٤٦ و ٤٧ - حق سائل و مسوول

(زمان خواندن: 24 - 47 دقیقه)

و امَّا حقُّ السَّائلِ فاءِعطاؤُهُ اذا تَهَيَّاءَت صَدَقَة و قَدَرتَ على سَدِّ حاجَتهِ و الدُّعاءُ لهُ فيما نزلَ به والمُعاوَنةُ على طَلِبَتهِ و ان شَكَكتَ فى صِدقِه و سَبَقتَ اليه التُّهمَةُ له و لم تَعزِم على ذلكَ و لم تَاءمَن اءَن يكونَ مِن كَيدِ الشَّيطانِ اءَرادَ اءَن يَصُدَّكَ عن حَظِّكَ و يَحولَ بينَكَ و بينَ التَّقرُّبِ الى ربِّكَ تَرَكتَهُ بِسَترهِ و رَدَدتَهُ رَدَّا جميلا و ان غَلَبتَ نفسَكَ فى اءَمرهِ و اءَعطَيتَه على ما عرَضَ فى نفسكَ فانَّ ذلكَ مِن عزمِ الامورِ.
و امَّا حقُّ السمؤ ولِ فحقُّهُ ان اءَعطى قُبِلَ منه ما اءَعطى بالشُّكرِ له و المَعرفَةِ لفَضلهِ و طَلَبِ وجهِ العُذرِ فى منعِهِ و اءَحسِن به الظَّنَّ واعلَم اءَنَّه ان منَع مالَه و اءَن ليسَ التَّثريبُ فى مالِهِ و ان كان ظالما فانَّ الانسانَ لَظَلوم كفَّار.
((و اما حق سائل و خواهنده اين است كه اگر صدقه اى فراهم شد و مى توانى نيازش را برطرف كنى ، به او صدقه داده و براى رفع مشكلش دعا نموده ، كمكش كنى و اگر در راستگويى او شك دارى و او را متهم مى دانى ولى مطمئن نيستى ، بدان كه اين ترديد دام شيطان است كه مى خواهد تو را از بهره تقرب به خدا بى نصيب گرداند. در هر حال او را آبرومندانه و با خوش زبانى جواب ده و اگر با اين حال چيزى به او دادى ، كار درستى كرده اى )).
((و اما حق مسوول - كسى كه چيزى از او مى خواهند - اين است كه اگر چيزى داد، با تشكر و قدردانى پذيرفته شود و اگر نداد، عذر او را قبول كند و به او خوش بين باشد. بدان كه اگر از دادن چيزى خوددارى كرد، مال خود را نداده است و سرزنشى متوجه او نيست و اگر ستم كرد، اين طبع انسان است كه ستمگر و ناسپاس است )).
حقوق سائل و مسوول را با هم مطرح كرده و شرح مى دهيم .
وقتى انسان به توصيه هاى اخلاقى درباره رسيدگى به نيازمندان و همچنين به قوانين فقهى در قالب وجوب و استحباب اين مهم در مكتب اسلام مى نگرد، بر اين باور راسخ ‌تر مى شود كه اگر به اين قوانين و توصيه ها ترتيب اثر داده مى شد و همگان در هر جايگاهى كه هستند، به وظايف اخلاقى و يا حداقل قانونى و شرعى خود عمل مى كردند، يقينا نيازمند و فقيرى در جوامع اسلامى يافت نمى شد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
لو اءَنَّ النَّاسَ اءَدَّوا زَكاةَ اءَموالِهم ما بَقىَ مسلم فقيرا مُحتاجا(1).
((اگر مردم زكات مال خود را ادا مى كردند، هرگز در جامعه اسلامى فقيرى يافت نمى شد)).
اگر به اين وظايف قانونى ، شرعى و اخلاقى عمل شود، نه تنها هيچ فقير و نيازمندى خود را محتاج مطالبه و سؤ ال نمى بيند، مى توان گفت اصلا فقير و نيازمندى وجود نخواهد داشت . اين يك ادعا نيست . اگر به كلام امام سجاد عليه السلام در حق سائل توجه كنيم ، مى بينيم كه امام عليه السلام مى فرمايند: اگر در راستگويى او شك دارى و او را متهم مى بينى ، توجه داشته باش كه ممكن است اين وسوسه ، دام شيطان باشد و مى خواهد تو را از بهره ((تقرب الى الله )) محروم كند.
پاداش صدقه
اين تعبير يكى از توصيه هاى معروف ما در رسيدگى به حال نيازمندان جامعه است كه بيانگر بهره مندى بيشتر مسوول قبل از سائل است . يعنى فايده رسيدگى به حال نيازمندان ، بيشتر و پيش تر از آن كه به نيازمند وسايل الشيعه ، محتاج برسد، به معطى و بخشنده خواهد رسيد، زيرا كسى كه به سؤ ال سائل پاسخ مثبت مى دهد، با اين عمل خود به خدايش ‍ نزديك تر مى شود و عملى عبادى انجام مى دهد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
انَّ الصَّدقةَ تَقَعُ فى يدِ الله قبلَ اءن تَصِلَ الى يدِ السائلِ(2).
((صدقه قبل از آن كه به دست نيازمند برسد، به دست خدا مى رسد)).
قرآن كريم مى فرمايد:
اءَلَم يَعلَموا اءَنَّ الله هوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عن عبادِهِ و يَاءخُذُ الصَّدقاتِ و اءَنَّ الله هو التَّوَّاب الرَّحيمُ(3).
((آيا نمى دانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مى پذيرد و صدقات را مى گيرد؟ و خداوند توبه پذير و مهربان است )).
نكته بسيار مهم اين است كه انسان در كمك به محتاجان و نيازمندان از چه زاويه اى مى نگرد؛ اگر ايشان را واسطه تقرب خود به خدا و موجب عبادت و صعود و تعالى خود بداند، نگاه سائل و صداى او را آهنگ و نغمه هشداردهنده و دلنشينى تلقى خواهد كرد كه موجب تعالى او است ، نه آزاردهنده و مزاحم ؛ پس به استقبال آن خواهد شتافت و از اين فرصت ، بهره خواهد جست و به وسوسه هاى شيطانى ترتيب اثر نخواهد داد.
بهره مسوول - شخصى كه مورد سؤ ال قرار گرفته و اعطا كننده - بيش از حظ و نصيب سؤ ال كننده و گيرنده است . ديگر اين كه بى توجهى به نيازمندان از روى عمد يا غفلت ، آثار و تبعات منفى دنيوى و اخروى در پى دارد كه سؤ ال سائل و پاسخ معطى ، از ترتب آن آثار پيش گيرى مى نمايد.
از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند: در كتاب جدم اميرالمؤ منين يافتم كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرموده اند:
اذا مُنِعتِ الزَّكاةُ مَنَعَتِ الارضُ برِكاتِها(4).
((اگر در پرداخت حقوق نيازمندان دريغ شود، زمين هم بركاتش را از اهل خود دريغ خواهد كرد)).
سؤ ال سائل به انسان هشدار مى دهد كه از خواب غفلت و بى توجهى به نياز نيازمندان برخيزد و احتياجات آنها را برآورده كند.
معمولا حق از آن كسى است كه فايده اى به انسان مى رساند. در اينجا چون سائل براى اعطاكننده ، فايده تقرب و عبادت فراهم نموده و با سؤ ال ش آثار وضعى بخشش را براى او به ارمغان آورده است ، بر انسان حق پيدا كرده و حقش اين است كه اگر توانايى دارد، از تامين نياز او دريغ نكند و نسبت به تامين احتياج او بخل نورزد. تعبير امام عليه السلام اين است كه :
اذا تَهيَّاءَت صَدَقَة و قَدَرتَ على سَدِّ حاجَتِهِ.
((وقتى صدقه اى فراهم آورده اى و مى توانى نياز او را برطرف كنى به او اعطا كن )).
نه تنها رسيدگى به وضع او حق او است ، بلكه دعا و كمك كردن به او براى حل مشكل نيز حق ديگرى است .
