79: اول كسى كه از مسلمانان در عقيده مهدويت تشكيك كرد چه كسى بود؟
در تاريخ آمده است، معاويه به جماعتى از بنى هاشم خطاب كرده گفت: ((اينكه شما گمان مى كنيد پادشاهى هاشمى و مهدى قائم از آن شما است عقيده اى باطل است بلكه مهدى همان عيسى بن مريم است. امر خلافت به دست ما است تا آن را به او تسليم كنيم)).(1)
ابن عباس از جمله كسانى بود كه در آن جلسه حضور داشت، او در مقابل اين تحريف تاريخى و بازى كردن با عقيده اسلامى سخت ايستاده، به معاويه گفت: ((... اما اينكه گفتى ما گمان داريم كه براى ما حكومتى است كه مهدى حاكم آن است، جواب آن اين است كه گمان، شرك است همان گونه كه خداوند متعال مى فرمايد:زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا (2)، در حالى كه همه شهادت مى دهند كه براى ما ملك و حكومتى است. اگر از عمر دنيا يك روز باقى باشد خداوند متعال كسى را از ما مى فرستد تا زمين را پر از عدل و داد كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.
و اما اينكه مى گويى: مهدى همان عيسى ابن مريم است، عيسى كسى است كه براى مقابله با دجال فرستاده مى شود، و هر گاه دجال او را ببيند نابود مى شود، ولى امام از ما كسى است كه عيسى بن مريم به او اقتدا كرده و نماز مى خواند...)).(3)
80: آيا كسى از علماى اهل سنت منكر احاديث مهدويت شده است؟
برخى از علماى اهل سنت در صدد انكار و توجيح روايات مهدويت برآمده تا اين موضوع مهم را در جامعه لوث كنند كه از آن جمله مى توان از افراد زير نام برد:
1- ابن خلدون؛ او گر چه موضوع مهدويت را مشهور بين كافه اهل اسلام در گذر زمان مى داند ولى با تمسك به قاعده ((جرح، مقدم بر تعديل است)) (4) در صدد ابطال روايات مهدويت برآمده است.(5)
2- محمد ابوزهره؛ او نيز خط ابن خلدون را ادامه داده و مى گويد: علماى اهل سنت در سندهاى اين احاديث خدشه كرده اند و لذا اين عقيده را نزد اهل سنت ثابت نمى داند.(6)
3- سعد محمد حسن از شيوخ ازهر؛ او نيز به دنبال نقادين احاديث مهدويت رفته و حرف هاى آنها را تكرار مى كند.(7)
4- محمد فريد وجدى؛ او مى گويد: ((بسيارى از امامان حديث، احاديث مهدويت را تضعيف نموده اند...)).(8)
5- احمد امين مصرى؛ او نيز به كلام ابن خلدون رضايت داده است.(9)
6- شيخ جبهان؛ او نيز از جمله كسانى است كه گمان كرده احاديث مهدويت همگى باطل است.(10)
7- شيخ سائح ليبيايى؛ او نيز از جمله كسانى است كه احاديث مهدويت را نقد كرده است.(11)
پاسخ اجمالى:
از آنجا كه تكيه گاه كلام عموم مخالفين احاديث مهدويت، ابن خلدون است لذا در نقد كلمات آنها به ردّ كلام ابن خلدون به صورت اجمالى بسنده مى كنيم:
1- ابن خلدون هنگام نقد احاديث مهدويت تنها به برخى از روايات مى پردازد در حالى كه روايات ديگرى وجود دارد كه از صحت سند برخوردار است. لذا دكتر بستوى 46 روايت را با سند صحيح يا حسن در زمينه مهدويت در كتاب خود آورده است.(12)
2- او تنها اسامى برخى از صحابه را نقل كرده كه احاديث مهدويت را نقل كرده اند در حالى كه بيش از اينهاست، و لذا شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد اسامى 26 نفر از صحابه را كه ناقل احاديث مهدويتند نقل كرده است.(13)
3- همو مى گويد: ((ابن خلدون شخصى مورخ است نه رجالى و لذا به تضعيفات او توجهى نمى شود...)).(14)
4- اينكه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعديل مى داند نزد اهل سنت عموميت ندارد؛ زيرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است. برخى با كوچك ترين جهت راوى را جرح مى كنند لذا متخصصان فن شرط كرده اند كه علت جرح بايد تفسير شود كه به چه جهتى بوده است. از جمله كسانى كه اين قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلانى، قاضى سبكى، خطيب بغدادى، نووى، سخاوى، سيوطى و سندى است.
