متن ادبی «مبارک است بانو!»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

نزهت بادی
مبارک است بانو!
شنیده‏ام که به لطف خدا مادر شده‏ای و برای حسین علیه‏السلام پسری ماه صورت به دنیا آورده‏ای.
چراغ چشم‏های رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روشن باد. و نام اعظم علی مرتضی علیه‏السلام پایدار که کودک تو نیز همنام جدّ بزرگوارش است.
اما چرا چشمانت چون اناری سرخ، به دانه‏های یاقوت اشک نشسته است؟
نگاه کن بی بی!
ببین چگونه نوار سبز حسینی علیه‏السلام که به قنداقه‏اش بستی، در نوازش بال ملایک به رقص درآمده است؟
تو غمگین مباش که در پیشانی تقدیر کودکت، نام نحس و شوم حرمله نوشته شده است. و چیزی نخواهد گذشت که تو با طفلت در مجاورت مردی از نسل جنایت که بند نافش را با قساوت و سنگدلی بریده‏اند، در کربلای معلّی خیمه خواهی زد.
دل قوی دار به مقامی که اهالی آسمان و زمین، با آن، طفل صغیرت را به دعا می‏خوانند و از او طلب گشایش ابواب حوایجشان را دارند.
می‏دانم سخت است بانو!
دلت می‏خواهد می‏توانستی برای روزهای گرم و سوزان عطش در نینوا، اندکی شیر ذخیره کنی، اما می‏دانی که میان لب‏های کوچک و ترک خورده طفلت، با عطش، عهدی دیرینه بسته‏اند.
پس صبور باش و بگذار حسین علیه‏السلام ، هر قدر که دلش می‏خواهد، گلوی علی اصغر علیه‏السلام را ببوسد.
از زینب کبری علیهاالسلام مدد بگیر که چگونه با نگاهش بر حنجر حسین علیه‏السلام ، بوسه می‏زند، اما لب‏تر نمی‏کند
رباب!
در آیینه بختت بنگر
قدری از اندوهت کاسته خواهد شد.
ببین که درخت عمرت بعد از شهادت علی اصغر علیه‏السلام ، زیاد سبز نخواهد ماند. و خزان هجران شما، فصل کوتاهی خواهد بود که با مرگ تو در زیر آفتاب کربلا و بر مزار کوچک علی اصغر علیه‏السلام ، به اتمام خواهد رسید.
آن‏گاه در غرفه‏های بهشتی، حیات جاودان خود و کودکت را جشن شکرانه بگیر!
----------------------------------
منبع: مجله اشارات، شماره 64، شهریور1383