دفاع از یادگار مجتبی

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

عبدالله فرزند امام‏حسن (ع) از کسانی بود که در کربلا حضور داشت؛ ولی به دلیل آنکه به سن بلوغ نرسیده بود از حضور او در میدان نبرد جلوگیری می‏شد. پس از آنکه همه اصحاب و یاران امام‏ حسین (ع) به شهادت رسیدند، و امام (ع) یکه و تنها در وسط میدان واپسین لحظات عمر مبارکش را سپری می‏کرد، عبدالله از آشفتگی اوضاع استفاده کرد و به سرعت خود را به امام‏ حسین (ع) رساند. زینب نیز - که مسئولیت مراقبت از زنان و کودکان را برعهده‏داشت - برای بازگرداندن عبدالله به سوی میدان آمده امام (ع) به زینب دستور داد تا یادگار برادر را به خیمه‏ها بازگرداند. ولی عبدالله که شاید پس از ساعت‏ها انتظار خود را به کنار عمو رسانده بود، از بازگشت به خیمه‏ها خودداری کرد، و گفت: «نه به خدا سوگند! از عمویم جدا نمی‏شوم!»
در این گیرودار بودند که ابجر بن کعب برای کشتن امام‏ حسین (ع) به میدان آمد. عبدالله با مشاهده ابجر فریاد برآورد: «وای بر تو ای فرزند زن پلید! آیا می‏خواهی عمویم را به شهادت‏رسانی؟»
ابجر شمشیرش رابه سوی عبدالله نشانه رفت و دست کوچک عبدالله را که به عنوان سپر بالای سرش گرفته بود، به پوست آویزان کرد امام ‏حسین (ع) فرزند برادر را در آغوش کشید وبه او دلداری می‏داد که ناگهان حرمله به وسیله تیری، عبدالله را در دامن عمو به شهادت‏رساند.(1)
---------------------------------
1-علامه مجلسی، همان، ج‏45، ص‏53 - 54
----------------------------
محمد حسين مهوري

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page