یک مرد و هفت میدان

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

تازه ازآن نبرد شوم و فتنۀ بزرگ باز گشته ايم. فتنه اي كه چندی قبل كوفه را از كار انداخته و مسلمانان را فلج كرده بود، سرانجام در آب نهروان شسته شد و اينك که در روزهاي پایانی سال سوم حكومت مولايمان اميرمؤمنان علیه السلام قرارداريم، روزگار تيره و تار آن خوارج كج انديش هم به سر آمده است. اکنون امام در مسجد نشسته اند. آرام و مطمئن، استوار و قوي، اما خسته! خستگي آن پيكار شوم را از تن مي شويند. پيكار با نفرين شدگانِ قرآن، كافران مسلمان نما و مرده دلانِ شب زنده دار! فتنه سخت و بزرگي بود كه جز با شمشير حضرت در هم نمي شكست. آن نابكاران هم جز با ريختن خون امام و پيروان ایشان به شروط ديگري خرسند نمي شدند. هر چه امام تلاش كردند تا فتنه انگیزان را از گمراهي نجات بخشند و به راه راست هدايت کنند، آنان زير بار نرفتند. سرسختي كردند و سرانجام كشته شدند. به هر حال هر چه بود، گذشت و غائله پايان پذيرفت و همگي از شرّ آن كوردلان رهايي يافتيم؛ و اكنون، بر گرد امام حلقه زده ايم و از وجود نوراني ایشان بهره می بریم. آيا دوست داري تو هم با ما باشي ؟ . . . پس شتاب كن و به مسجد بيا، مسجد كوفه . . . امام اينجا تشریف دارند، نزديك محراب . . . دو فرزند برومند ایشان، دو يادگار رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم، حسن و حسين عليهما السلام هم حضور دارند. گروهي از ياران و نزديكان حضرت نيز هستند. برخي از آنها را مي شناسم. محمد بن حنفيه يكي ديگر از فرزندان امام، عبدالله فرزند جعفر برادرزاده امام، . . . اكنون مالك اشتر هم به جمع ما پيوست. يار وفادار و شجاع و نستوه امام، منزلت او نزد حضرتش زبانزد خاص و عام است. همو درباره اش فرموده: مالك براي من چنان است كه من براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بودم. از آن سو، سعيد بن قيس ارحبي است كه مي آيد. او از سرداران شجاع امام به شمار مي رود. در تمام نبردها شركت فعّال داشته است. به ياد دارم كه در جنگ جمل، سالار سواران در بخشی از سپاه اميرالمومنین عليه السلام بود. كمي آن طرف تر احنف بن قيس را مي بينم. او از بزرگان بصره است. فردي محافظه كار و ميانه رو است. گاهي به نعل و زماني بر ميخ مي كوبد. در جنگ جمل همراه امام علیه السلام بود، اما در جنگ صفين اعتزال جست و خود را از صحنۀ كارزار كنار كشيد. اَشعَث هم هست. فرزند قيس بن مَعدي كَرَب كندي. نفاق و نيرنگ از چهره اش مي بارد. ديگراني هم هستند كه آنها را به خوبي نمي شناسم. برخي هم به تدريج مي آيند و به جمع ما مي پيوندند. مجلس خوبي است. اگر تو هم ميل داري بيا به دیدار مولایت . . .