192: برهان لطف چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
در تقرير برهان لطف بر وجود امام زمان عليه السلام ابتدا به مقدماتى اشاره مى كنيم:
1- به يك جهت لطف به دو قسم تقسيم مى شود:
الف: لطف محصل: لطفى كه با آن، مكلف به اختيار خويش طاعت را بر مى گزيند.
ب: لطف مقرب:
لطفى كه مكلف با آن، به انجام واجبات نزديك تر و از ارتكاب محرمات دور مى شود.
2- متكلمان عدليه اعم از اماميه و معتزله، لطف را بر خداوند واجب مى دانند، زيرا او بندگان خود را عبث و بيهوده نيافريده است لذا هر چه را كه در رسيدن آنها به هدف موثر است بايد انجام دهد كه از آن جمله لطف است.
قاعده لطف مقرب ايجاب مى كند كه در ميان جامعه امامى باشد كه محور حق بوده و جامعه را از خطاى مطلق باز دارد از همين رو است كه مى گوييم: اجماع حجت است. قاعده لطف اقتضا مى كند كه رئيسى در ميان مردم باشد، رئيسى كه نمى تواند نسبت به جامعه بى تفاوت باشد تا اگر همه جامعه به بيراهه رفتند آنها را هدايت كند و نگذارد كه امت، اجتماع بر باطل كنند.
صفار به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:ان الله جل و عز اءجل و اءعظم من ان يترك الارض بغير امام (1)؛ ((همانا خداوند عزوجل جليل تر از آن است كه زمين را بدون امام رها كند.))
الطاف وجود امام غايب
1- حراست از دين خداوند در سطح كلى؛
مرحوم شريف العلماء مى فرمايد: ((به طور حتم وجود امام در زمان غيبت لطف است و از جمله لطف آن حفظ شريعت و نفى اتفاق بر باطل و ارشاد مردم به حق است)).(2)
2- تربيت نفوس مستعد؛
بر خلاف تصور برخى كه گمان كرده اند رابطه امام با مردم در زمان غيبت به طور كلى قطع مى شود، ولى حق اين است كه اين چنين نيست بلكه مطابق برخى روايات گروهى از افراد قابل و نفوس مستعد از نور وجود آن حضرت بهره مند مى شوند.
3- وجود امام، سبب بقاى مذهب؛
جامعه شناسان و روانكاوان معتقدند كه اعتقاد به وجود امام و رهبر هر چند غايب مى تواند اثر عميقى در جوامع دينى و غير دينى داشته باشد. در جنگ احد براى تضعيف روحيه مردم شايعه قتل پيامبر را منتشر كردند.
4- تاءثير وجود الگو در پيشرفت بشر؛
از امتيازات اساسى اديان الهى آن است كه اگر بشارت به امرى مى دهند در ابتدا براى آن الگويى معرفى مى كنند تا مردم با توجه به او خود را به كمال مطلق نزديك كنند و مى دانيم كه بهترين الگو امام و مقتداى كامل و زنده است.
193: اگر وجود امام لطف است، چرا در هر منطقه اى امامى وجود ندارد؟
اولا: متكلمين در مباحث علم كلام اثبات كرده اند كه در هر زمان بيش از يك امام نبايد باشد، زيرا همان گونه كه تعدد خدا صحيح نيست بلكه محال عقلى بوده و در نظام تكوين فساد ايجاد خواهد شد تعدد امام نيز محال است، به جهت اينكه امام حق سلطه داشته و مى تواند اعمال سلطه و تصرف كند و اين با فرض عدد منجر به فساد عالم خواهد شد.
ثانيا: آن لطفى كه براى امام عصر عليه السلام در نظر گرفته اند و در جاى خود به آن اشاره كرده ايم با وجود يك امام معصوم تحصيل خواهد شد، لذا احتياج به افراد متعدد در هر منطقه اى نيست آرى آنچه كه در هر منطقه به آن نياز است وجود عالم به دين است.
194: برهان عنايت چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
يكى از براهينى كه بر وجود امام زمان عليه السلام استدلال مى شود برهان عنايت است.
عنايت در لغت به معناى اراده و قصد است و در اصطلاح تعريفات گوناگونى براى آن شده است.
