شعر: مه رخسار

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

بدشت لاله زير چتر خورشيد

مه رخسار ساقي مي‌درخشيد

زگلبرگ رخش الماس مي‌ريخت

زدرويش جوهر احساس مي‌ريخت

عطش در چشم مستش موج مي‌زد

گل آهش علم بر اوج مي‌زد

روان نازنينش در تعب بود

بياد غنچه‌هاي تشنه لب بود

ردائي داشت از خون بر سر دوش

دلش مي‌زد چنان آتشفشان جوش

سراپاي وجودش نور دل بود

درخت شعله بار طور دل بود

به پيش پاي آن قامت قيامت

خميده نخلهاي راست قامت

فرات آيينه دار روي او بود

عطشناك لب دلجوي او بود

شعاع روي آن مهر جهانتاب

فرو ميريخت خنجر در دل آب

شميم داغ خون بيداد ميكرد

نسيم مويه گر فرياد ميكرد

زرعد و برق تيغ و طبل طوفان

فرو مي‌ريخت طاق سبز كيوان

ميان گير و دار خنجر و خون

چو شير سرخ شد از بيشه بيرون

چو از شط ساقي عطشان برآمد

زتن آب روان را جان برآمد

برون گرديد چونان گوهر از آب

دل آب روان گرديد بيتاب

فرات آندم كه جانرا داد از دست

گره بر چهره از موج بلاست

خروشان العطش گويان به سر زد

چو مرغ نيم بسمل بال و پر زد

چو يعقوب از فراق يوسف دل

به سر مي‌ريخت با دست عزا گِل

سر از حسرت به سنگ و خاك مي‌زد

دل دشت و دمن را چاك مي‌زد

كف آورده به لب آتشفشان بود

نبوسيده لب ساقي روان بود

زخود چون عاشق بدنام مي‌رفت

عطش آلوده و ناكام مي‌رفت

بدشت لاله زير چتر خورشيد

مه رخسار ساقي مي‌درخشيد

ستاره مي‌چكيد از روي ماهش

شرر مي‌زد به دل برق نگاهش

به خاك از سايه آن سر و قامت

فرور مي‌ريخت طرحي از قيامت

چو شير خشمگين تا مست و بيتاب

قدم بيرون نهاد از دامن آب

زبرقابرق تيغ و بارش خون

زمين و آسمان گرديد گلگون

فضا خوشبو زخون تازه گرديد

كتاب عشق بي شيرازه گرديد

فتاده بيرق بيتاب يكسو

دو دست و تيغ و مشك آب يكسو

دو دستش همچو دست پر برتاك

عقيق خوشه‌اي مي‌ريخت بر خاك

عطش از چشم خشك مشك مي‌ريخت

زچشم تيغ عريان اشك مي‌ريخت

علم بر پاي آن شير غضبناك

جبين خويش مي‌ماليد بر خاك

بپاي خويش آن سردار سرمست

حنا از خون دست خويش مي‌بست

چون نخل سرخ آتش بر لب رود

عقيق سرخ لب را باز فرمود

شده چون كوره آتش دل گل

زمرمش در چمن غش كرده بلبل

ز فرط تشنگي‌اي دست خوش نام

گرفتهلاه و گل هر طرف جام

زجا برخيز تيغ و مشك بردار

مرا تنها در اين هنگامه مگذار

اميدم بود همكاري نمائي

در اين وادي مرا ياري نمائي

كنون وقت جدائي نيست اي دست

زمان بي‌وفائي نيست اي دست

تواي دست بلند مهر پيوند

چه خوش كردي مرا از خويش خرسند

بكف گل بيرق عزت گرتي

براه حق زمن سبقت گرفتي

بخون دامن كشيدي پيش از من

به وصل حق رسيدي پيش از من

تو اي دست بحق پيوسته من

گل افشان شاخه بشكسته من

در اين دشت عطش خيز بلانام

سيه انديشه‌هاي كوفه و شام

از آن تيغ تغافل بركشيدند

تو را از شاخه طوبا، بريدند

كه دست از مكتب قرآن بدارم

امام عشق را تنها گذارم

من و از حق جدا گشتن شگفتا

بنا حق همصدا گشتن شگفتا

به دست خويش گفت اي دست پر بار

چرا هنگام كار افتادي از كار

چرا اي دست پر بار خدائي

چرا آخر چرا كردي جدائي

تو كه بيعت به شاه عشق كردي

مرا رهپوي راه عشق كردي

تو كه چون صاعقه ظلمت شكاري

مرا مشكل‌گشاي روزگاري

ز تو دستي رساتر نيست اي دست

زتو نور آفرين‌تر كيست اي دست

به پيش تو يد و بيضاي موسي

بود شمعي به پيش شمس رخشا

تو كه در هر دو عالم سرفرازي

علم افراز رزم وتيغ بازي

تو كه صبح از دل در بزم دلبند

دلم را كرده‌اي با مهر پيوند

بگو اي با وفاي نور آئين

چرا گشتي بخون خويش رنگين

هلا، ايدست پيمان بسته با عشق

ز جا برخيز با گلبانگ يا عشق

زمين محراب داغ آفتاب است

لب آلاله‌ها عطشان آب است

دهن واكرده خاك از سوز گرما

زبانه مي‌كشد آتش زدلها

شكسته جام صهباي شقايق

بخون بنشسته سيماي شقايق

من و راه خطا هيهات هيهات

من و ترك وفا هيهات هيهات

صفا رسم صفا آموخت از من

وفا درس وفا آموخت از من

زمن آموخت غيرت غيرت خويش

گرفته همت از من همت خويش

منم در بيشه دين شير ايمان

وفا جسم است وغيرت جسم و من جان

جهان را سلسله جنبان عشقم

وزير حضرت سلطان عشقم

مرا مهر و وفا آئين و دين است

بخون پاك من غيرت عجين است

جدائي كردن از فطرت نشايد

گسستن رشته الفت نشايد

نشايد بگسلم عهدي كه بستم

دلم بيعت بحق كرده نه دستم

برو دست خدا اي دست اي دست

كه دستي جز تو بالاي سرم هست

حسين است احمد و من حيدر او

بود او شهر عشق و من در او

حسين است عشق و من اين عشق را دل

كجا گردد زاصل خود جدا دل

جدائي بين عشق و دل روا نيست

حقيقت از وجود حق جدا نيست

جدا گردد مرا گر بند از بند

نشايد بگسلم از دوست پيوند

خوشا چون جعفر طيار گشتن

سرافشان ره دلدار گشتن

به ذكر يا احد پر باز كردن

به عرش كبر يا پرواز كردن

دگر دست از سرم بردار اي دست

بحال خود مرا بگذاري اي دست

خوشا بار غمش بي دست بردن

به ميدان وفا سرمست مردن

------------------------------
شعری از احد ده بزرگی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page