شعر: عباس کافتاب

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

عباس، شبل شير خداوند، كآفتاب

هر صبح بوسه اش به در آستان دهد

در ياى جود و بذل، ابوالفضل، كش رواق

خجلت ز فر خويش به قصر جنان دهد

چرخ جلال ماه بنى هاشم، آن كو نور

از راى و رو به مهر و مه آسمان دهد

باب الحوائج است و، هر آن كو ز باب او

هر حاجتى كه كرد تمنا، همان دهد

اندر ره برادر خود غير او كسى

نشنيده ام كه تن به بلا در جهان دهد

سوى فرات آيد و شرم آيدش كز آب

تسكين تشنگى زبان در دهان دهد

دستش جدا شود ز تن ناتوان و باز

پهلو به رمح و پشت به گرز گران دهد

سقا كسى نديده بجز وى كه در جهان

جان، تشنه كام، در لب آب روان دهد

---------------------------
شعری از اختر طوسی