فصل اوّل: در بيان ولادت با سعادت حضرت فاطمه عليهاالسّلام

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

شـيـخ طـوسى در (مصباح) واكثر عُلما ذكر كرده اند كه ولادت آن حضرت در روز بيستم مـاه جـُمـادى الا خـره بـوده وگـفـتـه انـد كـه در روز جـمـعـه سـال دوّم از بـعـثـت بـوده و بـعـضـى سـال پـنـجم از بعثت گفته اند (1) وعلامه مجلسى رحمه اللّه در (حياة القلوب) فرموده كه صاحب (عُدَدْ) روايت كرده است كه پنج سـال بـعـد از بـعـثـت حـضـرت رسـالت پـنـاه صـلى اللّه عليه وآله وسلّم حضرت فاطمه عـليـهـاالسـّلام از خديجه متولد شد وكيفيّت حمل خديجه به آن حضرت چنان بود كه روزى حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه وآله وسلّم در ابطح نشسته بود با اميرالمؤ منين عليه السـّلام وعـمـار بـن يـاسـر ومـنـذر بـن ضـحـضـاح وحـمـزه وعـباس وابوبكر وعمر، ناگاه جـبـرئيـل نـازل شد با صورت اصلى خود وبالهاى خود را گشود تا مشرق ومغرب را پر كـرد ونـدا كـرد آن حـضرت را كه اى محمد صلى اللّه عليه وآله وسلّم خداوند على اعلاترا سـلام مـى رسـانـد وامـر مى نمايد كه چهل شبانه روز از خديجه دورى اختيار كنى؛ پس آن حضرت چهل روز به خانه خديجه نرفت وروزها روزه مى داشت و شبها تا صباح عبادت مى كـرد وعـمـار را بـه سـوى خـديـجـه فرستاد وگفت: اورا بگوكه اى خديجه نيامدن من به سـوى تـواز كراهت وعداوت نيست وليكن پروردگار من چنين امر كرده است كه تقديرات خود را جـارى سـازد وگـمـان مبر در حق خود جز نيكى وبه درستى كه حق تعالى به تومباهات مـى كـنـد هـر روز چـنـد مـرتـبـه بـا مـلائكـه خـود وبايد هر شب در خانه خود را ببندى ودر رخـتـخواب خود بخوابى ومن در خانه فاطمه بنت اسد مى باشم تا مدّت وعده الهى منقضى گـردد. وخـديـجـه هـر روز چـنـد نـوبـت از مـفـارقـت آن حـضـرت مـى گـريـسـت وچـون چـهـل روز تـمـام شد جبرئيل بر آن حضرت نازل شد وگفت: اى محمد صلى اللّه عليه وآله وسـلّم خداوند على اعلاترا سلام مى رساند كه مهيّا شوبراى تحفه وكرامت من، پس ناگاه مـيـكـائيل نازل شد وطبقى آورد كه دستمال از سندس بهشت بر روى آن پوشيده بودند ودر پـيـش ‍ آن حـضرت گذاشت وگفت: پروردگار تومى فرمايد كه امشب بر اين طعام افطار كن و حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام گفت كه هر شب چون هنگام افطار آن حضرت مى شد مـرا امـر مـى كرد كه در را مى گشودم كه هركه خواهد بيايد وبا آن حضرت افطار نمايد، در ايـن شـب مـرا فـرمـود كـه بـر دَرِ خـانـه بـنـشـيـن ومـگـذار كـسـى داخـل شـود كـه اين طعام بر غير من حرام است؛ پس چون اراده افطار نمود طبق را گشود ودر مـيـان آن طـبق از ميوه هاى بهشت يك خوشه خرما ويك خوشه انگور بود وجامى از آب بهشت، پـس از آن مـيـوه هـا تـنـاول فـرمـود كـه سـيـر شـد واز آن آب آشـامـيـد تـا سـيـراب شـد وجـبـرئيـل از ابـريـق بـهـشـت آب بـر دسـت مـبـاركـش مـى ريـخـت ومـيـكـائيـل دسـتـش را مـى شـسـت واسـرافـيـل دسـتـش را از دستمال بهشت پاك مى كرد وطعام باقيمانده با ظرفها به آسمان بالارفت. وچون حضرت برخاست كه مشغول نماز شود جبرئيل گفت كه در اين وقت نماز ترا جايز نيست (معلوم است كـه مراد نمازهاى نافله ومستحبّى است نه نماز فريضه چه داءب نبى وامام بر آن است كه نـمـاز را مـقـدم بـر افـطـار مـى دارنـد) بـايـد كـه الحـال بـه مـنـزل خـديـجـه روى وبـا او مـضـاجـعـت نـمـائى كـه حـق تـعالى مى خواهد كه در اين شب از نسل توذريه اى طيّبه خلق نمايد.
