داعى : در اين حديث هم اگر قدرى فكر و تامل كنيم، گذشته از آن كه اكابر علماى درايت و رجال خودتان آن را از موضوعات مى دانند، ظاهر عبارت آن مى رساند كه اين عبارت از رسول خدا صلى الله عليه و آله نمى باشد؛ چه آن كه از مسلمات است كه بهشت مركز شيوخ و پيران نمى باشد و در آنجا مانند دنيا سير تكاملى وجود ندارد كه آدمى از جوانى به سن پيرى برسد تا به كمال سيادت نايل آيد.
و در روايات ما و شما اخبار بسيارى مصدق اين معناست كه از جمله قضيه اشجعيه است كه زن پيرى بود آمد خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله. حضرت در ضمن صحبت فرمود: ان الجنة لاتدخلها العجايز؛(1) يعنى عجايز و پيران داخل بهشت نمى شوند. آن زن متاثر شد. ناله كنان عرض كرد: «يا رسول اللّه، پس من وارد بهشت نمى شوم.» اين را گفت و از خدمت حضرت بيرون رفت. حضرت فرمودند: اخبروها انها ليست يؤمئذٍ بعجوز؛(2) يعنى خبر دهيد او را كه در آن روز پير نخواهد بود. بلكه همه پيران را خلعت جوانى بپوشند و داخل بهشت نمايند. آنگاه آيه 35 ـ 38 سوره 56 (واقعه) را قرائت فرمود كه خداوند فرمايد: «إِنّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً* فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكارا* عُرُبا أَتْرابا* لِأَصْحابِ الْيَمِينِ».(3)
و در حديث از طرق ما و شما وارد است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: يدخل اهل الجنة الجنة جردا مردا بيضا جعادا مكحلين ابناء ثلاث و ثلثين.(4)
شيخ : اين بيانات شما به جاى خود صحيح است ولكن اين حديث مخصصى است براى اهل بهشت.
داعى : معناى اين فرمايش جنابعالى را نفهميدم [كه] اين حديث مخصص چه چيز است؛ يعنى خداوند جمعى را پير وارد بهشت مى نمايد تا ابى بكر و عمر را سيد آنها قرار دهد! و حال آن كه اگر بنا شود ابى بكر و عمر داخل بهشت گردند، خداوند آنها را هم جوان خواهد نمود نه آن كه ديگران را پير نمايد تا سيادت آنها ثابت شود.
[به] علاوه، عرض كردم اكابر علماى خودتان اين حديث را از موضوعات به شمار آوردند و رسول اكرم براى راهنمايى ما، اصلى معين فرموده تا خيال ما راحت گردد؛ چنانچه قبلاً عرض كردم هر حديثى كه مطابقه با قرآن مجيد ننمايد، مردود است. فلذا علماى رجال ما و اهل درايت هم بسيارى از اخبار را كه به نام رسول و ائمه طاهرين ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ از طريق خودمان رسيده، به دستور خودشان كه فرمودند: اذا روى لكم عنى حديث فاعرضوه على كتاب اللّه فان وافقه فاقبلوه والا فردوه؛(5) رد مى نمايند و مورد قبول قرار نمى دهند.
و قبلاً عرض كردم كه بسيارى از اكابر علماى ارباب جرح و تعديل خودتان هم كتب مبسوطه، تأليف و تصنيف نموده اند در رد احاديث موضوعه؛ مانند شيخ مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادى (صاحب قاموس) در كتاب سفرالسعادة (6) و جلال الدين سيوطى در كتاب اللآلى (7) و ابن جوزى در موضوعات (8) و مقدسى در تذكره الموضوعات (9) و شيخ محمد بن درويش مشهور به حوت بيروتى در تاب اسنى المطالب (10) آورده اند كه در سند حديث: ابوبكر و عمر سيدا كهول اهل الجنة يحيى بن عنبسه مى باشد و ذهبى گويد: «يحيى از جمله ضعفاست.» و ابن جان دجال گفته: «يحيى وضع حديث مى نموده.»
پس علاوه بر دلايلى كه ما ذكر نموديم، به بيان نقّادين علماى خودتان هم كه ارباب جرح و تعديلند، اين حديث از موضوعات است.
واقعا احتمال قوى مى رود كه از مجعولات بكريون يا بنى اميه باشد؛ چه آن كه براى رد و تضعيف بنى هاشم و عترت طاهره و اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله در مقابل هر حديثى از احاديث ثابته عندالفريقين در مدح و عظمت خاندان رسالت، حديثى جعل مى نمودند و مردمانى مانند ابوهريره و امثال آنها هم براى قرب دستگاه فاسد بنى اميه، پيوسته در اين كار جديت مى نمودند؛ زيرا از كينه و عداوتى كه با آل محمد عليهم السلام داشتند، در مقابل حديث شريف ثابتى كه علاوه بر اجماع علماى شيعه اكابر شما نيز نقل نموده اند، اين حديث را جعل نمودند.
نواب : آن حديث مسلم كدام است كه در مقابلش جعل حديث نمودند.
*************************
1-الدرالمنثور، ج 6، ص 158.
2-همان.
3-انشا بر صيغه ماضى به جهت تحقق وقوع است؛ يعنى بيافريده ايم زنان بهشتى را در كمال حسن و زيبايى و هميشه آنان را باكره و دوشيزه گردانيده ايم. دوستان و عاشقان شوهران خود با غنج و ناز و شيرين سخن جوان، همسالان هم، مخصوص اصحاب يمين.
4-«اهل بهشت كه در بهشت آيند، همه جرد و مرد و بى مو و سفيداندام، مجعدموى، چشم هاى سرمه كشيده و در سن 33 سالگى باشند.» مسند احمد، ج 2، ص 295.
5-«زمانى كه حديثى از من براى شما روايت نمايند، آن را به قرآن مجيد عرض نماييد. اگر موافق با قرآن بود، قبول نماييد والا او را رد نماييد.» تفسير رازى، ج 10، ص 148.
6-سفرالسعادة، ص 142.
7-اللآلى المصنوعه، ج 1، ص 380.
8-الموضوعات، ج 1، ص 89.
9-تذكره الموضوعات، ص 28.
10-اسنى المطالب، ص 159.
در جواب خبرى كه ابوبكر و عمر دو سيد پيران اهل بهشتند
- بازدید: 4827