الا اى مادر باب الحوائج
تويى سرچشمه جود و سخاوت
تو هستى ريشه اين نخل پر بار
بيا امشب كه چشمت گشتهروشن
بخوان ما را در اين ميلاد عباس
بگو از اين عزيز آل حيدر
على بار دگر زيور گرفته
به مقصودش رسيده شكر گويد
ببوسد دستهاى نازنينش
اگرچه نيست زهرا هست زينب
حسين و مجتبى مدهوش اويند
كريمى حسن دردستهايش
كسى همپايه آن باوفا نيست
به پيشانى نشان سجده دارد
به كامش ريخته علم لدنى
بدون نام او سوگند بر عشق
ز بس از خود نشان داده كرامت
خدايى خدا در دست عباس
مقامش در سما بابالحسين است
تمام اختيار عشق با اوست
اگر از حضرت زهرا بپرسى
براى هركه اشك ديده دارد
ز خاك علقمه گرديده معلوم
چو سقّا بود اما تشنه آب
حماسه آفرين كربلا اوست
نشد شمشير در دستش بگيرد
حريم علقمه در ياد دارد
بگويد مشك پاره پاره با ما
چه لبهايى به دست او نشسته
به وصفش اين كلام آخر بيان است
-----------------------------
شعری از جواد حيدري