پس آن حضرت متوجّه خانه خديجه شد وخديجه گفت كه من با تنهائى الفت گرفته بودم وچـون شـب مى شد درها را مى بستم وپرده ها را مى آويختم ونماز خود را مى كردم ودر جامه خـواب خود مى خوابيدم وچراغ را خاموش مى كردم در اين شب در ميان خواب بودم كه صداى دَرِ خـانـه را شـنـيدم، پرسيدم كه كيست در را مى كوبد كه به غير محمد صلى اللّه عليه وآله وسـلّم ديـگرى را روا نيست كوبيدن آن؟ آن حضرت فرمود: اى خديجه! باز كن در را كـه مـنم محمد صلى اللّه عليه وآله و سلّم چون صداى فرح افزاى آن حضرت را شنيدم از جا جستم ودر را گشودم و پيوسته عادت آن حضرت آن بود كه چون اراده خوابيدن مى نمود آب مـى طـلبـيـد و وضـوء تـجـديـد مـى كـرد ودوركـعـت نـمـاز بـه جـا مـى آورد وداخـل رخـتـخـواب مـى شـد و در ايـن شـب مـبـارك سـحـر هـيـچ يـك از ايـنـهـا نـكـرد وتـا داخـل شـد دسـت مرا گرفت وبه رختخواب برد وچون از مضاجعت برخاست من نور فاطمه را در شكم خود يافتم.(2)
امّا كيفيت ولادت با سعادت آن حضرت چنان است كه:
شـيـخ صـدوق رحـمـه اللّه بـه سند معتبر از مُفَضّل بن عمر روايت كرده است كه گفت: از حـضـرت صـادق عـليـه السـّلام سـؤ ال كـردم كـه چـگـونـه بـود ولادت حـضـرت فـاطـمـه عـليـهـاالسـّلام؟ حضرت فرمود كه چون خديجه اختيار مزاوجت حضرت رسالت صلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم نـمـود، زنـان مـكـّه از عـداوتـى كـه بـا آن حـضـرت داشـتـنـد از او هجرت (3) نمودند وبر اوسلام نمى كردند ونمى گذاشتند كه زنى به نزد او برود، پـس خـديجه را به اين سبب، وحشتى عظيم عارض شد وليكن عمده غم و جزع خديجه براى حـضرت رسول صلى اللّه عليه وآله وسلّم بود كه مبادا از شدت عداوت ايشان آسيبى به آن حـضـرت بـرسـد. چـون بـه حـضـرت فاطمه عليهاالسّلام حامله شد فاطمه در شكم با اوسـخـن مـى گـفـت ومـونـس اوبـود واورا صـبـر مـى فرمود، خديجه اين حالت را از حضرت رسـالت پنهان مى داشت، پس روزى حضرت داخل شد شنيد كه خديجه سخن مى گويد با شخصى وكسى را نزد اونديد فرمود كه اى خديجه با كه سخن مى گوئى؟ خديجه گفت: فـرزنـدى كـه در شـكـم مـن است با من سخن مى گويد ومونس من است! حضرت فرمود كه ايـنـك جـبـرئيـل مـرا خـبـر مـى دهـد كـه ايـن فـرزنـد دخـتـر اسـت واواسـت نـسـل طـاهـر بـامـيـمـنـت وبـركـت وحـق تـعـالى نـسـل مـرا از اوبـه وجـود خـواهـد آورد، واز نـسـل اوامامان وپيشوايان دين به هم خواهند رسيد وحق تعالى بعد از انقضاى وحى، ايشان را خـليـفـه هـاى خـود خواهد گردانيد در زمين. وپيوسته خديجه در اين حالت بود تا آنكه ولادت جناب فاطمه عليهاالسّلام نزديك شد چون درد زائيدن در خود احساس كرد به سوى زنـان قـريـش  وفـرزنـدان هـاشـم كـس فـرسـتاد كه نزد اوحاضر شوند؛ ايشان در جواب اوفرستادند كه فرمان ما نبردى وقبول قول ما نكردى وزن يتيم ابوطالب شدى كه فقير است و مالى ندارد ما به اين سبب به خانه تونمى آئيم ومتوجّه امور تو نمى شويم.