نگاه عميق مكتب انسان ساز اسلام به اين مساءله مهم است كه موجب تكامل و تقرب انسان به خدا مى شود. رسيدگى به نيازمندان ، بذل مال و كمك به آنها يك عمل قربى است . بر اين اساس ، در باب زكات واجب يا مستحب ، قصد قربت را شرط دانسته اند و اگر كسى اين عمل را به قصد ريا انجام دهد، باطل خواهد بود و حبط خواهد شد. حتى اگر بر گيرنده منت بگذارد، باز هم موجب حبط عمل مى شود و آن را از بين مى برد.
مكتب اسلام به حل مشكلات ديگران ، به خصوص مشكلات مالى و مادى به عنوان عملى عبادى و قربى مى نگرد و انسان را ابتدا به انجام عمل عبادى ترغيب و تشويق مى كند و مسلمانان را به آثار نيك دنيوى و اخروى آن وعده مى دهد؛ تا آن جا كه فرمودند وقتى انسان صدقه مى دهد، ابتدا خدا صدقه را مى پذيرد. در واقع قبل از آن كه در دست گيرنده قرار گيرد، در دست خدا قرار مى گيرد. اين بالاترين تصوير ممكن براى يك پيوند و تقرب معنوى ميان مخلوق و خالق است .
موارد سوءاستفاده از صدقه
نكته مهمى كه بايد متذكر شويم آن است كه راه سوءاستفاده از همه حقايق عالم باز است . در بحث سائل نيز ممكن است افرادى با وجود مكنت و عدم نياز، به درخواست و تكدى بپردازند و بدين وسيله در جامعه سوءظن ايجاد كنند. كمترين اثر اين سوءاستفاده اين است كه افراد جامعه در قبال محتاجان دچار ترديد شوند و اگر اين سوءظن غلبه پيدا كند، از كمك و يارى نيازمندان امتناع خواهند كرد.
در جامعه هميشه افراد به تعاليم قوانين و مقررات دينى احترام نمى گذارند،
بلكه گاهى از آن سرپيچى يا سوءاستفاده مى كنند. درمان اين پديده آن است كه قوانين و مقررات طورى مصونيت پيدا كند كه از سوءاستفاده ديگران محفوظ بماند.
مكتب اسلام براى اين كه راه سوءاستفاده از تعاليم انسانى خود را ببندد، به آثار و تبعات منفى بهره بردارى نامطلوب از آنها اشاره كرده و آن را به عنوان يك گناه معرفى مى كند؛ آن هم گناهى بزرگ و غيرقابل بخشش .
اولين اثر منفى سوءاستفاده از تعاليم انسانى دين مقدس اسلام درباره صدقه اين است كه بيمارى سوءظن را در جامعه رواج مى دهد كه در اثر آن خير و بركت از جامعه سلب مى شود و راه علاج معضل فقر نيز بسته مى شود. در واقع فرد با سوءاستفاده از تعاليم انسانى دين ، راه حل يك معضل اجتماعى را سد كرده و گذشته از اين ، مركتب گناهى نابخشودنى شده است .
در بعضى از روايات ، تعبيرى است كه مى فرمايد: ليسَ منَّا مَن فعَلَ ذلكَ بِنفسِهِ(5).كسى كه فلان عمل را انجام دهد از ما نيست و ما او را از خود نمى دانيم . سوءاستفاده از تعاليم اسلام درباره صدقه نيز يكى از اين موارد است و شايد دليل چنين طردى از ناحيه آن بزرگواران اين باشد كه سوءاستفاده از رافت و رحمت دين ، گناهى غيرقابل بخشش است ؛ زيرا فرد عزت و آبروى انسانى خود را كه با هيچ چيز قابل معامله نيست ، با مال دنيا معامله كرده است .
در روايتى كه از بيانات معصومين عليهم السلام به دست ما رسيده به اين نكته تاءكيد شده است كه :
المسئَلَةُ طَوقُ المَذَلَّةِ تَسلُبُ العزيزَ عزَّهُ والحَسيبَ حسَبَهُ(6).
((دست نياز به سمت اين و آن دراز كردن ، طوق ذلت و بردگى است كه سائل به گردن خود مى افكند. بنابراين ، با اين كار انسان عزيز، عزت خود را سلب كرده است و انسان شريف ، شرافت خود را)).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تعبيرى به اين مضمون دارند كه :
الذُّلُّ فى مساءلةِ النَّاس (7).
((در دراز كردن دست نياز به سوى مردم ، ذلت نهفته است )).
دست طلب چو پيش كسى مى كنى دراز         پل بسته اى كه بگذرى از آبروى خويش
در حالى كه در فرمايش امام صادق عليه السلام آمده است :
انَّ اللهَ تبارَكَ و تعالى فَوَّضَ الى المؤ منِ كلَّ شى ء الا اذلالَ نفسِهِ(8).
((خدا اختيار همه چيز را به مومن سپرده است ؛ مگر حقارت و ذلت نفس او را)).
اگر سوءاستفاده كنندگان از صدقه به وعده عقاب اخروى و نيز به طرد شدن از جامعه مسلمان اهيمت ندهند و گوهر و شرافت انسانى شان هم برايشان بهايى نداشته باشد، روايات اين افراد را به آثار دنيوى عملشان توجه مى دهند؛ حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَن ساءَلَ ما لا يَستَحقُّ قُوبِلَ بالحِرمانِ(9).
((اگر كسى نيازمند نباشد و دست تكدى دراز كند، جز محروميت براى خود به بار نخواهد آورد)).
يعنى ممكن است چندبار تكدى كند و به نتيجه برسد؛ اما نهايتا رازش افشا مى شود و در جامعه با محروميت جدى مواجه خواهد شد.
حفظ آبروى نيازمند
ممكن است سائل از دستورات اخلاقى كه كاملا منطبق با عواطف و وجدان انسانى و بشرى است سوءاستفاده كند و در عين بى نيازى دست نياز دراز كند؛ در اين شرايط كسى را كه مورد سؤ ال قرار گرفته در قبال سائل وظايفى دارد و اسلام او را به رعايت نكته هاى ظريف اخلاقى توصيه مى كند. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَن لم يَصُن وَجهَهُ عن مساءَلَتِكَ فاءَكرِم وَجهَكَ عن رَدِّهِ(10).
((كسى كه آبروى خود را با سؤ ال و اظهار احتياج كردن نزد تو صيانت نمى كند، بايد كرامت و بزرگواريت بيش از اين باشد كه او را رد كنى )).
تعبير ديگر كه شايد لطيف تر از اين تعبيرات باشد اين كه :
لا تَرُدَّ السَّائلَ وَصُن مُرُوَّتِكَ عن حِرمانهِ(11).
((انسان نيازمندى را كه از تو تقاضا كرده ، رد نكن و مردانگى خود را با محروم نكردن او حفظ كن )).
مروت و جوانمردى چنين اقتضا مى كند كه انسان اگرچه علم به عدم نياز شخص دارد، او را از خود نراند. امام سجاد عليه السلام هم در حق سائل اين نكته را يادآورى فرموده اند: اگر او را متهم مى دانى و مى خواهى با زبان خوش او را از خود برانى بران ، اما اگر واقعا بنا گذاشته اى كه او را رد نكنى ، اين كار شايسته تر و با مروت و مردانگى سازگارتر است .
بنابراين ، سؤ ال شونده هم بايد به اين نكته توجه داشته باشد. اكنون كه سائل عرض و آبروى خود را با سؤ ال از ديگرى در معرض خطر قرار داده و از آبروى خود گذشته است ، مردانگى ، كرامت و بزرگوارى اقتضا مى كند كه درخواست شونده ، در حفظ آبروى او اهتمام داشته باشد. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
اُبذُل مالَكَ لِمَن بَذَلَ لك وَجهه فانَّ بَذلَ الوَجهِ لا يُوازيهِ شى ء(12).
((كسى كه آبروى خود را نزد تو آورده است ، بذل آبرو كرده است ؛ تو نيز از مالت در قبال آبروى او بگذر؛ چرا كه آبرو را نمى توان با هيچ چيز معامله كرد)).
صيانت از عزت نفس مومن
عزت و شرافت مومن ، و در نگاهى فراتر، گوهر ارزشمند انسانى ، چيزى است كه با هيچ متاعى قابل معاوضه نيست . در روايات آمده است كه حتى نيازمندان و كسانى كه واقعا احتياج دارند و به دليل مسامحه اغنيا و كوتاهى متمولان ، در تنگدستى و فقر به سر مى برند، تا مى توانند دست حاجت به سوى ديگران دراز نكنند. در اين باره حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
الذُّلُّ فى مسئَلةِ النّاسِ(13).
