علت توجه و تشيع ايرانيان در زمان خلفا

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

و اما اين كه فرموديد: مذهب شيعه، مذهبى است سياسى و ايرانيان مجوس از روى سياست براى فرار از سلطه و سلطنت اعراب پذيرفته ‏اند، بى ‏لطفى نموديد، بدون توجه و تعمق تبعا للاسلاف [به پيروى از گذشتگان] بيان فرموديد. براى آن كه قبلاً ثابت نموديم كه شيعه مذهبى است اسلامى و طريقه‏ اى است كه خاتم ‏الانبياء صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله به امر خدا پيش پاى امت گذارده و ما حسب ‏الامر آن حضرت، پيروى از على اميرالمؤمنين و آل طاهرينش ـ سلام ‏اللّه‏ عليهم اجمعين ـ مى‏ نماييم و خود را هم به اميد حق مطابق دستوراتى كه به ما داده ‏اند و عمل مى‏ نماييم، ناجى مى‏ دانيم.
بلكه آن كسانى كه بدون كوچك‏ترين دستور رسول ‏اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله اساس سقيفه را تشكيل دادند سياسى بودند، نه پيروان عترت طاهره به دستور پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله؛ چه آن كه براى پيروى از عترت و اهل‏ بيت رسالت از آن حضرت، دستور رسيده و در كتاب‏ هاى معتبر شما بسيار وارد است، ولى راجع‏ به سقيفه و پيروى از اهل سقيفه به عنوان خليفه ‏تراشى ابدا دستورى صادر نگرديده است؛ و اما در جهت توجه ايرانيان به مقام ولايت اميرالمؤمنين و اهل ‏بيت طاهرينش [عليهم ‏السلام] آقايان اهل ‏تسنن از روى عناد و تعصب و يا روى عادت خلفا عن سلف بدون تعمق و تحقق قضاوت نموده‏ اند و هم‏چنين نويسندگان ديگر كه در اثر معاشرت با اهل ‏تسنن و سير در كتب آنها به اشتباه رفته و به مثل معروف تنها به قاضى رفتند و خوش‏حال برگشتند، گمان نموده‏ اند كه ايرانيان روى سياست مذهب حق تشيع را اختيار نموده ‏اند. واقعا نخواسته ‏اند و يا نتواسته ‏اند بخواهند كه تعمق نمايند و از عادت و تعصب بر كنار، علت ‏العلل توجه ايرانيان و علاقه‏ مندى آنها را به اميرالمؤمنين و اهل‏ بيت آن حضرت [عليهم ‏السلام] پيدا نمايند و اگر مختصرى دقت و تأمل و تعمق مى‏ نمودند، زود به حقيقت مى ‏رسيدند و مى ‏فهميدند كه هر فردى يا قومى اگر عملى را روى سياست انجام دهند، موقت است و بعد از گرفتن نتيجه و رسيدن به هدف و مقصد خود، از همان راهى كه آمده ‏اند برمى‏ گردند، نه آن كه هزار سال بر اين عقيده حقه ثابت و در اين راه جان‏بازى‏ ها نموده تا پرچم تشيع را با خون خود حفظ و افتخار به كلمه على ولى‏ اللّه‏ بعد از كلمه لا اله إلاّ اللّه‏ محمد رسول‏ اللّه‏ بنمايند.
اينك با اجازه آقايان، براى روشن شدن تاريخ، با مختصر اشاره ‏اى به اقتضاى وقت، علت‏ العلل علاقه‏ مندى ايرانيان را در ميان ارباب ملل به آن حضرت و اهل‏ بيت طاهرينش عليهم ‏السلام به عرض مى ‏رسانم تا بدانيد كه آنها روى سياست اظهار تشيع ننمودند، بلكه از روى حقيقت و برهان و علاقه ‏مندى قلبى مذهب حق تشيع را اختيار نمودند:
اولاً هوش و ذكاوت ايرانيان ايجاب مى‏ كند كه هيچ ‏گاه جهل و عادت و تعصب مانع آن ها نگردد حق و حقيقت را زود درك نموده و به جان و دل بپذيرند. چنان‏چه بعد از فتح ايران به دست اعراب، مسلمين با آزادى كاملى كه مسلمانان به آنها داده بودند و اجبار و اكراهى هم در قبول دين مقدس اسلام نداشتند، همين كه در اثر معاشرت با مسلمانان و كنجكاوى‏ هاى دقيق، پى به حقيقت اسلام بردند، دين آتش ‏پرستى و مجوسيت چندين هزارساله را باطل تشخيص داده و با يك دنيا شوق و ميل و علاقه قلبى از عقيده به دو مبدأ «اهريمن» و «يزدان» روى گردانده و دين توحيدى اسلام را اختيار نمودند.
و هم‏چنين وقتى دلايل مثبته حقانيت را در مذهب تشيع يعنى پيروى از على عليه ‏السلام ديدند، روى خرد و دانش، تبعيت و پيروى نمودند و برخلاف فرموده شما و بسيارى از نويسندگان بى‏ فكر شما، توجه ايرانيان به مقام ولايت و علاقه‏ مندى آن ها به اميرالمؤمنان در زمان خلافت هارون و مأمون نبوده، بلكه از زمان خود رسول‏ اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله اين عقد مودت در دل ايرانيان ريشه دوانيد؛ چه آن كه هر ايرانى وقتى به مدينه مى ‏آمد و مسلمان مى ‏شد، روى هوش و ذكاوت خاصه ايرانيت، حق و حقيقت را در على عليه ‏السلام مى ‏ديد؛ لذا به حبل متين و ريسمان محكم ولايت آن حضرت به امر و راه‏نمايى رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله چنگ مى‏ زند.
