اي ماه سه آفتاب عباس
آئين امام دوستي را
بودي تو كتاب حُسن و افسوس
آقاي شباب اهل جنّت
با نغمه جان من فدايت
با موكت عصمت و امامت
اي ماه سپهر خون كه گرديد
آنجا كه زتاب عشق ميريخت
هر قطره خون دست و فرقت
اي روح سكينه، جان زينب
ميداد به اهل يت اطهار
در گريه بسي سؤال دارند
برخيز و بده سؤالشان را
اصغر زعطش نبرده خوابش
برخيز و دوباره آب بردار
از شرم لبان تشنه، او
با لذت تشنگي گذشتي
كلب ره تو (مؤيدم) من
سوگند به زينبت كه بر من
-----------------------------------------
شعری از سید رضا مؤید خراسانی