((در دراز كردن دست نياز به سوى مردم ذلت نهفته است )).
المساءَلَةُ مِفتاحُ الفَقرِ(14).
((درخواست از ديگران ، كليد فقر است )).
حتى مى توان تعبيرات عجيب ترى را در احاديث پيدا كرد؛ حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
السؤ ال يُضعِفُ لسَانَ المُتَكَلِّم و يَكسِر قلبَ الشُّجاعِ البَطَلِ و يوقِفُ الحُرَّ العزيزَ مَوقِفَ العبدِ الذَّليلِ و يُذهبُ بَهاءَ الوجهِ و يَمحَقُ الرِّزقَ(15).
((عرض نياز كردن ، زبان گوينده را ضعيف و قلب انسان شجاع را مى شكند؛ مقام انسان عزيز و آبرومند را بسان مقام برده اى ذليل كرده ، آبروى او را از بين مى برد و رزق و روزى را نيز كم مى كند)).
حتى به نيازمندان توصيه شده است تا مى توانند به جاى ابراز حاجت به ديگران ، حاجت خود را به خدا بگويند. حضرت مى فرمايند:
مَن سَاءَلَ غيرَ اللهِ استَحقَّ الحِرمانَ(16).
((هر كس حاجت خود را از غيرخدا بخواهد، مستحق محروميت خواهد بود)).
از طرف ديگر، دين مبين اسلام به افرادى كه داراى مكنت و توانايى اند و قادر به حل مشكل مادى ديگران هستند، توصيه هاى زيادى دارد. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
انَّكم اءَغبطُ بما بَذَلتُم مِن الرّاغبِ اليكُم فيما وَصَلهُ منكُم (17).
((بهره شما از بذل مالتان بيشتر از چيزى است كه به شخص سؤ ال كننده مى رسد)).
او فقط به مال مى رسد، اما بخشنده به جهت رعايت دستورات دينى به مرتبه كرامت انسانى و تقرب الى الله مى رسد.
از طرف ديگر، شرع مقدس به حاجتمندان توصيه مى كند كه سعى كنند افرادى را براى برآورده شدن حاجت خود انتخاب كنند كه شايستگى آن را داشته باشند؛ نه افرادى كه تازه از فقر به غنا رسيده اند و تشخص فردى آنها به مرتبه كمال نرسيده است .
در اين مقوله ، توصيه هاى بسيارى از ناحيه حضرات معصومين عليهم السلام به دست ما رسيده است ؛ مثلا وقتى شخصى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد:
علِّمنى عَملا لا يُحالُ بينَه و بينَ الجَنَّةِ قال لا تَغضَب و لا تَساءلِ النَّاس ‍ شيئا وارضَ للنَّاس ما تَرضى لنَفسكَ(18).
((به من كارى بياموزيد كه با انجام آن ، از بهشت محروم نشوم . حضرت فرمودند: اول اين كه هرگز غضب نكن ؛ دوم اين كه هيچ گاه از ديگران چيزى مخواه ؛ و سوم اين كه آنچه براى خود مى پسندى براى ديگران هم بپسند)).
اين توصيه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مطلق است ؛ يعنى چه در صورتى كه احتياج دارى و چه زمانى كه احتياج ندارى از ديگران چيزى مخواه . اگر فرد عفت بورزد و اعتبار و عزت خود را حفظ كند، با كم بسازد و قناعت كند، شايسته تر خواهد بود.
تعبير عجيبى در يكى از روايات حضرت رضا عليه السلام آمده است كه فرموده اند:
اتَّخَذَ الله عزّوجلّ ابراهيمَ خليلا لاءَنَّه يَرُدَّ اءحدا و لم يَساءل اءحدا غيرَ الله عزوجل (19).
((علت اين كه خداوند متعال ، ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام را به دوستى خود برگزيد اين بود كه او دست رد به سينه هيچ نيازمندى نمى زد و جز از خدا چيزى از كسى نمى خواست )).
اگر كسى احساس نياز و احتياج مى كند براى تامين نياز و احتياجاتش قبل از هر كس و هر چيز بايد از خدا بخواهد. در ويژگى هاى شيعه آمده است :
شيعَتُنا مَن لا يَساءَلُ النَّاسَ و لَو ماتَ جُوعا(20).
((از خصوصيات شيعيان ما اين است كه اگر از گرسنگى بميرند از مردم چيزى نمى خواهند)).
امام صادق عليه السلام در وصف شيعه فرموده اند:
انَّما شيعتُنا مَن لا يَساءَل الناسَ بكَفِّه و ان مات جوعا(21).
((شيعيان ما هرگز پيش ديگران دست نياز دراز نمى كنند؛ اگر چه از گرسنگى بميرند)).
يعنى عزت نفس و جوهر انسانى خود را صيانت مى كنند و با دست دراز كردن ، آبروى خود را در معرض مخاطره قرار نمى دهند.
اين بهترين سفارشى است كه درباره سؤ ال كننده وارد و توصيه شده كه انسان ها سعى كنند تا آن جا كه مقدور است ، حاجت پيش ديگران نبرند. در بعضى از روايات وارد شده است كه كسى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد:
ما طَمِعتُ طَعاما مُنذُ يومَينِ فقال عليكَ بالسُّوقِ فلَمَّا كانَ مِن الغَدِ دخلَ فقالَ يا رسول الله اءَتيتُ السُّوقَ اءَمسَ فلَم اءُصِب شيئا... فقال له النَّبىُّ صلى الله عليه و آله و سلم مَنِ استَغنَى اءَغناهُ اللهُ و مَن فَتَحَ على نفسِهِ مساءَلَة فَتَحَ اللهُ عليهِ سبعينَ بابا مِنَ الفَقرِ لا يَسدُّ اءَدناهَا شَى ء(22).
((دور روز است غذايى نخورده ام ، حضرت فرمودند: به بازار برو (و كسبى كن ). آن شخص دوباره فردا آمد و عرض كرد: به بازار رفتم ولى چيزى به دست نياوردم . حضرت به او فرمودند: اگر كسى استغنا بورزد؛ يعنى در حال ندارى و فقر تظاهر به دارا بودن كند، خدا او را بى نياز مى كند و اگر كسى نزد ديگران باب سؤ ال و تكدى بگشايد، اثر وضعى اش اين است كه هفتاد باب فقر به روى او گشوده مى شود)).
ر اساس روايات ، انسان ها به تلاش ، فعاليت و كار توصيه مى شوند و از تنبلى در تحصيل مال و اداره معيشت آن هم به وسيله ديگران كه امرى مذموم و ناپسند شمرده شده ، برحذر داشته شده اند.
به كسى كه تلاش و فعاليت مى كند، اما تلاش او جوابگوى نياز و احتياج نيست ، توصيه شده است كه قناعت پيشه كرده و عزت ، شرافت و كرامت انسانى خود را حفظ كنند؛ چرا كه نبايد اين كرامت را به بهاى ارزان معامله و سودا كند.
وظايف صدقه دهنده و صدقه خواه
حال با وجود همه سفارش هاى دينى كه در بخش قبل به آن اشاره شد، اگر فردى در مضيقه و فقر غيرقابل تحملى گرفتار شد و به مرحله اى رسيد كه نيازمندى و احتياج ، او را وادار به درخواست كرد و ديگر گرسنگى خود و عايله و فرزندانش قابل تحمل نبود، در چنين شرايطى ، شرع مقدس به درخواست و سؤ ال اجازه داده است ، اما باز هم توصيه شده كه بيش از نياز خود مطالبه نكند؛ زيرا همان طور كه در حديث پيش گفته شد، اثر وضعى مطالبه بيش از نياز اين است كه به آن خواسته دست پيدا نمى كند.
1 - رد نكردن سؤ ال نيازمند
سؤ ال كننده بايد بداند كه حاجت خود را به چه كسانى بگويد. در توصيه اى كه از معارف دينى به دست مى آيد، تاءكيد شده كه نبايد سراغ فردى برود كه تازه به مال و مكنتى رسيده اند و از شرافت و اصالت دينى و خانوادگى برخوردار نيستند.