شيخ اشراق مى گويد: ((عنايت احاطه حق تعالى به چگونگى نظام كلى و به آنچه كه تمام اين مجموعه بر آن است مى باشد...)) (3)
فخر رازى مى گويد: ((عنايت يعنى علم خداوند به اينكه اشيا به چه حالتى باشند تا بر بهترين و كامل ترين وجه واقع شوند)).(4)
صدر المتاءلهين مى گويد: ((نظام معقول كه نزد حكما عنايت نام دارد مصدر همين نظام موجود است پس اين عالم موجود در نهايت خير و فضيلت ممكن است)).(5)
وجوب وجود امام را از طرق برهان عنايت به دو بيان مى توان تقرير كرد:
1- آفرينش هستى بهترين و نيكوترين نظام ممكن است. لازمه اين گفتار لزوم وجود امام در آفرينش است وگرنه نظام، احسن نخواهد بود. لذا به همان دليل و برهانى كه تكليف و بعثت ضرورت دارد وجود مستمر امام نيز ضرورت دارد.
2- خداوند براى كمال يابى هر موجودى كه در اين عالم رنگ هستى مى گيرد همه نوع ابزار ضرورى و غير ضرورى را در اختيارش گذاشته تا به كمال برسد، چگونه ممكن است انسانى كه در دامان همين طبيعت است از اين قانون استثنا شده و ارتقاى معنوى او ناديده گرفته شود؟
195: برهان فطرت بر وجود امام زمان عليه السلام را چگونه تقرير مى كنيد؟
اين برهان را با ذكر مقدماتى تقرير خواهيم نمود:
- روان شناسان تمايلات غريزى و فطرى انسان را به سه نوع تقسيم كرده اند:
الف: تمايلات شخصى از قبيل دوستى و....
ب: تمايلات اجتماعى از قبيل همنوع دوستى.
ج: تمايلاتى عالى از قبيل حقيقت جويى و حس دينى و پرستش و رسيدن به كمال مطلق و....
2- براى رسيدن به كمال مطلق و معبود حقيقى، احتياج به واسطه اى دارد كه خود سفر كرده تا بتواند انسان را دستگيرى كند. تمايل به اين واسطه نيز در وجود انسان احساس مى شود.
3- اگر تمايل و كشش به چيزى در انسان وجود دارد بايد آن چيز در خارج وجود داشته باشد وگرنه وجودش در انسان لغو است. و به عبارت ديگر كشش و عشق انسان به كامل مطلق و انسان كامل معصوم كه واسطه او در عالم خلقت است، از امور ذات الاضافه است. و تحقق اين امور بدون تحقق مضاف اليه امكان پذير نيست. نتيجه اينكه وجود امام به عنوان واسطه وصول به كمال مطلق ضرورى است.
حال اگر كسى سؤال كند كه اين كشش چگونه در انسان به وجود مى آيد در جواب مى گوييم هر گاه با عقل و فكر به اين نتيجه رسيديم كه در عالم وجود بايد واسطه فيض موجود باشد كه وجودش داراى آثار و بركات چندى است انسان فطرتا به او گرايش پيدا مى كند و به همين جهت است كه بايد هميشه اين انسان كامل وجود خارجى داشته باشد.
196: برهان واسطه در فيض چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
فلاسفه براى عالم چهار مرحله ذكر كرده اند: عالم ربوبى، عالم عقل، عالم مثال و عالم طبيعت. و نيز آنان به عقول ده گانه معتقدند كه خداوند علت فاعلى و قريب عقل اول و عقل دوم معلول عقل اول و همچنين... و در نهايت عقل دهم، علت فاعلى بر عالم مثال و عالم مثال نيز علت عالم طبيعت و ماده است، زيرا عالم، عالم اسباب و مسببات است و خداوند اين نظام را بر اساس آن بنا نهاده است.
حال اگر كسى سؤال كند كه چرا خداوند مستقيما و بدون واسطه عالم طبيعت را ايجاد نكرده است؟ در جواب مى گوييم به جهت آنكه بين عالم ربوبى و عالم ماده سنخيت وجود ندارد و لذا عوالم مختلف را به جهت برقرارى سنخيت بين عالم ربوبى و عالم ماده و طبيعت، آفريد. از ميان موجودات عالم ماده تنها انسان است كه با عالم مثال سنخيت دارد، و براى ايجاد سنخيت كامل، احتياج به انسان كامل است، زيرا او واسطه فيض بر مجموعه انسان هاى ديگر است و در اين زمينه فرقى بين فيض تكوين و تشريع نيست.
