کی رفتهای ز دل که تمنا کنم ترا
کی بودهای نهفته که پیدا کنم ترا
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که هویدا کنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
بالای خود در آینه چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم ترا
خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم ترا
چشمم به صد مجاهده آئینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم ترا
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبلهگاه مؤمن و ترسا کنم ترا
زیبا شود به کار گه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم ترا
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم ترا
-----------------------
فروغی بسطامی