شعر «ختم دو دست»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

به روی سینه‌ی تو، جای بوسه حتّی نیست   
وَ زخم خورده‌تر از پیكرت، در این‌ جا نیست
چه فكر می‌كند این جوی چشمْ‌تنگ و خسیس؟   
سرابِ بركه‌ی كوچك، حریف دریا نیست
به روی مشك نوشتی كه آب می‌خواهی   
به گوش علقمه‌ گفتی كه آب آیا نیست؟
نگاه سرد تو می‌گفت، ناامید شدی   
وَ خون سرخ تو می‌گفت، زرد، زیبا نیست
چرا فرات به پای تو، راه باز نكرد؟   
نفوذ حرف تو، كم‌تر ز امر موسی نیست
كسی برای دو دست تو، ختم می‌گیرد   
كسی كه گریه‌ی او، مثل گریه‌ی ما نیست
جعفری، رضا"
---------------------------------
سواد آینه، ص 6 ـ 115.