به عبارت ديگر همان گونه كه قانون سنخيت بين علت و معلول و نيز نظام اسباب و مسببات در عالم تكوين اقتضا مى كند كه بين عالم ربوبى و عالم طبيعت عوالم ديگرى باشد تا فيض وجود از راه آنها كاناليزه شده و به عالم طبيعت برسد، در مورد فيض معنوى خداوند و تصرفات او در قلوب انسان نيز با واسطه انجام خواهد گرفت كه همان وجود امام معصوم كامل است. البته فيض تشريع نيز از اين كانال به انسان مى رسد.
از اين بيان به خوبى معناى حديث:لولاك لما خلقت الافلاك و لولا على لما خلقتك و لولا فاطمة لما خلقتكما؛ (([اى پيامبر] اگر تو نبودى هرگز افلاك را خلق نمى كردم و اگر على نبود هرگز تو را خلق نمى كردم و اگر فاطمه نبود هرگز شما دو نفر را خلق نمى كردم.)) روشن مى شود؛ زيرا وجود اين انسان هاى از همه جهت كامل، سبب فيض الهى بر عالم ماده و افلاكند. و حضرت زهرا سلام الله عليها نيز حلقه وصل بين عالم عقل و نبوت با عالم امامت و انسان كامل است.
197: برهان علت غايى چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
در علم كلام در مبحث افعال الهى به اين نكته اشاره شده كه افعال خداوند داراى هدف و غرض است، ولى هدف و غرض الهى همانند هدف انسان نيست؛ زيرا غايت افعال خداوند رسيدن به كمال نيست، خداوند كامل مطلق است و نقص ندارد تا بخواهد از طريق فعل خود آن را بر طرف سازد، بلكه غايت افعال الهى به مخلوقات باز مى گردد و به جهت استكمال مخلوقات است.
دليل غايت مندى افعال خداوند آن است كه فعل بدون هدف، عبث و لغو است وانجام چنين كارى از خداوند قبيح مى باشد. قرآن كريم نيز در تاءييد هدفمند بودن افعال خداوند مى فرمايد:و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين (6)؛ ((و آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است به بازى نيافريديم.))
حكما و فلاسفه الهى مى گويند: ((در قوس صعود از هيولى تا وجود محض، هر مرتبه عالى، غايت و ثمره براى مرتبه دانى و پايين تر است. ونيز به اثبات رسيده كه نتيجه، علت فاعليت فاعل است. بنابراين هرگاه در عالم خلقت انسانى نباشد خلقت حيوان و وجود او لغو است و...)) .
از طرفى ديگر مى دانيم كه هر فردى از افراد انسان ولو در صورت با افراد ديگر از انسان ها شبيه بوده، و همگى از افراد نوع واحد منطقى به حساب مى آيند ولى در واقع با يكديگر اختلاف دارند، و لذا در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم:الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة (7)؛ ((جوهر انسان ها به مانند معادن طلا و نقره با يكديگر متفاوت است.))
بنابر اين، انسان به مانند درختى است كه ميوه آن وجود انسان كامل است، و او كسى غير از حجت معصوم خدا در روى زمين نيست. و لذا در روايات مى خوانيم:... لو بقيت الارض بغير امام لساخت (8)؛ ((اگر زمين بدون امام شود دگرگون خواهد شد.))
خلاصه اينكه انسان كامل - كه از او به حجت خدا تعبير مى شود - از آن جهت كه علت غايى وجود انسان و... است، وجودش هميشه ضرورى است.
198: با برهان امكان اشرف چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام استدلال مى شود؟
حكما مى گويند: وجود، حيات، علم، قدرت، رحمت و ساير كمالات از مبدا فياض بر موجودات پايين نمى رسيد مگر آنكه در مرتبه سابق، بر موجود اشرف رسيده باشد همانند چراغى كه نزد ما روشن است، ابتدا مكانى كه نزديك به اوست روشن مى شود، سپس دورتر از آن استفاده مى كند و....
در امور غير حسى از قبيل وجود و حيات و علم و قدرت و تمام كمالات كه از ذات اقدس الهى تراوش نموده و بر ماهيات امكانى تجلى مى يابد، در ابتدا ماهياتى بهره مند مى شوند كه در رتبه، اشرف و اقدم از ساير ماهيات هستند.
