شهادت محمد بن عبدالله بن جعفر

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

چون اولاد عقيل شهيد شدند نوبت فرزندان جعفر طيار در آمد و پيش از همه محمد بن عبدالله بن جعفر به نزد آن سرور آمد و گفت: اى شهباز بلندپرواز اوج ولايت و اى عنقاى دلرباى جانفزاى قاف قرب و هدايت مرا دستورى ده كه آرزوى من آنست و مدعاى خاطر فاترم چنان كه پيش از آن كه با جد پاكيزه سرشت در فضاى خوش هواى بهشت طيران كنم و به بال شهادت روى به آشيانه سعادت آورم چنان چه مرغ دانه بر مى‏چيند دانه وجود اين جغدصفتان ويرانه ادبار و بوم سيرتان آشيانه انكار و استكبار را به منقار كارزار از عرصه زمين برچينم امام حسين او را اجازت داد و محمد روى به ميدان نهاد و رجزى آغاز كرد.
نورالائمه آورده كه ترجمه رجز او اينست كه اى اهل كوفه و نااهلان شام!
با شما كارزار خواهم كرد

وز براى دل حسين على
تا كنم دست ظالمان كوتاه
كين خود از شما بخواهم خواست
شكوه در پيش جعفر طيار   بر شما كار، زار خواهم كرد
جان خود را نثار خواهم كرد
پا به حرب استوار خواهم كرد
سر دل آشكار خواهم كرد
از شما بى‏شمار خواهم كرد 
حرب مى‏كرد و روى ميدان از مغز دليران چرب مى‏كرد تا به آخر به جانب آشيان قدس پرواز نمود و مرغ روح مقدسش در حوصله مرغان سبزبال بهشت آرام يافت عليا مخدره زينب خاتون خواهر امام حسين عليه‏السلام در فراق فرزند دلبند خود بناليد و امام عليه‏السلام او را تسلى داده خاموش گردانيد.