علی سعادت شایسته
بوی کهکشان شیری میآید؛ بوی شش ماهگیهای غریب، بوی لبهای ترکخورده.
آسمان، چقدر به زمین نزدیک میشود تا این کودک، به آرامی بر سینه زمین قدم بگذارد! درهای آسمان باز میشود تا باب الحوایج بیاید، تا باب الحوایج با دستهای کوچکش، تقدیم زمین میشود؛ این غنچه بوی پروانگی میدهد. این غنچه بوی شش ماهگی پرپر شده میدهد.
غنچهای را که دو روزی است به باغ آمده است بیگمان دست زمانه سر چیدن دارد
آسمان ایستاده است با شش ماههای در دست و لبهای تشنگی را زمزمه میکند. آسمان ایستاده است و جشن تولد و پرواز، یکی شده است. خم میشود؛ بوی پروانهها، بوی غنچهها به زمین میریزد؛ بوی غنچهها و پروانهها از دامن آسمان به زمین میریزد.
آه! چه عطر فرّاری دارد این شش ماهه! زمین را با تمام سنگهایش بیتاب میکند.
پا بر زمین میگذارد و تمام پنجرهها، به وسعت بزرگ و هموارهاش باز میشوند.
پا بر زمین میگذارد و هر چه، در آسمان و زمین، مست عطر فراگیرش میشوند.
چقدر دستهای کوچکش بزرگ است و آسمان، با تمام کهکشانهایش فقط چند ماه دیگر، در دستهایش میدرخشد.
آسمان خم میشود و به شش ماهه پرپر شدهاش مینگرد.
آسمان خم میشود و غنچهای کوچک را آرام، به خاک میسپارد.
-------------------------------------------------
منبع: اشارات، مرداد 1385، شماره 87 .
متن ادبی «بوی پروانگی»
- بازدید: 3918