دكتر عبدالحكيم بستوى مى گويد: ((حتى در صورتى كه جرح در راوى به اثبات برسد هر جرحى روايت را از اعتبار ساقط نمى كند بلكه برخى از جرح ها است كه شديد بوده و مستلزم ترك روايت است. و برخى تا اين حد نيست، بلكه راوى متصف به جرح با غير خود از كسانى كه داراى اعتبارند تقويت شده و روايتش قابل احتجاج است)).(15)
5- ابن خلدون احاديث را احصا نكرده و نمى داند كه از حد تواتر گذشته است و لذا احتياج به بررسى سندى ندارد.
81: چرا بخارى و مسلم احاديث مهدويت را در صحاح خود ذكر نكرده اند؟
از جمله اشكالات برخى بر قضيه مهدويت از سوى اهل سنت آن است كه بخارى و مسلم اشاره اى به احاديث مهدويت نكرده و آنها را در صحيح خود نقل نكرده اند و اين به نوبه خود مى تواند سبب وهن و ضعف اين احاديث باشد.
احمد امين مصرى مى گويد: ((از افتخارات صحيح بخارى و مسلم آن است كه اين گونه احاديث در آن دو وارد نشده است گر چه در غير اين دو كتاب از كتاب هاى حديث وارد شده است)).(16)
همين اشكال از ناحيه اشخاصى ديگر از متفكرين غرب زده اهل سنت از قبيل شيخ محمد ابوزهره (17)، سعد محمد حسن (18)، حسين سائح ليبيايى مغربى (19)، سيد محمد رشيد رضا (20) و شيخ بن محمود (21) وارد شده است.
پاسخ: اين اشكال مورد توجه اهل سنت واقع شده و شديدا با آن به مقابله پرداخته اند.
((دكتر بستوى)) مى گويد: ((اينان گمان مى كنند كه بخارى و مسلم احاديث مهدويت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نكرده اند. اين گمانى باطل است، زيرا اين دو به تمام احاديث صحيح احاطه نداشته و هرگز چنين ادعايى نكرده اند.(22)
بخارى مى گويد: ((آنچه را كه در كتاب خود ((الجامع الصحيح)) آورده ام صحيح است ولى چه بسيار احاديث صحيح السندى كه به جهت طولانى شدن كتابم نقل نكرده ام)).(23)
مسلم به حجاج قشيرى مى گويد: ((من تمام احاديث صحيح نزد خود را در اين كتاب ((صحيح)) نياورده ام، بلكه در صدد آن بوده ام كه تنها احاديثى را ذكر كنم كه اجماعى است)).(24)
حاكم نيشابورى مى گويد: ((بخارى و مسلم حكم به عدم صحت احاديثى كه در دو كتابشان نيامده نكرده اند)).(25)
ابن قيم جوزيه مى گويد: ((آيا بخارى گفته است كه هر حديثى را من در كتابم نياورده ام باطل و غير حجت و ضعيف است؟ چه بسيار احاديثى كه بخارى به آنها در غير كتاب ((الجامع الصحيح)) احتجاج نموده ولى در اين كتاب نياورده است. و چه بسيار احاديثى كه در غير اين كتاب تصحيح نموده ولى در اين كتاب نياورده است)).(26)
عبدالمحسن بن حمد العباد مى گويد: ((حديث صحيح همان گونه كه در صحيحين موجود است در غير اين دو از كتاب هاى حديثى نيز وجود دارد، مثل: موطاء، صحيح ابن خزيمه، صحيح ابن حبان، مستدرك حاكم، جامع ترمذى، سنن ابى داوود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه، سنن دار قطنى، سنن بيهقى و ديگر كتب، و اين امرى در نهايت وضوح و آشكار است)).(27)
