سخنرانی در کوفه

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

با بررسی شرایطی که هر کس در آن شرایط قادر بر سخنرانی نیست، می‏توان به قدرت بیان، نفوذ کلام، اعتماد به نفس و توان او در جذب شنوندگان پی برد. اشخاصی هستند که با کم‏ترین مشکل روحی و جسمی و یا کوچک‏ترین تغییری در شرایط محیط سخنرانی و وضعیت شنوندگان، قدرت بر سخن گفتن را از دست می‏دهند. در مقابل افراد نادری هستند، که در بدترین وضعیت جسمی و روحی و شرایط محیطی قادرند بیشترین تأثیر را در شنوندگان خود بگذارند.
زینب کبری (س) از چنان اعتماد به نفس، قدرت روحی، قدرت بیان و نفوذ کلامی برخوردار بود که در بدترین شرایطی که ممکن است برای یک گوینده فراهم آید، بهترین و نافذترین سخنرانی‏ها را ایراد کرد. او در سفر تبلیغی خود از کربلا به کوفه و از کوفه به شام از نظر جسمی و روحی در شرایطی قرار داشت، که حقیقتاً قلم و بیان از توصیف آن عاجز است.
زینب کبری سوگدار عزیزترین خویشان و بستگان خویش بود. روزها پی‏درپی می‏گذشت که از خواب، استراحت و غذای کافی بی‏بهره بود. مسئولیت‏های متعدد و سنگینی بر عهده داشت که فکر هر کدام از آن‏ها به تنهایی انسان را از پرداختن به کارهای دیگر باز می‏داشت. از نظر مخاطبان تعداد زیادی از آنان بر اثر تبلیغات حکومت اموی اهل‏بیت را گروهی یاغی و آشوبگر که علیه امنیت مسلمانان قیام کرده‏اند، می‏دانستند، و هرگز آمادگی گوش دادن به سخنان زنی اسیر را نداشتند. محیط نیز به هیچ وجه مناسب سخنرانی نبود، صدای هلهله شادی با صدای شیون و زاری و صدای زنگ شتران و گفتگوی مأموران از هر طرف در هم آمیخته بود، به طوری که صدا به صدا نمی‏رسید. در چنین شرایطی حضرت زینب آغاز به سخن کرد. نخستین شرط سخنرانی ساکت کردن مجلس و محیط سخنرانی است. گوینده‏ای که نتواند، مجلس را ساکت نماید و کنترل مجلس را در اختیار گیرد، نخواهد توانست بر شنوندگان خود تأثیر زیادی بگذارد. ساکت کردن مجلس در آن شرایط از قدرت و توان انسان‏های معمولی و عادی خارج بود؛ ولی زینب کبری (س) از چنان قدرت روحی و عظمتی برخوردار بود که با یک اشاره دست، همه را خاموش ساخت. صداها فرو نشست، زنگ شتران از کار افتاد و نفس‏ها در سینه‏ها حبس گردید. راوی گوید: «من تا آن زمان هرگز زن باحیایی را ندیده بودم که همچون زینب سخن گفته باشد؛ گویا با زبان علی سخن می‏گفت:».
سرانجام زینب کبری در میان اشک و آه مردم کوفه از درون محمل اینگونه سخن آغاز کرد:
«مردم کوفه! مردم مکارِ خیانت کار! هرگز دیده هاتان از اشک تهی مباد! هرگز ناله هاتان از سینه بریده نگردد! شما آن زن را می‏مانید که چون آنچه داشت می‏رشت، به یک‏بار رشته‏های خودرا پاره می‏کرد، نه پیمان شما را ارجی است و نه سوگند شما را اعتباری! جز لاف جز خودستایی، جز در عیان، مانند کنیزکان تملق گفتن، و در نهان با دشمنان ساختن چه دارید؟ شما گیاه سبز وتر و تازه‏ای را می‏مانید که بر توده سرگینی رسته باشد و مانند گچی هستید که گوری را بدان اندوده باشند، چه بد توشه‏ای برای آن جهان آماده کردید، خشم خدا و عذاب دوزخ، گریه می‏کنید؟ آری به خدا گریه کنید که سزاوار گریستنید. بیش بگریید و کم بخندید! با چنین ننگی که برای خود خریدید، چرا نگریید؟ ننگی که با هیچ آب شسته نخواهد شد، چه ننگی بدتر از کشتن پسر پیغمبر و سید جوانان بهشت؟! مردی که چراغ راه شما و یاور روز تیره شما بود. بمیرید! سر خجالت را فرو بیفکنید! به یک بار گذشته خود را بر باد دادید و برای آینده هیچ چیز به دست نیاوردید! از این پس باید با خواری و سرشکستگی زندگی کنید؛ چه، شما خشم خدا را برای خود خریدید! کاری کردید که نزدیک است آسمان بر زمین افتد و زمین بشکافد و کوه‏ها در هم بریزد. می‏دانید چه خونی را ریختید؟ می‏دانید این زنان و دختران که بی‏پرده در کوچه و بازار آورده‏اید، چه کسانی هستند؟! می‏دانید جگر پیغمبر خدا را پاره کردید؟! چه کار زشت و احمقانه‏ای! کاری که زشتی آن سراسر جهان را پر کرده است. تعجب می‏کنید که از آسمان قطره‏های خون بر زمین می‏چکد؟ اما بدانید که خواری عذاب رستاخیر سخت‏تر خواهد بود. اگر خدا هم اکنون شما را به گناهی که کردید نمی‏گیرد، آسوده نباشید، خدا کیفر گناه را فوری نمی‏دهد اما خون مظلومان را هم بی کیفر نمی‏گذارد، خدا حساب همه چیز را دارد.»(1)
راوی گوید: سخنان زینب مردم کوفه را گریان و سرگردان نمود. آنان از ندامت و پشیمانی دست به دهان گرفته بودند. در کنار خود پیرمردی را دیدم به قدری گریسته که محاسنش‏تر شده است. او زیر لب با حال گریه می‏گفت: «پدرم و مادرم فدای شما! سالخوردگان شما بهترین سالخوردگان، جوانانتان بهترین جوانان، زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل‏ها است. شما هرگز خوار و مقهور نمی‏گردید.»(2)
---------------------------------
1-ترجمه خطبه حضرت زینب از سید جعفر شهیدی، قیام حسین(ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.1359 ه.ش، ص‏182 و 183 نقل گردید
2-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج‏45، 108، 162، 163 و 165
----------------------------
محمد حسين مهوري

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page