اعترافات عمر درباره امير مؤمنان على(عليه السلام)(عباى خود را براى نشستن على(عليه السلام) پهن كرد)

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

اعترافات عمر درباره امير مؤمنان على(عليه السلام)
عباى خود را براى نشستن على(عليه السلام) پهن كرد

محدّث عاليقدر دار قطنى نقل كرده است: روزى عمر سراغ على را گرفت پس به او گفتند: على در زمين ـ زراعتى ـ خود رفته است.
عمر به همراهان خود گفت: بيائيد برويم نزد او، و چون رفتند  ديدند مشغول كار است آنها هم ساعتى با او همكارى نمودند، در اين موقع على(عليه السلام) به عمر فرمود: اگر گروهى از بنى اسرائيل به نزد تو مى آمدند و يكى از آنها به تو مى گفت: من پسر عمّ موسى هستم. آيا نسبت به همراهانش امتيازى براى وى قائل بودى؟ و به گفته اش ترتيب اثر مى دادى؟
عمر گفت: بلى. على فرمود: پس والله من برادر پيغمبر و پسر عمّ او هستم.
عمر هم عباى خود را بر زمين گسترد و گفت: «لا والله لا يكون لك مجلس غيره حتّى نفترق» ; نه والله تو را جاى نشستن نباشد مگر بر روى عباى من تا وقتى كه از هم جدا شويم.
على هم بر روى عباى عمر نشست تا هنگامى كه متفرّق شدند.(171)

___________________________________________
(171) به نقل از صواعق ابن حجر، ص107 .