ديگر اينكه چه كسى ادعا كرده كه بخارى و مسلم توجهى به احاديث مهدويت به طور عموم نداشته اند؟ اين حرف باطل است؛ زيرا اين دو به برخى از احاديث مربوط به خروج مهدى عليه السلام اشاره كرده اند. از قبيل:
الف) احاديث خروج دجال
بخارى و خصوصا مسلم احاديث زيادى را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل كرده اند.(28)
ابن حجر عسقلانى با نقل كلامى از آبرى در تواتر احاديث مهدى عليه السلام قصه دجال را به خروج حضرت مهدى عليه السلام ربط مى دهد.(29)
ب) احاديث نزول عيسى بن مريم
بخارى به سند خود از ابو هريره نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم (30)؛ ((شما را چه خواهد شد زمانى كه فرزند مريم در ميان شما فرود خواهد آمد در حالى كه امام شما از ميان شماست.))
مسلم نيز همين مضمون را نقل كرده است.(31)
مقصود از امام در اين روايات كسى جز مهدى عليه السلام نخواهد بود، و لذا شارحين صحيح بخارى همگى متفق القول ((امام)) در اين روايت را حضرت مهدى عليه السلام معرفى كرده اند.
ج) احاديث بخشش مال
مسلم به سند خود از جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعده عددا (32)؛ ((در پايان امتم خليفه اى خواهد بود كه مال فراوان مى دهد بدون آنكه شماره كند))
با رجوع به روايات ديگر پى خواهيم برد كه مقصود از اين خليفه همان حضرت مهدى عليه السلام است.
ابن ابى شيبه به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤ ه حثيا (33)؛ ((مردى از اهل بيتم بعد از وقفه اى از زمان و ظهور فتنه ها خروج خواهد كرد كه عطاى او ريزان است.))
د) احاديث خسف بيداء
مسلم در ((صحيح)) به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:يعوذ عائذ بالبيت فيبعث اليه بعث فاذا كانوا ببيداء من الارض خسف بهم (34)؛ ((شخصى به خانه پناه مى برد، لشكرى به سوى او فرستاده مى شود، آن لشكر به سرزمين بيداء كه مى رسد در آنجا به زمين فرو مى رود.))
با مراجعه به ساير روايات پير مى بريم كه فرو رفتن زمين بيداء از علائم ظهور حضرت مهدى عليه السلام است.(35)
82: آيا احاديث مهدويت متعارض است؟
سيد رشيد رضا و استاد سائح مغربى به جهت تشكيك و تضعيف احاديث مهدويت ادعاى تعارض آن احاديث را نموده اند.
سيد رشيد رضا مى گويد: ((تعارض در احاديث مهدى اقوى و اظهر و جمع بين آنها دشوارتر است آن گاه از باب مثال به اختلاف در اسم او و اينكه حسنى است يا حسينى، عباسى است يا علوى و ديگر جهات شاره مى كند)).(36)
پاسخ:
اولا: اختلاف، مقتضاى طبيعت تفصيل قضاياى ثابت است، لذا استدلال به اختلاف تفاصيل يك قضيه بر عدم ثبوت آن، مغالطه اى بيش نيست، و در غير اين صورت نمى توان هيچ مساله اعتقادى را اثبات نمود، زيرا تمام مسائل، مورد اختلاف واقع شده اند.
ثانيا: در هر يك از مسائل مورد اختلاف، قول حق به اثبات رسيده است، و لذا در هيچ مساءله اى ترديد وجود ندارد.
83: آيا احاديث مهدويت تنها از طرق شيعه بوده و در سند همه آنها شيعه وجود دارد؟
برخى از اهل سنت گمان كرده اند كه احاديث مهدويت تماما از جعل شيعه بوده يا لااقل در سندهاى آن، كسانى وجود دارند كه متهم به تشيعند، و لذا مورد قبول آنها واقع نشده است.
دكتر بستوى بعد از نقل اين اشكال در پاسخ به آن مى گويد: ((معيار در قبول روايت راوى عدالت و ضابط بودن اوست با قطع نظر از اينكه عقيده او چيست، مگر آنكه از اسلام خارج شده باشد. اين روش بسيارى از علماى قديم و جديد است. آن گاه از على بن مدينى نقل مى كند كه اگر روايات اهل كوفه به جهت تشيع ترك شود كتاب ها ضايع شده و مذهب از هم خواهد پاشيد)).(37)
او همچنين مى گويد: ((در عين حال مدار در روايات مهدى بر كسانى كه منسوب به تشيعند نيست. يعنى چه بسيار از كسانى كه هيچ نسبت به تشيع ندارند ولى در عين حال اين احاديث را نقل كرده اند. او در آخر بحث خود مى گويد: ((تا به اينجا به دست آمد كه بيشتر روايات ثابت در امر مهدى در سندهايش فرد شيعى وجود ندارد، و رواياتى كه اين چنين است غالبا شواهدى از طرق ديگر دارد، لذا شبهه از اين جهت زايل مى گردد)).(38)
84: آيا پديد آمدن مدعيان مهدويت از آثار سوء اعتقاد به مهدويت است؟
احمد امين مى گويد: ((از آثار سوء اعتقاد به مهدويت، انقلاب هاى پياپى در طول تاريخ مسلمانان است. در هر عصرى شخص يا اشخاصى پيدا شده و با يدك كشيدن نام مهدى منتظر، مردم را به سوى خود دعوت نموده و گروهى نيز دعوت آنها را پذيرفته اند، و از اين جهت باعث مشكلات در جامعه اسلامى شده اند...)).(39)
پاسخ:
اولا: شكى نيست كه مشكلاتى از ناحيه مدعيان دروغين مهدويت در جامعه اسلامى پديد آمده است، ولى گناه آن به عهده علما بوده كه درست حضرت را تعريف نكرده و علائم و شرايط ظهور را معين نكرده اند. و نيز گناه از مردم است كه بدون تفحص از اصل قضيه، فريب اين گونه افراد را خورده اند، وگرنه اصل قضيه مهدويت از بركات شايانى برخوردار است.
ثانيا: راه مقابله با اين گونه انحراف ها، انكار عقيده اى مسلم نيست، وگرنه به جهت مقابله با مدعيان نبوت نيز بايد با اصل نبوت انبيا مقابله كرد.
ثالثا: گر چه مدعيان مهدويت چند روزى جولان داده و مردم را فريب داده اند، ولى به لطف خداوند و عنايات حضرت مهدى عليه السلام و كوشش فراوان علما مكر و حيله، آنها برملا شده و از جامعه طرد شده اند.
85: آيا اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل باز مى دارد؟
برخى مى گويند: ((از آثار سوء اعتقاد به مهدويت و انتظار ظهور مهدى عليه السلام در جامعه اسلامى آن است كه مردم را مايل به توكل به خدا نموده و از عمل و مبارزه باز مى دارد...)) .
پاسخ: معناى صحيح انتظار مهدى موعود عليه السلام اين نيست كه مسلمانان دست بر روى دست گذاشته و به انتظار مهدى عليه السلام به سر برند، بدون آنكه به وظايف دينى خود عمل كرده و زمينه ساز ظهور او باشند.
