چرا امام حسين(ع) در روزگار معاويه قيام نكرد؟

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

همه مي‏دانيم اميرمؤمنان عليه‏السلام در سال چهلم هجري از جهان خاكي به عالم ملكوت رخت بركشيد و حدود ده سال، امامت و رهبري امت بر عهده امام حسن مجتبي عليه‏السلام بود. سبط اكبر رسول خدا نيز در سال پنجاهم به دست دشمن مسموم شد و راهي جنان الهي گرديد و پرچم امامت در دست حسين بن علي عليهما‏السلام قرار گرفت و از امامت تا قيام سيدالشهداء عليه‏ السلام حدود ده سال فاصله است. در اين مقاله برآنيم تا فلسفه عدم قيام آن بزرگوار در عصر معاويه را مورد بررسي قرار دهيم.
در اين‏جا تنها بخشي از عوامل تأثيرگذار در عدم قيام سيدالشهداء عليه‏السلام در عصر معاويه را، بر مي‏شماريم:


1. تفاوت معاويه و يزيد
با نگاهي به تاريخ، در مي‏يابيم كه معاويه از مكر و شيطنت ويژه ‏اي برخوردار بود؛ به طوري كه برخي كوته‏ انديشان خيال مي‏كردند او از امام علي عليه‏السلام سياستمدارتر است.
امام علي عليه‏السلام در برابر اين خيال باطل مي‏فرمايد: «واللّه ما معاوية بِاَدهي منّي و لكنَّهُ يَغْدُرُ وَ يَفْجُرُ و لولا كراهية الغدر لكنت ادهي النّاس»1؛ به خدا سوگند! معاويه زيرك‏تر از من نيست، ولي او مكر و حيله‏ گري مي‏كند و اگر نبود ناپسندي خدعه، من از زيرك‏ترين افراد بودم.»
او با همين حيله ‏ها، در صفّين خود را از كشتن عمّار تبرئه كرد.
پيامبر صلي ‏الله ‏عليه‏ و‏آله ‏وسلم از قبل، خطاب به عمّار فرموده بود: «تو را گروه ستمگر خواهند كشت.»2 زماني كه عمار توسّط لشكر معاويه به شهادت رسيد، نقل اين حديث موجب اضطراب و ترديد آنان گشت. اما وي در مقابل با تحليلي وارونه به آنان وانمود كرد: ما او را نكشته‏ايم، اين علي بوده است كه او را با خود همراه كرده و سبب كشته شدنش شده است. و نيز در آخرين لحظات كه مي‏رفت سپاه اميرمؤمنان عليه‏السلام غائله حكومت اموي را براي هميشه پايان دهد، با دسيسه قرآن بر نيزه كردن، خود را از سقوط حتمي نجات داد. او با كاربرد همين شيوه‏ها، سبب از هم گسستگي سپاه امام مجتبي عليه‏السلام و ايجاد تفرقه در ميان صفوف آنان گشت و از سويي ديگر با تطميع راويان آخرت فروش، فضايي ابهام آلود بر افكار حاكم ساخت؛ به گونه‏اي كه قدرت تشخيص سره از ناسره براي بسياري از افراد مشكل شد. امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: عقل چيزي است كه بدان، خداوند عبادت شود و بهشت به دست آيد. راوي سؤال مي‏كند: پس آنچه معاويه داشت، چه بود؟ حضرت پاسخ داد: «اَلنّكراء، الشّيطنة»3؛ مكر و شيطنت بود.»
اين چنين بود كه امام حسين عليه‏السلام با قدرت تبليغاتي معاويه و جهل عمومي، زمان را براي قيام خويش مناسب ندانست. زيرا به خوبي آگاه بود كه معاويه با همان حيله‏ها و نيرنگ‏هاي صفّين به صحنه مي‏آيد و مانع درخشش حق و سبب سركوب بيشتر مؤمنان خواهد شد. از سوي ديگر، امام مجتبي عليه‏السلام با معاويه بيعت نموده بود و اگر سيدالشهدا عليه‏السلام قيام مي‏نمود، معاويه با استناد به همين اصل كه نقض بيعت شده، حقيقت را در اذهان و افكار مردم مشتبه و آن را تحريف مي‏كرد و خود را چهره‏اي حق به جانب قلمداد مي‏كرد. برعكس، يزد فردي سبك سر و خام بود كه تجربه‏هاي شيطاني پدر را خوب نياموخته بود و توان مقابله با آثار نهضت عظيم حضرت را نداشت. بدين جهت، امام حسين عليه ‏السلام در پاسخ بني‏جعده، اين چنين نگاشت:
«اكنون حركتي نكنيد و از آشكار شدن دوري كنيد و خواسته خود را پنهان كنيد و تا (معاويه) فرزند هند زنده است، از اقدام نابه جا بپرهيزيد. اگر او مرد و من زنده بودم، نظرم به شما خواهد رسيد. ان شاء اللّه.»4
2. عدم آگاهي و آمادگي مردم
يكي از اصول الهي و ديني، اصل اتمام حجّت است. قرآن كريم مي‏فرمايد: «رُسلاً مبشرين و منذرين لئلاّ يكون للنّاس علي‏اللّه حُجّةٌ بعد الرّسل»5؛ پيامبراني كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند تا بعد از آمدن پيامبران، حجّتي براي مردم بر خدا باقي نماند.