از طرف ديگر به توانمندان و متمكنين هم توصيه شده است كه حق نيازمندان بر آنان اين است كه هرگز آنان را از نزد خود نرانند. صريح قرآن است كه به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
اءَلَم يَجدكَ يتيما فَآوَى# و وَجَدَكَ ضالّا فَهدَى (23).
((آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد)).
در مقابل اين نعمت ها اين نكته را از او مى خواهد:
و اءَمَّا السَّائِلَ فلا تَنهَر(24).
((و سؤ ال كننده را از خود مران )).
در اين باره ، روايات فراوانى داريم كه در مباحث قبل به آنها اشاره شده است . در حديث قدسى است كه خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السلام فرمان داد:
اءَكرِمِ السَّائِلَ اذا اءَتَاكَ بِرَدّ جميل اعطَاء يَسير(25).
((هرچند كم و ناچيز، بايد به سائل كمك كنى و او را دست خالى برنگردانى و اگر هم نمى توانى ، با لطافت و سخن نيكو او را جواب گوييد)).
اين توصيه اى بود كه امام سجاد عليه السلام هم به عنوان حق سائل بدان اشاره فرمودند. در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم وارد شده است كه :
لا تَرُدُّوا السائلَ ولو بِشِقّ تَمرَة (26).
((نيازمند را رد نكنيد؛ هرچند با دادن نيمى از خرما)).
2 - استماع كلام سائل
گاهى ديده مى شود نيازمندان مى خواهند از مشكلات خود بگويند، بعضى افراد حتى حاضر نيستند درد دل آنها را بشنوند و يا به او اجازه سخن گفتن بدهند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره فرموده اند:
لا تَقطَعوا على السائِلِ مساءَلَتَه و دَعوهُ يَشكو بَثَّه و يُخبِرُ بِحالِهِ(27).
((كلام شخصى كه حاجت و نياز خود را مى گويد قطع نكنيد و بگذاريد گرفتارى خود را بگويد و از حال خود خبر دهد - زيرا شنيدن مطالب او برايش التيام مى آورد -)).
برخى ديگر، وقتى نيازمندى از آنها حاجتى مى طلبد به دليل نداشتن چيز قابل توجهى ، او را رد مى كنند؛ غافل از اين كه همان مقدار كم هم مطلوب است .
در روايتى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده است كه مى فرمايند:
لا تَستَحِ مِن اعطَاءِ القَليلِ فانَّ الحِرمانَ اءَقَلُّ منهُ(28).
((از بخشش كم ، حيا مكن ؛ زيرا محروم ساختن ، از آن هم كمتر است )).
روايتى را علامه مجلسى رحمة الله از امالى صدوق نقل كرده است كه :
يُروَى اءَنَّ رجلا جاء الى علىِّ بنِ اءبى طالب عليه السلام فقال له : يا اميرالمؤ منين عليه السلام انَّ لى اليكَ حاجة ، فقال : اُكتُبها فى الارض فانّى اءَرى الضُّرَّ فيك بيِّنا، فكَتَبَ فى الارض : اءنا فقير محتاج ، فقال علىّ عليه السلام : يا قنبرُ اءُكسُهُ حُلَّتَين ، فاءنشاءَ الرجلُ يقول :... فقال عليه السلام : اءَعطوهُ مائةَ دينار، فقيل له : يا اميرالمؤ منين عليه السلام لقد اءَغنَيتَه . فقال : انِّى سَمعتُ رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقولُ: اءَنزِل الناسَ مَنازِلهم ، ثمَّ قال علىّ عليه السلام : انِّى لَاءَعجَبُ مِن اءقوام يَشترونَ المَماليكَ باموالهم و لا يَشترون الاحرارَ بِمعروفِهِم (29).
((شخصى به حضور اميرالمؤ منين عليه السلام شرفياب شد و گفت : من از شما حاجتى دارم . حضرت فرمودند: مى بينم خيلى در فشار هستى ! حاجتت را روى زمين بنويس . اين شخص روى زمين نوشت كه من انسان فقير و نيازمندى هستم . بلافاصله اميرالمؤ منين عليه السلام به قنبر دستور دادند كه دو دست لباس براى او بياورد. بعد اين شخص اشعارى را در ستايش كارى كه اميرالمؤ منين عليه السلام انجام دادند سرود. اميرالمؤ منين عليه السلام صد دينار ديگر به اين شخص عنايت كردند. فردى به حضرت عرض كرد: يا اميرالمؤ منين عليه السلام آن لباس اين آدم را بى نياز كرد، پس ‍ چرا صد دينار ديگر به او اعطا كردى ؟ حضرت فرمودند من از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمودند: به حسب منزلت و جايگاهى كه افراد دارند بايد با آنها رفتار كرد. حضرت در ادامه فرمودند: من در عجبم از مردمانى كه مالشان را مى دهند و بردگان را خريدارى مى كنند، اما با عمل معروف ، انسان هاى آزد را خريدارى نمى كنند)).
در اين روايت كوتاه چند نكته بسيار دقيق آموزشى و اخلاقى نهفته است :
اولا اين شخص كه به محضر امام عليه السلام مى آيد و حاجت خود را ابراز مى كند. حضرت به او مى فرمايند: خواسته ات را روى زمين بنويس . باز هم از اميرالمؤ منين عليه السلام روايت شده است كه حضرت اعلام رسمى كرده بودند كه :
مَن كانَت له حاجة فَليَرفَعها فى كتاب لَاءَصونَ وجهَه على المساءَلَةِ(30).
((هر كس به من حاجتى دارد، نياز و حاجتش را در كاغذى بنويسد و به من بدهد تا آبروى او را حفظ كنم )).
اين اوج كرامت و بزرگوارى است كه شخصيتى مثل اميرالمؤ منين عليه السلام كه از همه مقامات و مراتب ظاهرى و باطنى برخوردار است و حاكم على الاطلاق عصر خويش است ، با آن مقامات و مراتب و كمالات انسانى ، كسى نزد او برود و با زبان حاجت خود را بگويد؛ در عين حال حضرت توصيه مى فرمايند اگر نيازى داريد، آن را رودررو به من نگوييد كه شرم و حيا مانع شود و يا احساس كنيد عزت و شرافت شما از بين رفته است .
دومين نكته اين كه وقتى اين شخص حاجتش را در نوشته اى بيان كرد، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بلافاصله آن را برآورده كردند. سرعت در برآورده كردن حاجات ديگران از ديگر نكات اين روايت است . او نيز متقابلا در شعرى از حضرت تشكر كرد.
نكته سوم اين كه حضرت از كلمات و سخنان او دريافتند كه او انسان با كمال و داراى دانش و بينش است ؛ در قبال ارزشهايى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در او يافتند، محبت خود را به او چند برابر كردند. بعد از آن سؤ ال كرد كه شما آنقدر به او دادى كه او تا پايان عمر بى نياز شد - صد دينار - حضرت در جواب به سخنى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم اشاره كردند و فرمودند كه ما از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيديم كه فرمودند: جايگاه و مراتب شخصيتى افراد را دريابيد و بعد با آنها رفتار كنيد. ممكن است سائل فرد نيازمندى باشد كه از كمالات روحى فوق العاده برخوردار نيست . بايد با او طورى رفتار كرد و با يك انسان صاحب علم و دانش و انديشه اى كه دست روزگار، قضا و قدر و شرايط حاكم بر دنيا او را به فقر كشانده به صورتى ديگر. اين هم نكته آموزنده ديگرى است در عمل حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام كه قابل توجه و تامل است .
نكته چهارم اين كه حضرت فرمودند: احسان و خدمت به ديگران و رفع حاجت و نياز آنان بدين معنا است كه در واقع انسان با احسان خود آنها را بنده و برده خود كرده است . اين نكته را ما در خلال مباحث گذشته هم مكرر عرض كرديم كه :
جُبِلَت القلوبُ على حُب +ِ مَن اءحسنَ اليها(31).
((فطرت و سرشت انسان ، دوست داشتن شخص نيكى كننده است )).