و لذا در روايات اسلامى ((انتظار فرج)) از بهترين اعمال بر شمرده شده است. معلوم مى شود كه انتظار جنبه عملى دارد و شخص منتظر خودش را از حيث عمل نيز آماده ظهور منجى مى گرداند.
86: آيا اعتقاد به مهدويت در جامعه اسلامى نتيجه: فشارهاى سياسى بوده است؟
برخى از مستشرقين و به تبع آنها برخى از روشنفكران غرب زده اسلامى معتقدند كه اعتقاد به مهدويت در نتيجه فشارهاى سياسى بوده كه بر مستضعفين جامعه اسلامى وارد شده است.
فان فلوتن مى گويد: ((جور و ستم دولت عباسيان از هنگام به حكومت رسيدن، كمتر از دولت امويان نبوده است. اين جور و ستم ها به حدى بود كه مستضعفين و مظلومين را بر آن وا داشت كه خود را اميدوار كنند لذا چاره اى جز اين نديدند كه به عقيده به مهدى و انتظار ظهورش دل ببندند، تا بتوانند از شدت تالمات روحى خود بكاهند...)).(40)
((دونالد سن)) مى گويد: ((احتمال جدى است كه اختناق و فشارهاى سياسى كه در مملكت اسلامى از طرف حاكمان بنى اميه پديد آمده از اسباب ظهور نظريه مهدويت در آخرالزمان بوده است)).(41)
احمد امين مصرى مى گويد: ((عامل اساسى در پيدايش عقيده مهدويت نزد شيعه و اصرار بر آن، فشارهاى سياسى و مصائبى بود كه بعد از شهادت امام على [عليه السلام ] و به حكومت رسيدن معاويه با آن روبه رو شدند. اين مصائب با بيعت با حسن بن على [عليه السلام ] و پس از آن شهادت حسين به على [عليه السلام ] و از هم پاشيدن حركت هاى ضد اموى و قوت گرفتن حكومت امويان شدت گرفت. لذا درصدد برآمدند تا تاكتيك خود را تغيير داده از دعوت آشكار صرف نظر كرده به دعوت سرى براى ريشه كن كردن ظلم روى آوردند...)).(42)
محمد عبدالكريم عتوم مى گويد: ((واقع آن است كه عقيده به مهدى قبل از وقوع غيبت امام پديد آمده و پرورش پيدا كرد و اين به صورت دقيق بعد از واقعه كربلا و بعد از تفرق شيعه توسط دولت اموى بوده است. اين وضعيت نابهنجار براى شيعه زمينه را براى پذيرش عقيده مهدويت فراهم ساخت تا آنان را از وضعيت موجود نجات دهد. در نتيجه مهدويت آرزويى شيعى بود كه اثرى منفى در زندگى شيعيان داشت اگر چه آنان را از وضعيت موجود نجات داد)).(43)
پاسخ:
1- اگر چه در طول تاريخ مستضعفين و مظلومان اعم از مسلمان و غير مسلمان، شيعه و غير شيعه تحت فشارهاى سياسى بوده اند، ولى اين به آن معنا نيست كه اين فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجى و مهدى را از خود جعل كنند، بلكه خداوند متعال مطابق مصلحت و حكمتى كه ملاحظه كرده موضوع منجى و ظهور حضرت مهدى عليه السلام را به جهت اقامه عدل و عدالت در سطح گسترده مطرح كرده است.
2- همان گونه كه در جاى خود بحث كرده ايم موضوع مهدويت مقتضاى خواست فطرى بشر بوده و عقل، قرآن و روايات نيز به طور صريح بر آن اتفاق كرده اند و نيز اجماع مسلمين به جز برخى اندك از روشنفكران غرب زده معتقد به مهدويت شده اند.
