شعر: نام اباالفضل

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

خيل ملك ملتجى به نام اباالفضل

جن و بشر سر بسر غلام اباالفضل

هر كه بود در دلش فروغ هدايت

مى شود آگاه از مقام اباالفضل

اهل وفا نيست هر كسى كه نياموخت

درس وفادارى از مرام اباالفضل

گر علمش سرنگون شده است بلند است

رايت مردى به احترام اباالفضل

چشم فلك خيره شد چو ديد به ميدان

چهره همچون مه تمام اباالفضل

اهل جفا مرگ خود به چشم بديدند

شد چو به ميدان بپا قيام اباالفضل

ساقى همت به دشت كرببلا ريخت

باده ايثار جان به جام اباالفضل

تشنه درون شد به شط و تشنه برون شد

گر چه نبود آب شط حرام اباالفضل

تا ببرد آب سوى خيمه طفلان

بود همه سعى و اهتمام اباالفضل

آه از آن دم كه اوفتاد به ميدان

از سر زين سرو خوش خرام اباالفضل

در نفس واپسين به سوى حرم بود

ناله ادرك اخاپيام اباالفضل

صحبت حال سكينه بود و غم آب

با شه دين آخرين كلام اباالفضل

بار گناه (سعيد) اگر چه گران است
------------------------------------------
شعری از سيد صادق حسينى يزدى