شعر: يك جهان جان

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اي حريمت كعبه توحيد را ركن يمان

آستانت مستجار است و دَرَت دار الامان

پيش كرسي جلالت عرش كمتر پايه اي

بيت معمور جلالت قبله هفت آسمان

چرخ اعظم همچو گويي در خم چوگان تست

خَرگهت را كهكشان، آسمان يك ريسمان

شاهبازان فضاي قدس را عنقاي قاف

يكه تازان محيط معرفت را قهرمان

چيست با فرمان تو كلك قضا، لوح قدر

هر دو در ديوان تو خدمتگزار و ترجمان

فيض سبحاني و آن لاهوت ربّاني قرين

امر ِ كاف و نون و آن عزم همايون توأمان

مادر گيتي طفيل طفل مطبخ خانه ات

خوان احسان تو را آباء عِلوي ميهمان

در گلستان حقايق شاخه طوبي تويي

در چمنزار معارف، قد سرو توچمان

اي به طلعت، صورتي بيرون زمرآتِ خيال

وي به رفعت سرّ معنايي كه نايد در گمان

قاب قوسين دو ابروي تو، اي رفرف سوار

عالمي را مي زند بر هم به آن تير و كمان

شاه اقليم ولايت مالك كون و مكان

خسرو ملك هدايت صاحب عصر و زمان

اي كفيل دين و آيين، حافظ شرع مبين

كس ندارد جز تو ميثاق الاهي را ضمان

حجت حق بر جهان و بهجت كون و مكان

گلشن دين از تو خرم؛ روح ايمان شادمان

مردم چشم دو گيتي روشن از ديدار تست

همتي! اي روشنايي بخش چشم مردمان

باربرستند ازاين دنياي دون، جان هاي پاك

يك جهان جاني براي يك جهاني جان بمان

اي خداوند حرم، اي محرم اسرار غيب

تا به كي باشد حرم در دست اين نامحرمان؟

-------------------------------------------
شيخ محمد حسين غروي اصفهاني

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page