اميرمؤمنان عليه‏ السلام علّت پذيرش حكومت از ناحيه خود را، اين چنين بيان مي‏دارد:
«لولا حضور الحاضر و قيام الحُجّةِ بوجود النّاصر و ما اخذَ اللّه علي‏العلماء ان لا يُقارّوا علي كِظّة ظالمٍ و لا سَغَبِ مظلوم لاَلقيتُ حَبْلَها علي غاربها6؛ اگر نبود حضور آن جمعيّت بسيار (براي بيعت با من) و ياري نمي‏دادند كه حجّت تمام شود و نبود عهدي كه خداي تعالي از علما و دانايان گرفته تا بر سيري ظالم و گرسنه ماندن مظلوم آرام نگيرند، ريسمان و مهار شتر خلافت را بر كوهان آن مي‏انداختم».
يكي از عوامل زمينه ساز نهضت و قيام سيدالشهدا عليه‏ السلام دعوت كوفيان بود؛ اين دعوت موجب شد كه براي حضرت تكليف ديگري، با توجه به اصل اتمام حجّت، ايجاد شود. اگر حضرت دعوت كوفيان را اجابت نمي‏ نمود، آنان مي‏توانستند احتجاج كنند كه ما حاضر بوديم آن حضرت را ياري كنيم. اما ايشان با ما همراهي نكردند. بدين‏سان لازم بود، امام به سوي كوفه حركت كند و زمينه را براي ظهور ميزان صداقت آنان در اين امر آماده سازد؛ اما در زمان معاويه حركتي جدّي از سوي مردم انجام نشد و اگر زمينه‏اي هم وجود داشت، خفقان و استبداد حكومت معاويه، اجازه ابراز آن را نمي‏داد و در نتيجه از اين جهت، تكليفي براي نهضت و قيام بر دوش حضرت قرار نگرفت.
3. التزام به صلحنامه امام مجتبي عليه‏السلام
بي‏وفائي مردم و خيانت فرماندهان، موجب تحميل صلح بر امام مجتبي عليه‏السلام گرديد. خود امام حسن عليه ‏السلام در يكي خطبه ‏هايش فرمود:
«اگر ياراني داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكاري مي‏كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي‏كردم؛ زيرا خلافت بر بني‏اميه حرام است.»7
در نتيجه نبودن ياران راستين، صلحنامه‏اي امضاء شد كه بخشي از موادّ آن چنين است:
1. حكومت به معاويه واگذار مي‏شود بدين شرط كه به كتاب خدا و سنّت پيامبر عمل كند.8
2. پس از معاويه، حكومت متعلق به حسن بن علي عليه‏السلام است و اگر براي او حادثه‏اي پيش آمد، حسين ابن علي عليه‏السلام خلافت را عهده دار خواهد شد.9
3. معاويه بايد ناسزا به اميرمؤمنان و لعنت بر او را در نمازها ترك كند، و امام علي عليه‏السلام را جز به نيكي ياد نكند.10
اكنون امام حسين عليه ‏السلام مي‏بايست منتظر بماند تا مردم كاملاً ميزان عهد و وفاي معاويه را به قراردادهاي خويش دريابند و عده ‏اي گمان نكنند كه «صلح نامه» مي‏توانست عاملي براي وحدت امت اسلامي قرار بگيرد. بدين‏سان مردم پس از ده سال دريافتند كه تمامي عهدنامه نقض شده و آخرين آن ولايت‏عهدي يزيد بود كه رسوايي و عار را نصيب امويان نمود.