سرسلسله آنها سلمان فارسى بوده كه واجد جميع درجات و مراتب ايمان گرديد تا آن‏جا كه خاتم‏ الانبياء صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏ آله بنابر آن‏چه علماى فريقين نوشته ‏اند، درباره او فرمود: سلمان منا اهل‏ البيت؛ يعنى سلمان از ما اهل‏ بيت است. از همان اوان معروف شد به سلمان محمدى و اين سلمان از شيعيان خالص و علاقه ‏مند به ولايت آن حضرت و از مخالفين جدى سقيفه بود كه پيروى از او به حكم حديث منقوله در كتب شما طريق هدايت است. از جهت آن كه آيات قرآن مجيد و بيانات رسول ‏اللّه‏ را درباره آن حضرت شنيده بود و به عين ‏اليقين فهميده بود كه اطاعت على، اطاعت خدا و پيغمبر است؛ زيرا كه مكرر از رسول اكرم مى ‏شنيد كه مى‏ فرمود: من اطاع عليا فقد اطاعنى و من اطاعنى فقد اطاع اللّه‏ و من خالف عَلِيّا فقد خالفنى و من خالفنى فقد خالف اللّه‏.(1)
و نيز هر ايرانى كه به مدينه رفته و مسلمان گرديده، چه در زمان پيغمبر و چه در ازمنه بعديه، در اطاعت و سلك آن حضرت وارد مى ‏شد. به همين جهت خليفه ثانى سخت عصبانى گرديده براى آن ها محدوديت ‏هايى قائل شد! كه همان محدوديت ‏ها و فشارها توليد كينه و عداوت در دل آن ها نموده و بسيار متأثر شدند كه چرا خليفه برخلاف دستورات و سيره رسول ‏اللّه‏ آن ها را طرد و از حقوق اسلامى منع نموده!
و علاوه بر اينها، آن چيزى كه بيش از همه ايرانيان را به مقام مقدس على و عترت طاهره عليهم ‏السلام آن حضرت متوجه نمود كه در اطراف آن حضرت تحقيقات كامله نمودند و محبتش در دل آن ها قرار گرفت، طرف‏دارى كاملى بود كه اميرالمؤمنين على عليه ‏السلام از شاه‏زادگان اسير ايرانى نمود؛ چه آن كه وقتى اسراى مدائن (تيسفون) را به مدينه وارد نمودند، خليفه ثانى امر كرد تمام زن‏ هاى اسير را به كنيزى به مسلمانان بدهند. اميرالمؤمنين منع نموده و فرمود: «شاه‏زادگان مستثنا و محترمند. دو دختر يزدگرد، شاهنشاه ايران ميان اسرا هستند نتوان آنها را به كنيزى داد.» خليفه گفت: «چه بايد كرد؟» حضرت فرمودند: «امر كن برخيزند و هر فردى از مسلمانان را طالب شدند، آزادانه به شوهرى بپذيرند.» فلذا به دستور آن حضرت برخاستند در ميان صحابه نظر كردند. شاه زنان محمد بن ابى ‏بكر را (كه تربيت شده و ربيب آن حضرت بود) و شهربانو، حضرت امام حسين سبط رسول ‏اللّه‏ را انتخاب نمودند و به عقد شرعى به خانه آنها رفتند كه از شاه زنان، خداوند فرزندى به محمد داد (قاسم فقيه) پدر ام‏ فروه، مادر امام ششم، صادق آل محمد ـ سلام ‏اللّه‏ عليه ـ و از شهربانو امام چهارم زين‏ العابدين على عليه ‏السلام متولد گرديدند.
وقتى اين خبر و طرف‏دارى آن حضرت از شاه‏زادگان ايرانى به ايرانيان رسيد، علاقه مخصوصى به آن حضرت پيدا نمودند، همين مطلب و علاقه‏ مندى به آن حضرت سبب شد كه در اطراف آن حضرت تحقيقات عميقانه نمايند؛ مخصوصا بعد از فتح ايران به دست مسلمانان و تماسى كه با آن ها پيدا نمودند، به دلايل حقه بر ولايت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت پى بردند و قلبا توجه كامل حاصل نموده و همين كه مانع برطرف و متقضى موجود شد، عقايد و علاقه قلبى خود را علنى و مذهب خود را ظاهر نمودند.
پس اين ظهور عقيده و آزادى مذهب ربطى به زمان خلافت هارون و مأمون و يا دوره سلطنت صفويه ـ چنان‏چه فرموديد ـ نداشته، بلكه از هفتصد سال قبل از ظهور سلطنت صفويه، مذهب حق تشيع در ايران جلوه ‏گر گرديد (يعنى در قرن چهارم هجرى) كه زمام امور در ايران به ديالمه آل‏ بويه واگذار شد، پرده از روى اين حقيقت برداشته و ايرانيان آزادى كامل پيدا نموده، بى‏ پرده اظهار علاقه نمودند و مكنونات قلبيه خود را ظاهر ساختند.
*************************
1-كسى كه على را اطاعت نمايد، مرا اطاعت نموده و كسى كه مرا اطاعت نمايد، خدا را اطاعت نموده، و كسى كه على را مخالفت نمايد، مرا مخالت نموده و كسى كه مرا مخالفت نمايد، خدا را مخالفت نموده؛ تاريخ مدينه دمشق، ج 42، ص 270.