و اما اين كه فرموديد: مذهب شيعه، مذهبى است سياسى و ايرانيان مجوس از روى سياست براى فرار از سلطه و سلطنت اعراب پذيرفته اند، بى لطفى نموديد، بدون توجه و تعمق تبعا للاسلاف [به پيروى از گذشتگان] بيان فرموديد. براى آن كه قبلاً ثابت نموديم كه شيعه مذهبى است اسلامى و طريقه اى است كه خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به امر خدا پيش پاى امت گذارده و ما حسب الامر آن حضرت، پيروى از على اميرالمؤمنين و آل طاهرينش ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ مى نماييم و خود را هم به اميد حق مطابق دستوراتى كه به ما داده اند و عمل مى نماييم، ناجى مى دانيم.
بلكه آن كسانى كه بدون كوچكترين دستور رسول اللّه صلى الله عليه و آله اساس سقيفه را تشكيل دادند سياسى بودند، نه پيروان عترت طاهره به دستور پيغمبر صلى الله عليه و آله؛ چه آن كه براى پيروى از عترت و اهل بيت رسالت از آن حضرت، دستور رسيده و در كتاب هاى معتبر شما بسيار وارد است، ولى راجع به سقيفه و پيروى از اهل سقيفه به عنوان خليفه تراشى ابدا دستورى صادر نگرديده است؛ و اما در جهت توجه ايرانيان به مقام ولايت اميرالمؤمنين و اهل بيت طاهرينش [عليهم السلام] آقايان اهل تسنن از روى عناد و تعصب و يا روى عادت خلفا عن سلف بدون تعمق و تحقق قضاوت نموده اند و همچنين نويسندگان ديگر كه در اثر معاشرت با اهل تسنن و سير در كتب آنها به اشتباه رفته و به مثل معروف تنها به قاضى رفتند و خوشحال برگشتند، گمان نموده اند كه ايرانيان روى سياست مذهب حق تشيع را اختيار نموده اند. واقعا نخواسته اند و يا نتواسته اند بخواهند كه تعمق نمايند و از عادت و تعصب بر كنار، علت العلل توجه ايرانيان و علاقه مندى آنها را به اميرالمؤمنين و اهل بيت آن حضرت [عليهم السلام] پيدا نمايند و اگر مختصرى دقت و تأمل و تعمق مى نمودند، زود به حقيقت مى رسيدند و مى فهميدند كه هر فردى يا قومى اگر عملى را روى سياست انجام دهند، موقت است و بعد از گرفتن نتيجه و رسيدن به هدف و مقصد خود، از همان راهى كه آمده اند برمى گردند، نه آن كه هزار سال بر اين عقيده حقه ثابت و در اين راه جانبازى ها نموده تا پرچم تشيع را با خون خود حفظ و افتخار به كلمه على ولى اللّه بعد از كلمه لا اله إلاّ اللّه محمد رسول اللّه بنمايند.
اينك با اجازه آقايان، براى روشن شدن تاريخ، با مختصر اشاره اى به اقتضاى وقت، علت العلل علاقه مندى ايرانيان را در ميان ارباب ملل به آن حضرت و اهل بيت طاهرينش عليهم السلام به عرض مى رسانم تا بدانيد كه آنها روى سياست اظهار تشيع ننمودند، بلكه از روى حقيقت و برهان و علاقه مندى قلبى مذهب حق تشيع را اختيار نمودند:
اولاً هوش و ذكاوت ايرانيان ايجاب مى كند كه هيچ گاه جهل و عادت و تعصب مانع آن ها نگردد حق و حقيقت را زود درك نموده و به جان و دل بپذيرند. چنانچه بعد از فتح ايران به دست اعراب، مسلمين با آزادى كاملى كه مسلمانان به آنها داده بودند و اجبار و اكراهى هم در قبول دين مقدس اسلام نداشتند، همين كه در اثر معاشرت با مسلمانان و كنجكاوى هاى دقيق، پى به حقيقت اسلام بردند، دين آتش پرستى و مجوسيت چندين هزارساله را باطل تشخيص داده و با يك دنيا شوق و ميل و علاقه قلبى از عقيده به دو مبدأ «اهريمن» و «يزدان» روى گردانده و دين توحيدى اسلام را اختيار نمودند.
و همچنين وقتى دلايل مثبته حقانيت را در مذهب تشيع يعنى پيروى از على عليه السلام ديدند، روى خرد و دانش، تبعيت و پيروى نمودند و برخلاف فرموده شما و بسيارى از نويسندگان بى فكر شما، توجه ايرانيان به مقام ولايت و علاقه مندى آن ها به اميرالمؤمنان در زمان خلافت هارون و مأمون نبوده، بلكه از زمان خود رسول اللّه صلى الله عليه و آله اين عقد مودت در دل ايرانيان ريشه دوانيد؛ چه آن كه هر ايرانى وقتى به مدينه مى آمد و مسلمان مى شد، روى هوش و ذكاوت خاصه ايرانيت، حق و حقيقت را در على عليه السلام مى ديد؛ لذا به حبل متين و ريسمان محكم ولايت آن حضرت به امر و راهنمايى رسول اكرم صلى الله عليه و آله چنگ مى زند.
