متن ادبی «بوی پروانگی»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

علی سعادت شایسته
بوی کهکشان شیری می‏آید؛ بوی شش ماهگی‏های غریب، بوی لب‏های ترک‏خورده.
آسمان، چقدر به زمین نزدیک می‏شود تا این کودک، به آرامی بر سینه زمین قدم بگذارد! درهای آسمان باز می‏شود تا باب الحوایج بیاید، تا باب الحوایج با دست‏های کوچکش، تقدیم زمین می‏شود؛ این غنچه بوی پروانگی می‏دهد. این غنچه بوی شش ماهگی پرپر شده می‏دهد.
غنچه‏ای را که دو روزی است به باغ آمده است     بی‏گمان دست زمانه سر چیدن دارد
آسمان ایستاده است با شش ماهه‏ای در دست و لب‏های تشنگی را زمزمه می‏کند. آسمان ایستاده است و جشن تولد و پرواز، یکی شده است. خم می‏شود؛ بوی پروانه‏ها، بوی غنچه‏ها به زمین می‏ریزد؛ بوی غنچه‏ها و پروانه‏ها از دامن آسمان به زمین می‏ریزد.
آه! چه عطر فرّاری دارد این شش ماهه! زمین را با تمام سنگ‏هایش بی‏تاب می‏کند.
پا بر زمین می‏گذارد و تمام پنجره‏ها، به وسعت بزرگ و همواره‏اش باز می‏شوند.
پا بر زمین می‏گذارد و هر چه، در آسمان و زمین، مست عطر فراگیرش می‏شوند.
چقدر دست‏های کوچکش بزرگ است و آسمان، با تمام کهکشان‏هایش فقط چند ماه دیگر، در دست‏هایش می‏درخشد.
آسمان خم می‏شود و به شش ماهه پرپر شده‏اش می‏نگرد.
آسمان خم می‏شود و غنچه‏ای کوچک را آرام، به خاک می‏سپارد.
-------------------------------------------------
منبع: اشارات، مرداد 1385، شماره 87 .