در مجموع بايد گفت كه انسان نبايد افراد نيازمند را از خود براند و اگر هم در شرايطى قرار گرفت كه افراد نزد او آمدند و حاجتى خواستند، طورى رفتار كند كه شرم و خجالت سؤ ال ، مانع از بيان حاجت آنها شود و يا فقط به نوشته آنها اكتفا كند و حاجت آنها را بى پاسخ بگذارد؛ چرا كه در روايات ما دست عطاكننده در كنار ((يدالله )) ذكر شده است و اين در قبال خدمتى است كه انسان انجام مى دهد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
الاءيدى ثلاث فَيَدُ اللهِ عزّوجلّ العُليا و يدُ المُعطى التى تَليها، و يدُ السائلِ السُّفلى (32).
((دست ها سه نوعند: دست خدا كه فوق همه دست ها است ؛ دست عطاكننده كه در كنار ((يدالله )) است و دست نيازمند كه در مرتبه سفلى و پايين تر قرار دارد)).
آن دستى كه در مرتبه عالى قرار دارد بايد دست سافل را بگيرد. با افراد نيازمند بايد به طورى رفتار كند كه عزت و اعتبار آنها مصون و محفوظ بماند.
3 - تعجيل در برآوردن حاجت نيازمند
در روايتى از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
اذا سَاءَلَكَ اءَخوكَ حاجَة فَبَادِر بِقَضائِها قَبلَ استِغنَائِهِ عنَها(33).
((اگر برادرت ، از تو حاجت و نيازى طلبيد، حاجت او را زود برآورده كن ؛ قبل از اين كه او به هر دليلى مستغنى و بى نياز شود)).
در اين روايت به سرعت در برآورده كردن حاجت برادر دينى سفارش شده ، چرا كه ممكن است ديگرى از نياز او باخبر شود و نياز او را برآورده كند. در اين سفارش نكاتى نهفته است : اول اين كه وقتى او حاجت خود را بيان مى كند، شيرينى و ارزش كار در آن است كه زود مشكل حل شود؛ دوم اين كه حاجت حاجتمند براى اعطاكننده نيز نعمتى است كه به او عرضه شده است و زمينه اى است كه براى ((تقرب الى الله )) فراهم شده ؛ بنابراين ، قبل از اين كه زمينه از بين برود، بايد منافع معنوى خود را تامين كند. در روايات متعددى بسيار تاءكيد شده است كه در امور معنوى مسامحه نكنيد:
خيرُ المعروفِ ما لَم يَتَقَدَّمهُ المَطلُ و لَم يَتبَعهُ المَنُّ(34).
((بهترين عمل خير آن است كه قبل از انجامش ، نيازمند به احسان را سرگردان نكرده باشد و بعد از آن براى انجام خدمت ، منتى بر او نگذارد)).
كرامت انسانى اين است كه به محض اين كه حاجتمندى اظهار نياز كرد، در اداى حاجت او سرعت به خرج دهد و كار او را زود انجام بدهد و بعد هم بر او منت نگذارد.
در سخنان امام رضا عليه السلام به علت سرعت در برآورده كردن حاجت ، اشاره شده است ؛ حضرت مى فرمايند:
لا يَتِمُّ المعروفُ الا بِثلاثِ خِصال تَعجيلهِ و تَصغيرهِ و سَترهِ فاذَا عَجَّلته هَنَّاءتَه و ذا صَغَّرتَه عَظَّمتَه و ذا سَتَرتَه اءَتمَمتَه (35).
((احسان به ديگران كامل نمى شود مگر با سه ويژگى : يكى اين كه كار را سريع انجام دهد؛ دوم اين كه كار خود را نزد فرد نيازمند كوچك جلوه دهد و سوم اين كه آن عمل را از ديگران پنهان نگه دارد. سرعت در اجابت ، باعث شيرينى و كوچك شماردن ، باعث بزرگى و پنهان نگه داشتن ، باعث كمال آن كار خير مى گردد)).
عللى كه امام عليه السلام براى اين سه شرط بيان مى فرمايند، قابل ملاحظه است : اما وقتى نيازمند، حاجتش را عرضه كرد و تو به سرعت آن را اجابت كردى ، اين عمل و كار خير در كام او گوارا مى شود؛ چون واقعا تا فشار شديد بر كسى وارد نشود، آبروى خود را نزد ديگران گرو نمى گذارد. در اين حال ، وقتى بلافاصله خواهش او اجابت شد، شيرينى و حلاوت اين كار، كام او را هميشه شيرين نگاه خواهد داشت ؛ اما اگر كرامت كنى و به او وانمود كنى كه خدمت تو، كار كوچكى بوده است كه من انجام داده ام و ارزش تو نزد من بيشتر از خدمتى است كه انجام داده ام ، او را تعظيم كرده اى و گرامى داشته اى ؛ چون همين كه كسى نزد ديگرى دست حاجت دراز مى كند، خود را تحقير و كوچك كرده است و وقتى انسان اعطاكننده ، آن خدمت را كوچك جلوه دهد، جبران آن حقارت نفسى است كه سائل احساس مى كند و نكته سوم اين كه وقتى اين كار را پنهان نگاه داشتى ، خدمتت را به مرحله كمال و تمام رسانده اى .
4 - دارا بودن شايستگى رفع نياز
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اصنَع المعروفَ الى مَن هوَ اءَهلُه و الى مَن ليسَ مِن اءَهلِه فان لَم يكُن هوَ مِن اءَهلِه فكُن اءَنتَ مِن اءَهلِه (36).
((نسبت به كسى كه شايستگى خوبى كردن دارد، خوبى كن ! و همچنين نسبت به كسى كه شايستگى ندارد؛ چرا كه اگر او مستحق خوبى نيست تو بايد اهل خير و خوبى باشى )).
سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه اوج روح كرامت انسانى را در معارف ما به انسان ها مى آموزد؛ حضرت مى فرمايند:
جَزَى اللهُ المعروفَ اذا لم يَكن يُبدَاءُ عن مساءَلة فاءَمَّا اذا اءَتاكَ اءَخوكَ فى حاجَة كادَ يُرَى دَمُهُ فى وَجهِهِ مُخاطِرا لا يَدرِى اءَ تُعطيهِ اءَم تَمنَعُهُ(37).
جزاى معروفى كه خدا وعده داده است ، به كسانى تعلق مى گيرد كه خود سراغ نيازمندان رفته ، به حوايج آنها رسيدگى كنند؛ نه آن كه بعد از سؤ ال و درخواست حاجتمندان به آنها كمك كرده باشند. به تعبيرى نبايد احسان ريشه در سؤ ال سائل داشته باشد؛ چون وقتى سائل درخواست مى كند، به تعبير امام عليه السلام خون در چهره او دويده و صورت او از شدت خجلت قرمز شده است و در اضطراب قرار دارد كه آيا حاجت او را روا خواهى كرد يا نه . حضرت مى فرمايند:
فَوَ اللهِ ثُمَّ واللهِ لو خَرَجتَ لهُ مِن جميع ما تَملكُهُ ما كافَيتَهُ(38).
((به خدا قسم ! به خدا قسم ، اگر همه آنچه را كه دارى در مقابل اين حال و حاجت او ببخشى ، براى آن حالت روحى او كافى نيست )).
پس نه تنها نبايد سائل را رد كند، بلكه مكلف است قبل از اين كه او عرض ‍ حاجت كند، حاجت او را برآورده كند.
خداوند وعده داده كه محسنين و نيكوكاران را جزا مى دهد و اين وعده الهى در آيات كريمه قرآن و در روايات ما تكرار شده است :
و اءَحسِنوا انَّ اللهَ يُحبُّ المحسنينَ(39).
((نيكويى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد)).
واللهُ يُحبُّ المحسنينَ(40).
((خداوند دوستدار نيكوكاران است )).
انَّ رحمَت اللهِ قريب مِن المحسنينَ(41).
((همانا رحمت خداوند به نيكوكاران نزديك است )).
و سَنزيدُ المحسنينَ(42).
((بر ثواب نيكوكاران شما بيفزاييم )).
و لا نُضيعُ اءَجرَ المحسنينَ(43).
((پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كنيم )).
انَّ اللهَ لا يُضيعُ اءَجرَ المحسنينَ(44).
((خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند)).
و كذلكَ نُجزِى المُحسنينَ(45).
((و همچنين نيكوكاران را پاداش خواهيم داد)).
همان طور كه ملاحظه مى شود آيات متعددى در قرآن است كه به اين وعده اشاره شده و همچنين در روايات فراوانى همين وعده تكرار شده است .
در حق زكات ، به تفصيل درباره اين كه بايد حرمت نيازمندان و عزت انسانى آنها را حفظ كرد، سخن گفتيم . در آن جا روايتى را نقل كرديم كه حضرت از اسحاق بن عمار سؤ ال كردند كه تو امسال با زكات مالت چه كردى ؟ گفت : پرداختم .
حضرت فرمودند: چگونه پرداختى ؟ گفت : گندم ها را در خانه انبار كرده بودم و به فقرا گفتم بيايند و ببرم . حضرت فرمودند: اسحاق تو مؤ منين را ذليل كردى ! گفت : يابن رسول الله ! من چه كردم كه آنها را ذليل كردم ؟ حضرت فرمودند: تو بايد شبانه آن را به در خانه آنها مى بردى ؛ نه اين كه آنها در روز روشن بيايند از خانه تو گندم ببرند و معلوم شود كه تو به فقرا زكات مى دهى !(46).
اين روش رسيدگى به حال نيازمندان و فقرا است كه اهل بيت عليهم السلام پيروان خود را به آن سفارش كرده اند.
روايت مفصلى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه بخشى از آن را بيان مى كنيم . امام عليه السلام به جابربن عبدالله انصارى فرمودند:
يا جابرُ مَن كَثُرَت نِعَمُ الله عليهِ كَثُرت حوائجُ النَّاس فَمَن قامَ للهِ فيهابمَا يَجِبُ فيها عَرَّضها للدَّوام والبَقاءِ و مَن يَقُم بما يَجِبُ عرَّضها للزَّوالِ والفَناءِ(47).
((وقتى كه خدا نعمتش را بر انسان زياد نازل كند، حاجت مردم به او زياد مى شود و مردم بيشتر از او سؤ ال و درخواست مى كنند و حاجت مى طلبند. اگر كسى قدر اين نعمت را بداند و نياز نيازمندان را برآورده كند، آن نعمت دوام و بقا خواهد يافت ، اما اگر كسى به آن وظيفه اى كه خدا مقرر كرده ، عمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال و نابودى قرار داده است )).
در تعبير ديگرى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
انَّ للهِ عبادا يَختَصُّهم اللهُ بالنِّعم لمنافعِ العبادِ فيُقرُّها فى اءَيديهم ما بَذَلوها فاذَا مَنَعواها نَزَعها منهُم ثمَّ حوَّلها الى غيرِهم (48).
((خداوند بندگانى دارد كه نعمت هاى خود را در اختيار آنان گذاشته است ؛ اين نعمت براى آن است كه ديگران نيز از آن بهره مند شوند. مادامى كه از اين نعمت بذل و بخشش كنند، نعمت پايدار است و اگر نبخشند و ديگران را بهره مند نكنند، نعمت را از آنها مى گيرد و به ديگران مى دهد)).
نكته اى را كه در ابتداى اين حق بيان كرديم اين جا تكرار مى كنيم كه در مكتب هايى كه داعيه اداره جامعه را دارند، مى گويند حل مشكل اجتماعى مردم بسيار مهم است و مى بينيم كه در دين مقدس اسلام اين مشكلات به چه زيبايى و لطافتى حل و بيان شده است .
حقوق مسوول و صدقه دهنده
بحث را در حقوق فردى كه ابراز نياز مى كند و كسى كه نياز او را برآورده مى كند ادامه مى دهيم :
1 - سپاس گزارى از صدقه دهنده
اگر كسى مورد سؤ ال قرار گرفت و پاسخ مثبت داد، سائل نيز نسبت به او تكاليفى داشته و اعطاكننده نيز بر سائل و درخواست كننده حقوقى دارد. وظيفه سائل اين است كه اگر كسى حاجت او را برآورده ساخت ، او را سپاس گويد و از تفضلى كه به او كرده است ، قدردانى كند. اين يك قاعده عقلانى است كه ما در مباحث گذشته هم به تكرار، بيان كرده ايم . روايتى را مرحوم مجلسى در ((بحارالانوار)) ذكر كرده است كه مسمع بن عبدالملك مى گويد:
كنَّا عندَ اءبى عبدالله عليه السلام بمِنى ، و بينَ اءيدينا و عِنَب نَاءكُلُه ، فجاء سائل فسَاءَلَه فاءمَرَ بعُنقود فاءعطاه فقال السائل : لا حاجةَ لى فى هذا ان كان درهم قال : يَسَعُ اللهُ عليك ، فَذَهب ، ثمَّ رجع فقال : ردُّوا العنقودَ فقال : يَسَع الله لك و لم يَعطِه شيئا، ثمَّ سائل آخرُ، فاءخذَ ابوعبدالله عليه السلام ثلاث حبَّاتِ عِنَب فناوَلَها ايَّاهُ، فاءَخَذَها السائلُ مِن يدهِ ثمَّ قال : الحمدلله ربِّ العالمين الَّذى رَزَقَنى فقال ابوعبدالله عليه السلام : مكانَك فحَثا مِل ءُ كَفَّيهِ عِنَبا فَناوَلها ايَّاهُ، فاءخَذَها السائلُ مِن يَدهِ، ثمَّ قال الحمدلله ربّ العالمين الَّذى رَزَقَنى ، فقال ابوعبدالله عليه السلام : مكانَك فحَثا مِل ءَ كَفَّيهِ عِنَبا فَناوَلها ايَّاهُ، فاءَخَذَها السائلُ مِن يدهِ، ثمَّ قال الحمدلله رب العالمين الَّذى رَزَقَنى ، فقال ابوعبدالله عليه السلام : مكانَك يا غلام ! اءىُّ شى ء معكَ مِن الدراهمِ؟ فاذا معه نحو مِن عشرينَ درهما فيما حَزَرناه اءو نحوُها فناولها ايَّاه فاءخَذَها. ثمَّ قال : الحمد الله ، هذا مِنك وحدَكَ لا شريكَ لكَ فقال ابوعبدالله عليه السلام : مكانَك فخَلَعَ قميصا كان عليه فقال : البَس هذا، فلَبِسه فقال : الحمدلله الَّذى كَسَانى و سَتَرنى يا اباعبدالله - اءو قال : جزاك اللهُ خيرا، لم يَدعُ لاءبى عبدالله عليه السلام الَّا بِذَا، ثمَّ انصَرَفَ، فَذَهَبَ قال : فظَنَّا اءنَّه لو لم يَدعُ لَم يَزَل يُعطيهَ لاءنَّه كان يُعطِيه حَمِدَ الله اءعطاهُ(49).
(( (در سفر حج و در منا، حضور امام صادق عليه السلام نشسته بوديم و پيش روى ما مقدارى انگور بود كه مشغول خوردن بوديم . نيازمندى آمد و از محضر امام عليه السلام حاجتى طلبيد. امام عليه السلام دستور دادند كه شاخه اى انگور به او داده شود. سائل گفت : نه من انگور نمى خواهم ، اگر پول هست به من پول بدهيد. امام عليه السلام فرمودند كه خدا به تو وسعت بدهد و چيزى به او ندادند. او رفت و سپس برگشت و گفت : همان شاخه انگور را به من بدهيد.
حضرت فرمودند: خدا به تو وسعت بدهد؛ ما چيزى نداريم و چيزى به او ندادند. نيازمند ديگرى آمد. حضرت نه يك شاخه نگور، بلكه سه دانه انگور به او دادند. همان سه دانه انگور را گرفته و گفت : شكر خدايى را كه مرا روزى داد. امام عليه السلام فرمودند: بايست ! سپس دو دستشان ر ا از انگور پر كردند و به آن نيازمند دادند. دوباره خدا را سپاس گفت . مجددا امام عليه السلام فرمودند: بايست ! غلام خود را صدا زدند و فرمودند: چقدر پول همراه تو است ؟ غلام گفت : بيست درهم . حضرت آن بيست درهم را گرفتند و به اين نيازمند دادند. باز خدا را سپاس گفت . باز حضرت فرمودند: بايست ! سپس لباسى را كه به تن مباركشان بود بيرون آوردند و به آن نيازمند دادند.