علامه طباطبايى رحمة الله عليه مى گويد: ((معنا و مفهوم قاعده امكان اشرف آن است كه ممكن اشرف بايد در مراتب وجود اقدم از ممكن اخس باشد، لذا بايد ممكنى كه اشرف از اوست قبل از او موجود باشد...)).
ملاصدرا در استدلال بر اين قاعده مى گويد: ((اگر ممكن اخس از طرف خداوند موجود شد بايد قبل از او ممكن اشرف موجود باشد وگرنه در صورت تحقق، هم زمانى اشرف و اخس لازم مى آيد كه دو چيز در يك مرتبه براى يك ذات از يك جهت از واجب لذاته صادر شود، كه محال است. و در صورتى كه موجود اشرف بعد از موجود اخس و به واسطه موجود شود لازم مى آيد كه معلول، اشرف از علت و اقدم از او باشد، كه اين نيز محال است...)).(9)
مى دانيم كه انسان، اشرف مخلوقات است، زيرا او اشرف از حيوان و حيوان اشرف از گياه و گياه اشرف از جماد است. و به حكم قاعده امكان اشرف، محال است وجود از مبدا فياض به جماد برسد قبل از آنكه در رتبه سابق، به حيوان رسيده باشد، و همچنين به حيوان برسد قبل از آنكه در رتبه سابق به انسان رسيده باشد. و نيز محال است كه وجود، حيات، علم، قدرت و جمال و جلال و... از مبدا فياض بر افراد انسان برسد. قبل از آنكه اين كمالات به انسان كاملى كه حجت خدا روى زمين است رسيده باشد.
بنابراين قاعده، مادامى كه فردى از افراد بشر در خارج موجود است بايد فردى به نام انسان كامل كه از او به حجت خدا تعبير مى شود روى زمين موجود باشد.
كلينى به سندش از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق (10)؛ ((حجت قبل از خلق و با خلق و بعد از خلق خواهد بود.))
ونيز مى فرمايد:لو لم يبق فى الارض الا اثنان، لكان احدهما الحجة (11)؛ ((اگر در روى زمين جز دو نفر كسى نباشد حتما يكى از آن دو امام خواهد بود.))
199: برهان مظهر جامع بر وجود امام زمان عليه السلام را چگونه تقرير مى نماييد؟
ابن تركه در ((تمهيد القواعد)) بر ضرورت وجود امام حى در هر زمان، به دليلى به نام ((برهان مظهر جامع)) تمسك كرده است كه ما آن را به طور خلاصه در ضمن مقدماتى اين گونه تقرير مى كنيم:
1- انسان كامل داراى مقامى است كه هيچ موجودى از موجودات جهان امكان هم وزن آن نيست.
2- ذات واجب، به هيچ وصفى حتى وصف اطلاق محدود نمى باشد، لذا اطلاق، وصف ذات نبوده بلكه عنوان آن مى باشد. و اما اولين تعين و ظهور او همان وحدت حقيقى است كه دارى دو چهره واحديت و احديت مى باشد.
3- هويت مطلقه خداوند چون در مقام ظهور، احكام وحدت بر آن غلبه دارد، لذا كثرت نه تنها مقهور بلكه محو مى گردد.
نتيجه: چون در وحدت ذاتى مجالى براى اسماى تفصيلى نيست، زيرا كه تفصيل نحوه اى از كثرت است و هر گونه كثرتى در آنجا مقهور است، و در مظاهر تفصيلى اى كه در عالم خارج ظاهر مى شوند واز اجزاى عالم اكبر شمرده مى شوند، احكام كثرت، غالب بر وحدت و احكام آن است، يعنى وحدت ذاتى در اين مظاهر، ظهورى ندارد، پس فرمان الهى مقتضى صورتى اعتدالى است كه در آن وحدت، ذاتى و يا كثرت امكانى بر يكديگر غلبه نداشته باشد، تا آنكه بتواند براى حق، مظهرى از جهت اسماى تفصيليه و وحدت حقيقيه آن باشد. و آن صورت اعتدال كه از عدالت كبرا برخوردار است همان انسان كامل است كه احاطه بر جميع مراتب مطلقه ذاتى و مقيده كونى دارد، و از يك سو به واحديت كه در دايره عالم الوهيت و فوق آن است مرتبط است و از ديگر سو به عالم طبيعت وابسته است.(12)
وجود امام مهدى عليه السلام از ديدگاه عقل
- بازدید: 3670