يك شب كه عشقت باز از دل در گذر شد
تا صبحدم آنشب بيادت گريه كردم
قابل نبودم تا جمالت را ببينم
شد علت دورى من ازتو عيوبم
هر بار آهم شد مؤثر بر دل تو
خود واقفم يارى ز من بدتر ندارى
زاده شدم تا با غم خوبان بميرم
خواهم به محرابم به هنگام نمازم
من دوست دارم در ميان شورِ ياران
آلوده باشد ديدهام اما مدد كن
سلطان عشق آيد به بالينم بگويد
من دوست دارم مرگ را با ديدن تو
من دوست دارم تا حضورت را ببينم
اى عابر پس كوچههاى دل كجايى؟
عالم اگر ظلمت شود باكى ندارم
من دوست دارم در شعاع نورِ پاكت
منّت كش عالم نگردم لحظهاى من
اى حاضر و ناظر به اعمالم، كجايى؟
اى گمشده در كوچههاى غفلت دل
ما مشرك عشقيم، كرديمت فراموش
اى سفره دار آفرينش بىنگاهت
حاصل ندارد بى تو عمر نوح كردن
ما را براى انتظارت آفريدند
جانا به راه عشق تو، ايمان ببازيم
اى آيهها صبح و مساء در انتظارت
خلق خدا چشم انتظارانِ ظهورت
دست خدا، ديگر به در از آستين شو
اى ذرههاى آفرينش بى قرارت
كو پرچم هل من معين آل زهرا؟
اى يوسف كنعانى زهرا كجايى؟
اى شارع احكام دين برگرد برگرد
درياب گمراهان درعصيان فنا را
گلشن، كوير غفلت از ياد تو گردد
آيد به گوش از كربلا شبهاى جمعه
ذكر شهيد كربلا اين بود وقتى
برگرد تا خون شهيدان زنده گردد
گويند مىآيى ولى مُرديم، بازآ
بى تو صفا از زندگىها رخت بسته
عشق على و شيعهگى جرم است، آرى
طعنهكِش ايام هجران تو گشتيم
بشنو تمناى دل بيچارگان را
ما مجرميم اما تو خوب و باگذشتى
نور خدايى تو، به بدخواه تو لعنت
سر تا قدم تصوير قرآن خدايى
هر جا كه هستى، جانِ ما، جانت سلامت
بين قنوتت يك دعا بهر گدا كن
بر سرزمين قلب عشاق حسينى
اصل ولايت در وجودت منجلى شد
بگذار تا چشم انتظار تو بمانم
كيشَم مكن از بام خود، بگذار منهم
جان را به كف بنهاده و سوى تو آيم
جانم سپر گردد تو را در هر بلايى
ننگت نباشم، گُل شوم بر سينه تو
ازحق بخواهم تا مرا پاكم نمايى
-------------------------------
سيد محمد مير هاشمي