3- مهدويت و انتظار ظهور مهدى موعود عليه السلام در صورتى كه معنا و مفهوم صحيح آن در نظر گرفته شود نه تنها آثار منفى به بار نخواهد آورد بلكه آثار مثبتى داشته، در ايجاد روحيه اميد در جامعه و فراهم كردن زمينه مناسب براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام تاءثير بسزايى داشته و دارد.
87: آيا عقيده به منجى و مهدويت عقيده اى شرقى است؟
فان فلوتن مى گويد: ((روحيه شرقى به طور عموم دنبال كردن اخبار غيبى است. آنان علاقه فراوانى به كشف پرده هاى غيبى از آينده مجهول دارند، لذا اعتقاد به خلاصى بخش يا به تعبير آنها منقذ يا... با طبيعت شرقى انس دارد و اين در نتيجه تاريكى هاى جهل و استبداد است كه پديد آمده است)).(44)
پاسخ:
1- اين عقيده تنها از انسان هاى شرقى نيست بلكه در بين همه اديان و مكاتب و آيين هاى شبه دينى يافت مى شود.
2- اين عقيده با فطرت انسان عجين است كه در همه يكسان است.
3- همان گونه كه اشاره شد اين عقيده مطابق آيات قرآن و روايات متواتر و اجماع مسلمين بلكه همه اديان و مكاتب فلسفى و غير فلسفى است.
فيلسوف انگليسى ((برتراند راسل)) مى گويد: ((عالم در انتظار مصلحى است كه تمام عالم را يكپارچه كرده و آنان را تحت يك پرچم و يك شعار درآورد)).(45)
((پرفسور انشتاين)) - صاحب نظريه نسبيت - مى گويد: ((روزى كه صلح و صفا تمام عالم را فرا گيرد و مردم با دوستى و برادرى با يكديگر زندگى كنند چندان دور نيست)).(46)
88: آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر و از اصول غير اسلامى وارد شده است؟
برخى عقيده مهدويت را عقيده اى غير اسلامى مى دانند كه وارد جامعه اسلامى شده است.
جولد زيهر مى گويد: ((بازگشت عقيده به مهدى: از اصول و مبانى غير اسلامى است و در حقيقت اين عقيده اسطوره و از امور غير واقعى است)).(47)
سائح على حسين نويسنده ليبيايى مى گويد: ((عقيده و نظريه غيبت و بازگشت، عقيده است است مشترك بين يهود و نصارا و تاثرپذيرى فكر شيعى از اين دو مصدر بعيد نيست...)).(48)
دكتر عبدالرحمن بدوى مى گويد: ((كعب الاحبار كسى بود كه عقيده به مهدى را در بين مسلمين منتشر ساخت)).(49)
پاسخ:
1- مطابق آنچه در قرآن و روايات متواتر اسلامى وارد شده، عقيده به ظهور مهدى موعود عقيده اى اصيل و اسلامى است كه در اديان ديگر نيز به آن اشاره شده است و لذا هرگز نمى توان آن را اسطوره و از عقايد ساختگى قرار داد.
2- اين عقيده اختصاص به شيعه ندارد بلكه صحابه به تبع آيات قرآن و روايات نبوى معتقد به اين عقيده بوده و در طول تاريخ اسلام عموم علماى اسلامى اعم از شيعى و سنى به آن عقيده معتقد بوده اند.
3- اشتراك اين عقيده بين يهود و نصارا و مسلمين دليل بر آن نيست كه مسلمانان از اديان ديگر گرفته اند، بلكه دلالت بر آن دارد كه موضوع انتظار منجى حقيقى مقتضاى فطرت بشر بوده و لذا در هر دين و آيينى به آن اشاره شده است.
4- اين كعب الاحبار نبوده كه عقيده به مهدويت را در بين جامعه اسلامى منتشر ساخته است بلكه خدا و رسولان او خصوصا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اهل بيت معصومش اين عقيده را در جامعه منتشر ساخته اند.
دفاع از مهدويت
- بازدید: 5073