سرسلسله آنها سلمان فارسى بوده كه واجد جميع درجات و مراتب ايمان گرديد تا آنجا كه خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله بنابر آنچه علماى فريقين نوشته اند، درباره او فرمود: سلمان منا اهل البيت؛ يعنى سلمان از ما اهل بيت است. از همان اوان معروف شد به سلمان محمدى و اين سلمان از شيعيان خالص و علاقه مند به ولايت آن حضرت و از مخالفين جدى سقيفه بود كه پيروى از او به حكم حديث منقوله در كتب شما طريق هدايت است. از جهت آن كه آيات قرآن مجيد و بيانات رسول اللّه را درباره آن حضرت شنيده بود و به عين اليقين فهميده بود كه اطاعت على، اطاعت خدا و پيغمبر است؛ زيرا كه مكرر از رسول اكرم مى شنيد كه مى فرمود: من اطاع عليا فقد اطاعنى و من اطاعنى فقد اطاع اللّه و من خالف عَلِيّا فقد خالفنى و من خالفنى فقد خالف اللّه.(1)
و نيز هر ايرانى كه به مدينه رفته و مسلمان گرديده، چه در زمان پيغمبر و چه در ازمنه بعديه، در اطاعت و سلك آن حضرت وارد مى شد. به همين جهت خليفه ثانى سخت عصبانى گرديده براى آن ها محدوديت هايى قائل شد! كه همان محدوديت ها و فشارها توليد كينه و عداوت در دل آن ها نموده و بسيار متأثر شدند كه چرا خليفه برخلاف دستورات و سيره رسول اللّه آن ها را طرد و از حقوق اسلامى منع نموده!
و علاوه بر اينها، آن چيزى كه بيش از همه ايرانيان را به مقام مقدس على و عترت طاهره عليهم السلام آن حضرت متوجه نمود كه در اطراف آن حضرت تحقيقات كامله نمودند و محبتش در دل آن ها قرار گرفت، طرفدارى كاملى بود كه اميرالمؤمنين على عليه السلام از شاهزادگان اسير ايرانى نمود؛ چه آن كه وقتى اسراى مدائن (تيسفون) را به مدينه وارد نمودند، خليفه ثانى امر كرد تمام زن هاى اسير را به كنيزى به مسلمانان بدهند. اميرالمؤمنين منع نموده و فرمود: «شاهزادگان مستثنا و محترمند. دو دختر يزدگرد، شاهنشاه ايران ميان اسرا هستند نتوان آنها را به كنيزى داد.» خليفه گفت: «چه بايد كرد؟» حضرت فرمودند: «امر كن برخيزند و هر فردى از مسلمانان را طالب شدند، آزادانه به شوهرى بپذيرند.» فلذا به دستور آن حضرت برخاستند در ميان صحابه نظر كردند. شاه زنان محمد بن ابى بكر را (كه تربيت شده و ربيب آن حضرت بود) و شهربانو، حضرت امام حسين سبط رسول اللّه را انتخاب نمودند و به عقد شرعى به خانه آنها رفتند كه از شاه زنان، خداوند فرزندى به محمد داد (قاسم فقيه) پدر ام فروه، مادر امام ششم، صادق آل محمد ـ سلام اللّه عليه ـ و از شهربانو امام چهارم زين العابدين على عليه السلام متولد گرديدند.
وقتى اين خبر و طرفدارى آن حضرت از شاهزادگان ايرانى به ايرانيان رسيد، علاقه مخصوصى به آن حضرت پيدا نمودند، همين مطلب و علاقه مندى به آن حضرت سبب شد كه در اطراف آن حضرت تحقيقات عميقانه نمايند؛ مخصوصا بعد از فتح ايران به دست مسلمانان و تماسى كه با آن ها پيدا نمودند، به دلايل حقه بر ولايت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت پى بردند و قلبا توجه كامل حاصل نموده و همين كه مانع برطرف و متقضى موجود شد، عقايد و علاقه قلبى خود را علنى و مذهب خود را ظاهر نمودند.
پس اين ظهور عقيده و آزادى مذهب ربطى به زمان خلافت هارون و مأمون و يا دوره سلطنت صفويه ـ چنانچه فرموديد ـ نداشته، بلكه از هفتصد سال قبل از ظهور سلطنت صفويه، مذهب حق تشيع در ايران جلوه گر گرديد (يعنى در قرن چهارم هجرى) كه زمام امور در ايران به ديالمه آل بويه واگذار شد، پرده از روى اين حقيقت برداشته و ايرانيان آزادى كامل پيدا نموده، بى پرده اظهار علاقه نمودند و مكنونات قلبيه خود را ظاهر ساختند.
*************************
1-كسى كه على را اطاعت نمايد، مرا اطاعت نموده و كسى كه مرا اطاعت نمايد، خدا را اطاعت نموده، و كسى كه على را مخالفت نمايد، مرا مخالت نموده و كسى كه مرا مخالفت نمايد، خدا را مخالفت نموده؛ تاريخ مدينه دمشق، ج 42، ص 270.
علت توجه و تشيع ايرانيان در زمان خلفا
(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)