مسافر آشنا همراه پاسخ

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

دو نفر از شيعيان امام موسى كاظم عليه السلام حكايت كنند:
علىّ بن يقطين روزى مقدارى اموال و اجناس، به همراه چند نامه كه مسائلى در آنها از حضرت سئوال شده بود، تحويل ما داد و گفت:
دو مركب سوارى تهيّه نمائيد و اين نامه ها و اموال را به مدينه ببريد و تحويل حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام دهيد؛ و جواب نامه ها را دريافت كنيد و بياوريد.
و سپس افزود: مواظب باشيد كسى از اين راز آگاه نشود و در طول مسير كاملا با احتياط حركت كنيد، كه مبادا خطرى متوجّه شما شود.
آن دو نفر گويند: به كوفه آمديم و دو شتر خريدارى كرديم و زاد و توشه اى تهيّه كرده و با آن اموال سوار شترها شديم و از راه بصره به سوى مدينه منوّره حركت نموديم.
در مسير راه بين كوفه و بصره به كاروان سرائى - كه منزلگاه مسافرين بود - رسيديم، در آن جا فرود آمديم و بارها را پائين آورديم، علوفه جلوى شترها ريختيم و در گوشه اى كنار بارها نشستيم تا پس از استراحت، غذا بخوريم.
در همين بين سوارى از دور نمايان شد؛ و بسمت ما آمد، چون نزديك ما رسيد، متوّجه شديم كه او حضرت ابوالحسن، امام موسى كاظم عليه السلام مى باشد.
لذا جهت احترام به آن حضرت، از جاى خود برخاستيم و سلام نموديم.
امام عليه السلام پس از آن كه جواب سلام ما را داد، با دست مبارك خود نوشته اى را تحويل ما داد و فرمود: اين جواب مسئله هاى شما است؛ و از همين جا بازگرديد.
سپس آنچه مربوط به حضرت بود تقديم حضرتش كرديم و عرضه داشتيم: يا ابن رسول اللّه! زاد و توشه ما پايان يافته است، اجازه فرمائيد وارد مدينه شويم و ضمن اين كه زيارت قبر حضرت رسول صلى الله عليه و آله را انجام دهيم، زاد و توشه اى نيز براى بازگشت تهيّه نمائيم؟
حضرت فرمود: آنچه آذوقه برايتان باقى مانده است، بياوريد؟
پس باقى مانده آذوقه ها را جلوى حضرت نهاديم، حضرت با دست پربركت خود آنها را زير و رو كرد و فرمود: اينها شما را تا كوفه مى رساند و در آينده به زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله نائل خواهيد شد.(1)
---------------------------------------
1-رجال كشّى: ص 273، بحارالا نوار: ج 48، ص 34، ح 5.
------------------------------
مؤلف: عبد الله صالحى