ابوالمؤيد آورده كه در اين محل دو سوار از لشگر عمر سعد به ميدان در آمدند بر مركبان كوه پيكر هامون نورد نشسته و هر يكى دستى سلاح نبرد پوشيده طريد كردند و اسبان را به جولان در آوردند يكى گفت منم يار مولاى زياد بن ابيه و ديگرى نعره زد كه منم سالم مولاى عبيدالله زياد كيست آن خون گرفته از عمر سير آمده كه به مبارزت ما بيرون آيد تا به طعن نيزه و شمشير دمار از روزگار او برآريم برير بن حضير و حبيب بن مظاهر خواستند كه به ميدان روند نزد امام حسين عليهالسلام آمده استجازه نمودند امام فرمود: كه شما توقف كنيد ايشان خاموش شدند و مقارن اين حال عبدالله بن عمرو كلبى پيش امام آمده و گفت: يابن رسول الله مرا اجازت ده و دستورى فرما امام عليهالسلام در وى نگريست مردى ديد گندمگون و دراز بالا، بازوهاى قوى و سينه گشاده، فرّ مبارزت از جبين وى مىتافت امام حسين عليهالسلام فرمود: كه كشنده اين دو غلام وى خواهد بود پس عبدالله را دستورى داد، او با آتش آبدار يعنى شمشير صاعقهبار پياده روى بدان دو سوار نهاد گفتند: تو كيستى؟ گفت: مردى ام از بنى كلب مرا عبدالله گويند يسار و سالم گفتند: ما تو را نمىشناسيم باز گرد تا زهير بن قين يا برير بن همدانى پيش آيد عبدالله گفت: اى غلامان ناكس كار شما بدان رسيده و مهم شما بدان انجاميده كه سرداران لشگر و مبارزان دلاور طلبيد پيداست كه كفو شما بندهاى بايد مانند شما و اگر ضرورت تشنگى نباشد ما آزادگان را با شما حرب كردن عار است يسار در غضب شد نيزهاى حواله عبدالله كرد عبدالله طعنه او را رد كرده شمشيرى بر پاى وى زد چنان چه يسار از اسب در افتاد عبدالله با تيغ كشيده به سر وى دويد تا كار او تمام كند سالم از عقب وى در آمد با تيغى چون قطره آب و قصد كرد تا بر وى زند از لشگرگاه امام آواز دادند كه اى عبدالله از ضرب سالم حذر كن عبدالله بدان سخن التفات نكرد و سر تيغ بر سينه يسار نهاد و زور كرد چنان چه نوك شمشير از پشتش بيرون آمد در اين محل تيغ سالم به وى رسيد عبدالله دست پيش آورد تيغ بزد و انگشتان وى را قلم كرد عبدالله ذرهاى نينديشيد و تيغ را از سينه يسار بيرون كشيده خود را به سالم رسانيده و به يك ضرب كار وى را بساخت غلامان ابن زياد يكباره روى به ميدان نهاده گرداگرد عبدالله را فرو گرفتند و آن مرد مردانه بسى از ايشان را بكشت و بسى را مجروح گردانيده به آخر شربت شهادت چشيد رضوان الله عليه.
برداشت پاى و روى به راه عدم نهاد
شاه و گدا و پير و جوان و بلند و پست
و آن كيست كو به راه عدم پا نمىنهد
از دام هولناك اجل كس نمىجهد
شهادت عبدالله بن عمرو كلى
- بازدید: 1515