مجددا سائل خدا را شكر كرد و براى حضرت دعا كرد. مسمع ابن عبدالملك - راوى حديث - مى گويد كه ما گمانمان اين بود كه اگر اين از خودحضرت سپاس گزارى نكرده بود و در قبال هر محبتى كه امام عليه السلام به او مى كردند فقط خدا را سپاس مى گفت ، حضرت مرتب به او اعطا مى فرمودند)).
بر اساس اين ماجرا، اگر كسى مورد سؤ ال قرار بگيرد و آن خواسته اجابت شود، وظيفه سائل در مرتبه اول شكرگزارى ذات ذوالجلال پروردگار است و همچنين شكر كسى كه اين محبت و نعمت را به او كرده است . آثار زيادى بر شكر مترتب است كه ما در باب شكر ذكر كرديم ؛ چون شكر از صفات ارزنده اى است كه شرط انسانيت است . حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَن لم يشكُرِ الانعَامَ فَليُعدَّ مِن الاءَنعامِ(50).
((اگر كسى انعام و تفضل ديگرى را سپاس نگويد، در زمره چهارپايان به حساب مى آيد)).
شكر از اخلاق اصيل انسانى است و انسان بايد در قبال تفضل و محبت ديگران ، زبان به سپاس و شكر بگشايد وگرنه آثار منفى بسيارى براى خود و جامعه به ارمغان خواهد آورد. امام عليه السلام به كسى كه خدمتى نسبت به ديگران انجام مى دهد مى فرمايند:
لا يُزَهِّدَنَّكَ فى المعروفِ مَن لا يَشكُرُهُ لكَ فقد يَشكُرُكَ عليه مَن يَستمعُ بِشى ء منهُ و قد تُدركُ مِن شكرِ الشَّاكرِ اءَكثَرَ ممَّا اءَضاعَ الكافرُ (((والله يُحبُّ المُحسنينَ(51))))(52).
((اگر به ديگران احسانى روا داشتى و او شكرگزارى نكرد، مطمئن باش ‍ كسى كه از اين كار تو بهره اى نبرده است تو را شكر خواهد گفت ؛ يعنى ذات اقدس پروردگار؛ كه شكر او بيشتر از آن چيزى است كه آن شخص كفران كرده است ؛ زيرا خاوند دوستدار نيكوكاران است )).
طبيعى است وقتى انسان خدمتى انجام مى دهد، انتظار دارد و وقتى از طرف مقابل خود سپاس گزارى نديد، آزرده خاطر مى شود؛ وقتى آزرده خاطر شد ذات اقدس پروردگار او را شكر مى گويد. با اين شكر بيشتر از آنچه كه از دست داده ، به دست خواهد آورد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در ضمن اين سخنان به اهل احسان و نيكوكارى سفارش مى كنند كه در قبال كفران نعمت افرادى كه سپاس گزار نيستند مايوس نشويد و به همان سيره و سجيه پسنديده احسان ادامه دهيد. به خاطر ناسپاسى ، از خدمت گزارى به ديگران دست برنداريد.
از توصيه هاى حضرت معلوم مى شود ثمره منفى شكر نكردن در مقابل احسان ديگران اين توصيه است كه اهل خير را از كار خير خود پشيمان و نادم مى كند.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
قِلَةُ الشُّكرِ تُزَهِّدَ فى اصطناعِ المعروفِ(53).
((كم سپاسى موجب كم شدن كارهاى خير مى شود)).
انسان وقتى صاحبان فعل خير و اهل احسان ، را شكر نگويد، باعث مى شود كه احسان و نيكوكارى از جامعه رخت بربندد. پس ضرورى است كسى كه سؤ ال مى كند و مورد اجابت واقع مى شود، در قبال محبت و خدمت ، زبان شكر و سپاس بگشايد. از طرف ديگر امام عليه السلام معطى را راهنمايى مى كنند كه :
اءَحقُّ مَن بَرِرتَ مَن لا يفغُلُ بِرَّكَ(54).
((شايسته ترين كسى كه لياقت نيكى ، خدمت و معروف تو را دارد كسى است كه از احسان و نيكى تو غفلت نكند)).
شكر نسبت به طبقات مختلف اجتماعى ، متفاوت است . افرادى هستند كه به دليل امتيازات نفسى و برخوردارى از درجات معنوى و علمى ، برتر از ديگران هستند. اگر معطى از اين طبقه بود، درجه اى بالاتر از سائل دارد، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
شُكرُ مَن فوقَكَ بِصدقِ الوَلاءِ(55).
((شكر احسان آنها اين است كه سائل صميمانه آنها را دوست بدارد)).
در اجتماع افرادى هستند كه از فرد مساوى خود تقاضايى مى كنند؛ يعنى سائل و مسوول از نظر رتبه اجتماعى يا شخصى مساوى هستند. در اين حالت ، شكر و سپاس گزارى هم فرق خواهد كرد حضرت مى فرمايند:
شُكرُ نظيركَ بِحُسنِ الاخَاءِ(56).
((شكر كسى كه در رتبه پايين ترى از تو قرار دارد اين است كه به او محبت و عطاى فراوان كنى )).
حال اگر كسى به انسانى نيازمند شد كه از نظر مرتبه اجتماعى پايين تر از او است و او نيز حاجت وى را روا كرد، شكر او اين است كه وقتى قدرت پيدا كرد، محبت و لطف خود را نسبت به او جارى كند. البته بايد توجه داشته باشيم كه شكر فقط زبانى نيست :
شُكرُ المومنِ يَظهرُ فى عملِهِ(57).
((شكر مومن در رفتار و اعمال او جلوه مى كند)).
شُكرُ المُنافقِ لا يَتَجاوَزُ لسانَهُ(58).
((شكرگزارى منافق از حد زبان تجاوز نمى كند)).
پس شكر مومن اين است كه در عمل او تجلى كند و مظهر عملى داشته باشد.
نكته ديگرى كه در شكرگزارى نهفته ، اين است كه وقتى انسانى در حق ديگرى محبتى كرد، طبيعى است كه اين محبت او را مقيد مى سازد.
جُبِلت القلوبُ على حُبِّ مَن اءحسنَ اليها(59).
((سرشت و فطرت انسان ، دوست داشتن شخص نيكى كننده است )).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَن اُوتىَ نعمَة فقدِ استُعبدَ بها حتّى يُعتِقَهُ القيامُ بِشُكرها(60).
((كسى كه مورد تفضل ديگرى قرار مى گيرد، در واقع عبد او شده است . وقتى از اين بردگى رهايى مى يابد كه سپاس گزارى نمايد)).
پس تا وقتى كه سپاس نگفته ، برده او است . انسان بايد سعى كند خودش را از قيد بندگى و عبوديت ديگران خارج كند. در چنين شرايطى سائل نمى تواند بگويد من بنده و عبد كسى نيستم ؛ چون كسى كه مورد محبت و خدمت ديگرى واقع مى شود، مديون او است و تا زمانى كه اين دين را ادا نكرده ، مديون باقى مى ماند.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در حديث فوق ، بالاتر از دين به رقيت تعبير فرموده اند. به هر حال شكر و قدردانى در مقابل تفضل و اجابت خواسته ، يك فريضه و وظيفه است . حقى است كه معطى نسبت به سائل پيدا مى كند.
2 - پذيرفتن عذر اعطاكننده
دومين حقى كه حضرت براى مسوول ذكر مى كنند اين است كه مى فرمايند:
و طَلَبَ وجهِ العُذرِ فى مَنعهِ و اءَحسن بهِ الظَّنَّ.
((وقتى كه سؤ ال شونده به او كمك نكرد، بپذيرد و نسبت به او حسن ظن داشته باشد. گمان سوء پيدا نكند)).
ممكن است سائل دورادور گمان كند كه مسوول قادر به كمك كردن به او است و كمك نمى كند؛ ولى خود مسوول و يا هر انسان ديگرى به توانايى هاى خود آگاهتر از ديگران است ؛ چرا كه :
بَلِ الانسانُ على نفسهِ بصيرَة (61).
