شعر: گوهر دين

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

تا بكي در پرده ماني ماه من؟ روشنگري كن

تا كني هر دلبري را عاشق خود، دلبري كن

جلوه يي كن، زهره را چون ذره محو خويش گردان

رخ نما و مشتري را بر رخ خود مشتري كن

تا بكي از دوري ماه رخت اختر شمارم؟

چرخ دين را مهر شو، در آسمان روشنگري كن

شاهباز دين زهر سو مي خورد تيري، خدا را

طاير بشكسته بال دين حق را شهپري كن

قاف تا قاف جهان پرشد ز ظلم اي حجت حق

تكيه زن بر مسند عدل الهي داوري كن

موج بحر كفر پهلو مي زند بر ساحل دين

نوح شو، طوفان بپا كن، فلك دين را لنگري كن

تا نداده حق پرستي جاي خود بر بت پرستي

بت شكن شو چون خليل و دفع خوي آزري كن

تا بكي چرخ ستمگر بر مدار ظلم گردد؟

تا كند اندر مدار عدل گردش، محوري كن

كفر را از ريشه بركن، ظلم را از بن برافكن

برق شو، از دشمنان خرمن بسوزان، تندري كن

تا بكي اي گوهر دين از صدف بيرون نيائي؟

ناخدا شو، كشتي دين خدا را رهبري كن

تيغ بركش از نيام و، قصد جان دشمنان كن

پاي برزن بر ركاب و، حمله هاي حيدري كن

اي همه جانها به لب از هجر رويت، چهره بگشا

وي همه آثار هستي از تو مشتق مصدري كن

گر هواي ياري او را به سر "پروانه" داري

تا تواني خدمت عشاق پور عسكري كن

----------------------------
محمّد علي مجاهدي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page