شعر: شهريار ملك دين

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

باب لطفش را خدا بر عالم امكان گشود

جبرئيل آمد به سوى خانه زهرا فرود

گوييا بهر نبى دارد ز سوى حق پيام

اى حسين اى شهريار ملك دين و سرورى

اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى

اى كه در عالم زدى از عشق كوسِ برترى

كرده اى در راه خود عشاق را از خود برى

دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام

اى كه مركب تاختى هر سوى در ميدان عشق

اى كه سرانداختى چون گوى در چوگان عشق

اى كه بودى روز و شب سرگشته و حيران عشق

روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق

ريخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام

اى قرار جان زهرا زينت عرش برين

نور چشم مصطفى اى خسرو دنيا و دين

باعث ايجاد خلق اولين و آخرين

بنده عشقت نجومى سوده بر خاكت جبين

از كرم درياب او را اى ولى ذوالكرام

---------------------------------
شعری از نجومى خراسانى