امشب به كاخ مرتضى ماهى پديدار آمده

ماهى كه بر حسن صدها خريدار آمده

فلاكيانش سر به سر حيران رخسار آمده

لطف خداوندى به ما همواره و دائم باد

بر يارى دين نبى حق خواست ياور پرورد

يا بهر جنگ نهروان يكتا غضنفر پرورد

بهر حسين ام البنين نيكو برادر پرورد

زينرو فروغ طلعتش تابيد بر خلق جهان

چون آفتاب حيدرى تابيد بر ام البنين

ماه بنى هاشم عيان گرديد از آن مه جبين

بهر حسين بن على پرورد يار و معين

برگو به ماه آسمان بنما رخ خود را نهان

از دامن ام البنين ماهى سر آورد برون

ايزد ز كان مكرمت خوش گوهر آورده برون

گوئى ز صلب حيدرى حق حيدر آورده برون

برگو به بوسفيانيان مير و علمدار آمده

نورجبينش طعنه بر خورشيد گردون فر زند

هم نرگس شهلاى او آتش به خشك وتر زند

قدش چو طوباى جنان، لبخند بر كوثر زند

دست يد اللهى وى حلال مشكلهاستى

چون مرتضى قنداقه عباس را بر گرفت

يا از گلستان شرف وى لاله احمر گرفت

بوسه به دستانش زد و از ديدگان گوهى گرفت

گفتا مگر عيبى بود در اين دو دست نازنين؟!

آرى كه خود اين دستها بايد علمدارى كند

بهر رواج دين حق دفع ستمكارى كند

بر حفظ ناموس خدا نيكو فداكارى كند

آن دم فداكارى وى مقبول و مستحسن شود

ه از دمى كو شد جدا دستش كنار علقمه

بنهاد بر زانوى خود راءسش عزيز فاطمه

با ديده گريان بيان مى كرد شه اين زمزمه

ليكن به چشم خواهرت ره نيست ديگر خواب را

--------------------
شعری از آهی

نوشتن دیدگاه

نام

آدرس سایت

عنوان

تصویر امنیتی جدید

ارسال

لغو