خـديجه چون پيغام ايشان را شنيد بسيار اندوهناك گرديد در اين حالت ناگاه ديد ك چهار زن گندم گون بلند بالانزد اوحاضر شده وبه زنان بنى هاشم شبيه بودند، خديجه از ديـدن ايـشـان بـتـرسـيـد، پـس يـكـى از ايـشـان گـفـت كـه مترس اى خديجه كه ما رسولان پـروردگـاريـم بـه سـوى تو؛ وما ظهيران توئيم، منم ساره زوجه ابراهيم عليه السّلام ودوّم آسـيـه دخـتـر مزاحم است كه رفيق توخواهد بود در بهشت وسوم مريم دختر عِمران است وچـهـارم كـُلثـوم خـواهـر مـوسـى بن عمران است وحق تعالى ما را فرستاده است كه در وقت ولادت نزد توباشيم وترا بر اين حالت معاونت نمائيم. پس يكى از ايشان در جانب راست خـديـجـه نـشـسـت وديـگـرى در جـانـب چپ وسوم در پيش رووچهارم در پشت سر، پس حضرت فاطمه عليهاالسّلام پاك وپاكيزه فرود آمد وچون به زمين رسيد نور اوساطع گرديد به مـرتـبـه اى كـه خانه هاى مكّه را روشن گردانيد ودر مشرق ومغرب زمين موضعى نماند مگر آنكه از آن نور روشن شد وده نفر از حورالعين به آن خانه درآمدند وهر يك اِبْريقى وطشتى از بـهـشت در دست داشتند وابريقهاى ايشان مملوبود از آب كوثر، پس آن زنى كه در پيش روى خـديـجـه بـود جـنـاب فـاطـمـه عـليـهـاالسـّلام را بـرداشـت وبـه آب كـوثـر غـُسـل يـا شست و شوداد ودوجامه سفيدى بيرون آورد كه از شير سفيدتر واز مُشْك وعَنْبَر خـوشـبـوى تـر بود وفاطمه عليهاالسّلام را در يك جامه از آن پيجيد وجامه ديگر را مقنعه اوگردانيد پس اورا به سخن درآورد، فاطمه گفت:
اَشـْهـَدُ اَنْ لااِلهِ اِلا اللّهُ وَاَنَّ اَبـي رَسـُولُ اللّهِ سـَيِّدُ الاَنـْبـيـاءِ وَاَنَّ بَعْل ي سَيِّدُ الاَوْصِياءِ وَوُلْدي سادَةُ الاَسْباطِ.
يـعـنـى گـواهـى مـى دهـم بـه يـگـانـگـى خـدا وبـه آنـكـه پـدرم رسـول خـدا سـيـد پـيـغـمبران است وشوهرم سيد اوصياء پيغمبران است وفرزندانم سادات فرزندزاده هاى پيغمبران است.
پـس بـر هـر يك از آن زنان سلام كرد وهر يك را به نام ايشان خواند، پس آن زنان شادى كـردنـد وحـوريان بهشت پخندان شدند ويكديگر را بشارت دادند به ولادت آن سيّده زنان عـالمـيـان. ودر آسـمـان نور روشنى هويدا شد كه پيشتر چنان نورى مشاهده نكرده بودند، پـس آن زنـان مـقدّسه با خديجه خطاب كردند وگفتند: بگير اين دختر را كه طاهره ومطهّره اسـت پـاكـيـزه وبـا بـركـت اسـت، حـق تـعـالى بـركـت داده او را ونـسـل اورا، پـس خـديـجـه آن حـضـرت را گـرفـت شـاد وخـوشـحـال وپـسـتان خود را در دهان اوگذاشت، پس فاطمه عليهاالسّلام در روزى آن قدر نـمـوّ مـى كـرد كـه اطـفـال ديـگـر در مـاهـى نـمـوّ كـنـنـد ودر مـاهـى آن قـدر نموّ مى كرد كه اطفال ديگر در سال نموّ كنند.(4)
---------------------------------
** نام كتاب: منتهي الآمال _ تأليف: حاج شيخ عباس قمي _ تحقيق: صادق حسن زاده _ ناشر: انتشارات مومنين_ تاريخ انتشار: 1379
1ـ (مصباح المتهجّد) شيخ طوسى ص 551، بيروت، اعلمى.
2ـ تاريخ پيامبران (حياة القلوب) 3/255 ـ 256، چاپ سرور.
3ـ دورى.
4ـ (امالى شيخ صدوق) ص 690، مجلس 87، حديث 947.
-----------------------------
مرحوم شيخ عباس قمي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page