ابومخنف مي‏گويد: امام حسين عليه ‏السلام نامه‏اي به معاويه نوشت كه در آن آورده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد، نامه تو به دستم رسيد، از مضمون آن آگاه شدم. به خدا پناه مي‏برم از اين كه پيمان برادر خود امام حسن عليه ‏السلام را با تو بشكنم. و اما سخني را كه در نامه آورده‏اي، آن را دروغ بافان سخن چين و تفرقه افكنان ميان جماعات به تو گفتند. به خدا سوگند! آنان دروغ مي‏گويند.11
اقدامات حسيني عليه ‏السلام در عصر معاويه
اگرچه حضرت بر ضدّ معاويه قيام مسلّحانه ننمود، اما همواره بر تبليغ و ترويج حق و تحكيم پايه‏ هاي ديني و قرآني تأكيد مي‏ورزيد و جلوه ‏هاي حقيقت و حق را هرچه پرفروغ‏تر فرا راه انسان‏ ها قرار مي‏داد، كه در اين بخش به سه محور از تلاش‏هاي آن حضرت مي‏پردازيم:
الف) ترويج امامت علوي
عترت و در صدر آن، اميرمؤمنان عليه‏السلام ترجمان وحي و عِدل قرآن اند كه در كنار يكديگر موجب مصونيّت انسان‏ها از گمراهي مي‏گردند. در قرآن كريم مودّت و دوستي آنان اجر و مزد رسالت به شمار آمده و فرموده است:«قل لا اسئلكم عليه اجراً الاّ المودّة في‏القربي»12؛ بگو من براي رسالت خويش مزدي جز دوستي خويشاوندان نمي‏خواهم. نه مودّت و عشقي صرفاً احساسي و عاطفي، بلكه عشقي كه موجب رهنمون شدن انسان‏ها به سوي خدا مي‏شود؛ چنان كه در آيه ديگر آمده است: «قل ما اسئلكم عليه من اجرٍ الاّ من شاء ان يتّخذ الي ربّه سبيلاً»13؛ بگو من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشي از شما نمي‏طلبم مگر كسي كه بخواهد راهي به سوي پروردگارش بيايد.
بر اين اساس است كه ائمه عليهم‏السلام اهميّت اين حكم الهي و قرآني را بيان مي‏داشته‏اند. سليم بن قيس مي‏نويسد: يك سال قبل از مرگ معاويه، حسين بن علي عليهما‏السلام با عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر براي حجّ به مكّه رفتند. امام حسين عليه‏السلام مردان و زنان و ياران بني‏هاشم و آن عدّه از انصار را كه او و خاندانش را مي‏شناختند، جمع كرد. سپس چند نفر را فرستاد و فرمود: همه اصحاب پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم كه معروف به صلاح و عبادت اند و به حجّ آمده‏اند، نزد من جمع كنيد. در پي اين دعوت، بيش از هفتصد نفر كه بيشتر آنان از تابعان و حدود دويست نفر از اصحاب پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم بودند، در منا در خيمه آن حضرت گرد آمدند. امام در ميان آنان به بيان خطبه برخاست و پس از حمد و ثناي الهي فرمود:
اما بعد، اين شخص طغيانگر (معاويه) در باره ما و شيعيان ما اعمالي را روا داشت كه ديديد و فهميديد و شاهد بوديد. مي‏خواهم مطلبي را از شما بپرسم؛ اگر راست گفتم، مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم، مرا تكذيب كنيد. شما را سوگند مي‏دهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم و خويشاوندي من كه با پيامبر شما دارم، چون از اينجا (به ديار خود) رفتيد، اين گفتار مرا عنوان كنيد و همه شما در ديار خود از قبايلتان ـ آنان را كه به آنها اطمينان داريد ـ دعوت كنيد.
