داستان ديكتاتورهاي فراري عرب؛ از "تكريت" تا "سرت"

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

پناه گرفتن قذافي در شهر سرت داستان صدام و مخفي شدنش در تكريت را به ذهن متبادر مي‌كند و اينكه چرا ديكتاتورهاي عرب سرانجام به زادگاه خود پناه مي‌برند و چگونه در اين مكان سقوط مي كنند.
به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ شهر "سرت" يكي از مهمترين شهرهاي ليبي است كه در ساحل جنوبي درياي مديترانه در شمال ليبي بين دو شهر بزرگ طرابلس و بنغازي قرار دارد.

اين شهر در گذشته به دليل قرار داشتن در مسير كاروان‌هاي تجاري كه از حجاز و مصر به رباط و كازابلانكا حركت مي كردند، از اهميت بالايي برخوردار بود ولي در حال حاضر دليل اهميت اين شهر اين است كه سرت امروز به آخرين پناهگاه سرهنگ قذافي ديكتاتور فراري ليبي تبديل شده است.
قذافي از روز يك سپتامبر 2011 ـ دهم شهریورماه ـ سرت را پايتخت جديد ليبي معرفي كرده است، دليل اين مسئله اين است كه وي در سال 1942 در اين شهر به دنيا آمد و پس از سال 1969 كه وي به قدرت رسيد سرت نيز از اهميت زيادي پيدا كرد.

قذافي مدعي است كه سی هزار نفر از فدائيانش در سرت براي دفاع از جان وي آماده مبارزه هستند هرچند انقلابيون اين اظهارات قذافي را رد كرده‌اند.
شهر سرت و اهالي آن در زمان قذافي از امتيازات ويژه‌اي برخوردار شده‌اند به طوري كه بسياري از امكانات نظامي و صنعتي حساس اين كشور در آنجا مستقر شده و اهالي اين شهر در دستيابي به سمت هاي حساس يك گام از بقيه جلوتر بوده اند.
سرت در واقع يادآور داستان تكريت و اهالي صدام دوست آن است كه همچنان از زباله دان تاريخ به دنبال ديكتاتوري خونخوار هستند تا وي را قهرماني براي اعراب معرفي كنند.
داستان شهرهايي كه زادگاه ديكتاتورهاي عرب هستند داستاني جالب است، ديكتاتورهاي عرب از اعطاي امتياز به همشهريان خود ابايي نداشته‌اند و نيروهاي خاص خود را از ميان اين شهرها انتخاب مي‌كردند.
همچنين اين شهرها مقر مراكز حساس و استراتژيك كشور محسوب مي‌شد بدون اينكه محذورات جغرافيايي اين شهرها و اهميت نظامي_سياسي آن مد نظر باشد.
شهرهايي چون تكريت يا سرت نمادهايي از تبعيض‌‎هاي بي پايان در كشورهاي عربي است كه اهالي آن مورد تنفر ديگر مردم كشورشان هستند چون بي دليل آنها شهروند درجه يك تر به حساب مي‌آيند.
شهرهاي چون "كفر المصيلحة" زادگاه حسني مبارك، "المونستير" زادگاه زين العابدين بن علي و "سنحان" محل تولد علي عبدالله صالح نشانه‌اي از غير مردمي بودن حكومت‌هاي ديكتاتوري عربي است كه درآنها تنها معيار اعتماد به مردم هم قبيله بودن يا پيوند خوني است.
البته اهالي اين شهرهاي نيز دليل خاص خود را براي مقاومت در برابر اراده ملت دارند چراكه آنها مي‌دانند در دوره بعدي ديگر از امتيازات سابق خبري نيست و حتي ممكن است با ديدي متفاوت به انها نگريسته شود و شانس زيادي براي پيشرفت نداشته باشند.
از اين رو مردم زادگاه‌هاي ديكتاتورها علاوه بر دلايل خوني و نژادي بخاطر منافع خود نيز به اين نبرد ادامه مي‌دهند.
اينكه تكريتي‌ها از امكانات بيشتري از اهالي نجف يا كربلا برخوردارند نماد ديكتاتوري سياه صدام حسين بر مردم عراق بود، اينكه اغلب فرماندهان قذافي از اين شهر بودند و اهالي بنغازي كمتر اجازه ورود به ارتش را داشتند نشانه‌اي از مشكلات ساختاري در نظام هاي سياسي عرب است.
در پايان بايد گفت كه سرنوشت تمام ديكتاتورهاي عرب كه تنها از حكومت تبعيض را آموخته‌اند محكوم به سرنگوني است، چرا كه امير المومنين مي‌فرمايند:"الحکم یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم".