عباس، شبل شير خداوند، كآفتاب
هر صبح بوسه اش به در آستان دهد
در ياى جود و بذل، ابوالفضل، كش رواق
خجلت ز فر خويش به قصر جنان دهد
چرخ جلال ماه بنى هاشم، آن كو نور
از راى و رو به مهر و مه آسمان دهد
باب الحوائج است و، هر آن كو ز باب او
هر حاجتى كه كرد تمنا، همان دهد
اندر ره برادر خود غير او كسى
نشنيده ام كه تن به بلا در جهان دهد
سوى فرات آيد و شرم آيدش كز آب
تسكين تشنگى زبان در دهان دهد
دستش جدا شود ز تن ناتوان و باز
پهلو به رمح و پشت به گرز گران دهد
سقا كسى نديده بجز وى كه در جهان
جان، تشنه كام، در لب آب روان دهد
---------------------------
شعری از اختر طوسی