((انسان بر نفس خود آگاهتر است )).
بصيرت انسان نسبت به خود و متعلقاتش نفس خود بيشتر است . پس نبايد با گمان سوء او را متهم كند كه عمدا و براى اين كه نياز مرا اجابت نكند، به من چيزى نداد.
اين يك قاعده اخلاقى است كه متاسفانه امروزه در زندگى اجتماعى از اين نكته هاى دقيق اخلاقى دور افتاده ايم .
3 - دورى از سرزنش و ملامت
حضرت مى فرمايند:
واعلَم اءَنَّه ان مَنعَ مالَهُ منعَ و اءَن ليسَ التَّثريبُ فى مالهِ و ان كان ظالما.
((اگر خواسته تو را اجابت نمى كند، هيچ سرزنش و ملامتى بر او نيست ، مال او است ؛ اگر بخواهد مى تواند ندهد. ما حق نداريم در حضورش ‍ بدگويى كنيم و يا در غيابش او را مذمت و سرزنش كنيم ؛ گرچه او ستم كرده باشد)).
در قرآن آمده است :
انَّ الانسانَ لَظلوم كَفَّار(62).
((انسان ، ستمگر و ناسپاس است )).
چون انسان به جاى شكور بودن ، فطرتا ظلوم و ناسپاس است و مظاهر فريبنده مادى او را جذب كرده ، به انحراف مى كشاند، بايد خود را با آداب اخلاقى و شرعى ، تربيت كند تا از اين رذيله رهايى يابد. قرآن نعمت هايى را كه خداوند به انسان عنايت كرده برمى شمارد:
اللهُ الَّذى خَلقَ السَّمواتِ والارضَ و اءَنزَلَ مِن السَّماءَ ماء فاءَخرجَ به مِنَ الثَّمَراتِ رزقا لكُم و سخَّرَ لكمُ الفُلكَ لتَجرىَ فى البَحرِ بِاءَمره و سخَّر لكمُ الانهار#و سخَّرَ لكمُ الشَّمسَ و القَمَرَ دآئِبينَ و سخَّرَ لكمِ اللَّيلَ و النَّهارَ(63).
((خداوند همان كسى است كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آسمان ، باران نازل كرد و با آن ميوه هاى مختلف را براى روزى شما از زمين بيرون آورد و كشتى ها را مسخر گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را نيز مسخر شما نمود و خورشيد و ماه را كه با برنامه منظمى در كارند به تسخير شما درآورد؛ و شب و روز را مسخر شما ساخت )).
سپس مى فرمايد:
و آتاكم مِن كلِّ ما سَاءَلتُموهُ و ان تَعدُّوا نعمتَ اللهِ لا تُحصوها انَّ الانسانَ لَظَلوم كَفَّار(64).
((از هر چيزى كه از او خواستيد به شما داد و اگر نعمت هاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد. انسان ، ستمگر و ناسپاس ‍ است )).
اين دو وصف (ظلوم و كفار) همديگر را تفسير مى كنند؛ ظلوم از ظلم مشتق شده ، ظلم به معناى خروج از مسير عدالت است . كفار هم پرده پوشى بر نعمت است . وقتى انسان چشمش را بر نعمت هاى الهى مى بندد، شكر نمى كند؛ شكر كه نكرد، كفران نعمت كرده و كفران نعمت ظلم است .
انسانى كه در معرض تربيت دينى قرار نگرفت و مودب نشد، وقتى به حاجتمندى كه دست نياز به سوى او دراز كرده كمك نمى كند، كفران نعمت كرده است .چون خدا به او نعمتى داده و او را مامور كرده است كه هيچ سائلى را رد نكند. خداوند خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
و اءَمَّا السَّائلَ فلا تَنهَر(65).
((سؤ ال كننده را از خود مران )).
چرا كه اگر اين كار را كرد، ظلوم و كفور مى شود. در عين حال سائل حق ندارد در صورت برآورده نشدن حاجت و نياز خود، زبان به بدگويى و جسارت و اهانت اين انسان ظلوم و كفار بگشايد.
-----------------------------------------
1- وسايل الشيعه ، ج 9، ص 12، حديث 11392.
2- عوالى اللئالى ، ج 2، ص 70، حديث 179.
3- سوره توبه ، آيه 104.
4- كافى ، ج 3، ص 505، حديث 17، وسايل الشيعه ، ج 9، ص 26، حديث 11431.
5- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 507، حديث 8763.
6- تصنيف غررالحكم ، ص 361، حديث 8185.
7- تصنيف غررالحكم ، ص 361، حديث 8180.
8- كافى ، ج 5، ص 63، حديث 3، وسايل الشيعه ، ج 16، ص 157، حديث 21234.
9- تصنيف غررالحكم ، ص 361، حديث 8193.
10- تصنيف غررالحكم ، ص 377، حديث 8515.
11- تصنيف غررالحكم ، ص 377، حديث 8518.
12- تصنيف غررالحكم ، ص 381، حديث 8640.
13- تصنيف غررالحكم ، ص 361، حديث 8180.
14- تصنيف غررالحكم ، ص 361، حديث 8181.
15- تصنيف غررالحكم ، ص 361، حديث 8183.
16- تصنيف غررالحكم ، ص 193، حديث 3775.
17- تصنيف غررالحكم ، ص 379، حديث 8574.
18- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 222، حديث 8088.
19- علل الشرايع ، ص 34، حديث 2.
20- وسايل الشيعه ، ج 9، ص 443، حديث 12448.
21- بحارالانوار، ج 65، ص 165، حديث 16.
22- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 220، حديث 8081.
23- سوره ضحى ، آيه 6 و 7.
24- سوره ضحى ، آيه 9.
25- كافى ، ج 8، ص 45، حديث 8.
26- جامع الاخبار، ص 385، حديث 1075.
27- بحارالانوار، ج 93، ص 171، حديث 4.
28- نهج البلاغه ، ص 194، حكمت 67.
29- امالى صدوق ، ص 225، حديث 10، بحارالانوار، ج 41، ص 34، حديث 7.
30- فيض القدير، ج 5، حديث 420.
31- فلاح السائل ، ص 111.
32- خصال ، ج 1، ص 133، حديث 144.
33- مستدرك الوسايل ، ج 12، ص 404، حديث 14431.
34- مستدرك الوسايل ، ج 12، ص 439، حديث 14563.
35- مستدرك الوسايل ، ج 12، ص 362، حديث 14302.
36- كافى ، ج 4، ص 27، حديث 6، وسايل الشيعه ، ج 16، ص 294، حديث 21582.
37- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 237، حديث 8128.
38- مستدرك الوسايل ، ج 7، ص 237، حديث 8128.
39- سوره بقره ، آيه 195.
40- سوره آل عمران ، آيه 134.
41- سوره اعراف ، آيه 56.
42- سوره بقره ، آيه 58.
43- سوره يوسف ، آيه 58.
44- سوره توبه ، آيه 120.
45- سوره انعام ، آيه 84.
46- وسايل الشيعه ، ج 9، ص 316، حديث 12109.
47- نهج البلاغه ، ص 220، حكمت 372.
48- نهج البلاغه ، ص 225، حكمت 425.
49- بحارالانوار، ج 47، ص 42، حديث 56.
50- تصنيف غررالحكم ، ص 280، حديث 6206.
51- سوره آل عمران ، آيه 134.
52- نهج البلاغه ، ص 206، حكمت 204.
53- تصنيف غررالحكم ، ص 208، حديث 6205.
54- تصنيف غررالحكم ، ص 387، حديث 8842.
55- تصنيف غررالحكم ، ص 279، حديث 6163.
56- تصنيف غررالحكم ، ص 279، حديث 6161.
57- تصنيف غررالحكم ، ص 279، حديث 6164.
58- تصنيف غررالحكم ، ص 459، حديث 10501.
59- فلاح السائل ، ص 111.
60- تصنيف غررالحكم ، ص 278، حديث 6132.
61- سوره قيامت ، آيه 14.
62- سوره ابراهيم ، آيه 34.
63- سوره ابراهيم ، آيه 32 و 33.
64- سوره ابراهيم ، آيه 34.
65- سوره ضحى ، آيه 10.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page