشمنى كامل با همه دشمنان الهى نموده است.
و هرگاه اين درجه سوّم از خلوص در مقام انتظار فرج محقق گرديد و غرض اصلى شد، منافاتى ندارد كه اشتياق به موارد درجه اوّل و درجه دوّم از خلوص هم داشته باشد، بواسطه آنكه آن اشتياق هم مؤكّد اين درجه سوّم خواهد شد، زيرا اگر آنچه در درجه دوّم ذكر شد ــ رسيدن به مقام كمال معرفت و عبادت ــ امرى است كه وسيله تقرّب بنده نزد حضرت ولىّ الله صلوات الله عليه و سائر اولياء مكرمين صلوات الله عليهم اجمعين مى شود، و آنچه در درجه اول ذكر شد ــ از رسيدن به نِعَم كثيره در زمان فرج ــ آن هم به و اسطه اشتياق به سوى آن فضل و شرفى است كه در آن نِعَم الهيه است، و آن هم از جهت انتساب و اختصاص آنها به اولياء مقرّبين الهى (عليهم السلام) است.
لازم به تذكّر است كه: بيان اين عدم تنافى؛ در بحث درجات خلوص نسبت به كلّيه عبادات بيان گرديد.
---------------------------------------------
1-كافى ج1 ص372 حديث 3.
2-بحارالانوار ج12 ص352 حديث22.
3-ترجمه: خداوند هركس رابه رحمت واسع خودبى نياز خواهد كرد (سوره نساء آيه130).
4-بحارالانوار ج52 ص309.
5-بحارالانوار ج51 ص35 و ج52 ص328.
6-به ص 180 مراجعه شود.
-----------------------------------------
آيت الله ميرزا محمّد باقر فقيه ايماني