شعر: روز وصل

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

کی گره از کار من وا می کنی

عاشقت را کی مداوا می کنی

من زهجران تو می میرم بگو

تا به کی مولا تماشا می کنی

کی زپشت پرده می آیی برون

تا به کی امروز و فردا می کنی

عشقت آخرسر به سودایی کشید

عاشق خود را تو رسوا می کنی

خاک پایت سرمه چشم من است

چشم من را کی تو بینا می کنی

یک نگاهی پشت دیوارت نما

عاشقی دلداده پیدا می کنی

انتظارت می کشد آخر مرا

روز وصلت را مهیا می کنی

چند بنشینم سر راهت بگو

تا به کی با من مدارا می کنی

تا به کی بر گو (رضایی) خویش را

واله و رسوا و شیدا می کنی

-------------
رضایی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page