سپس حضرت ضمن بيان آيات قرآني كه در فضيلت علي عليه‏السلام وارد شده است، فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‏دهم! آيا مي‏دانيد كه رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم روز «غديرخم»امام علي عليه‏السلام را به ولايت نصب كرد... آيا مي‏دانيد كه رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم در آخرين خطبه‏ اي كه براي مردم خواند، فرمود: من در ميان شما دوچيز گرانبها مي‏گذارم، كتاب خدا و عترتم، دامن آن دو را بگيريد تا هرگز گمراه نشويد؟
گفتند. آري به خدا.14
ب) هشدار به خواص
حكومت‏هاي ستمگر و ضدّ اسلامي همواره از دانشمندان در جهت پيشبرد مقاصد خويش سود مي‏جسته‏اند و هنگامي كه آنان را با خود همراه مي‏ديدند، هرچه بيشتر بر هتك حريم الهي و قوانين او جرأت مي‏يافتند. معاويه نيز بسياري از خواص را با تطميع و تهديد با خود همراه كرده و حقائق احكام الهي را با ترويج احاديث دروغين به مسلخ برده بود و در نتيجه، توده‏هاي مردم كه چشم و دل به خواص داشتند، در كمال بي‏ خبري قرار گرفتند. در اين فضاي مرگبار، فريادي قُدسي، غفلت و سكوت را مي‏شكند و آيات مسئوليت و جهاد را بر آنان تلاوت مي‏كند، شايد از اين آشفتگي نجات يافته و رسالت الهي خويش را بازيابند و جامعه را از ركود و غفلت زدگي به سوي صلاح و نيكي پيش برند. اين، همان خطبه سيدالشهدا عليه‏ السلام است كه در منا طنين افكند و اين بار خواصّ را مخاطب قرار داد كه ما بخشي از آن را ذكر مي‏كنيم:
عبرت بگيريد، پند بپذيريد از سرنوشت مردمي كه به دليل ترك امر به معروف و نهي از منكر، پروردگار متعال آنها را سرزنش كرده و مي‏فرمايد: «چرا دانشمندان نصارا و علماي يهود، آنها را از سخنان گناه ‏آميز و خوردن مال حرام، نهي نمي‏كنند. چه زشت است، رفتاري كه آنان انجام مي‏دادند».15 و نيز مي‏فرمايد:
«كافران بني‏اسرائيل، بر زبان داود و عيسي بن مريم لعن و نفرين شدند؛ اين به خاطر آن بود كه گناه كردند و تجاوز مي‏نمودند. آنها از اعمال زشتي كه انجام مي‏دادند، يكديگر را نهي نمي‏كردند، چه بدكاري انجام مي‏دادند».16
اين خودداري و امتناع از نهي از منكر را عيب شمرده؛ زيرا آنان از نزديك، از ستمگران كارهاي زشت و فساد را مي‏ديدند و عاملان منكر را نهي نمي‏كردند و اين سكوت، بيشتر به خاطر هدايا و مزايايي صورت مي‏گرفت كه از مصادر ظلم به آنان مي‏رسيد و از بيم و هراسي بود كه داشتند؛ با اين كه خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «از مردم نترسيد.»17 و مي‏فرمايد: «مردان و زنان با ايمان وليّ (يار و ياور) يكديگرند و امر به معروف و نهي از منكر مي‏كنند.»18
خداوند، از امر به معروف و نهي از منكر «مقدم بر نماز و زكات» آغاز كرده است. زيرا وقتي تكليف امر به معروف و نهي از منكر به نيكويي ادا شود، تكاليف ديگر، آسان و دشوار، نيز برپا شود.
آنگاه امام مي‏فرمايد: اگر عهد شما را درهم بشكنند، جزع و فزع همي آوريد. اما در برابر شما مواثيق پيغمبراكرم صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم را ناچيز مي‏شمارند و از دهانتان دم برنمي‏آيد! مصيبت بر شما از همه مردم بزرگ‏تر است. زيرا در حفظ مقام بلند علمي دانشمندان و علما مغلوب شديد. اي كاش براي حفظ آن، تلاش مي‏كرديد! اين بدان جهت است كه مجاري امور و احكام به دست دانشمندان و عالمان خداشناس است كه امين بر حلال و حرام او هستند و بايد زمام امور به دست آنها باشد و اين مقام را از شما ربودند. و اين منزلت از شما گرفته نشده، مگر به واسطه جدايي شما از حق و اختلاف‏تان در سنّت پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم پس از روشني آن.
حضرت در ادامه مي‏فرمايد: پروردگارا! تو آگاهي كه ما چشم طمع به تخت سلطنت و تاج شاهي نگشوده‏ايم و دسترسي به مال بي‏ارزش دنيا را در نظر نداريم بلكه در اين راه، تنها به احياي نشانه‏هاي دين تو پرداخته‏ايم و هدف ما اين است كه به آشفتگي‏ هاي اجتماع خاتمه بخشيم و مصالح را برجاي مفاسد بگذاريم، باشد كه مردم مظلوم روي امنيت و آسايش ببينند. و ما مي‏خواهيم كه فرايض اسلام اقامه شود و سنّت پيامبر تو تجديد گردد. [اي مردم!] اگر همدوش ما در اين جهاد مقدس به پيكار برنخيزيد و از راه انصاف با ما در نياييد، روزي مي‏آيد كه خويشتن هم به چنگال ظلم در افتيد و در خاموش كردن نور پيامبر شما خواهند كوشيد.19
ج) اعتراض به كشتن مردان خدا
در زماني كه همه نفس‏ها در سينه حبس شده بود و مردان حقّ توسط معاويه به شهادت مي‏رسيدند، تنها كسي كه فرياد مظلومانه آنان را به مسلمانان رساند، سيدالشهدا عليه‏السلام بود. آن حضرت در نامه‏اي اعتراض ‏آميز به معاويه مي‏نگارد:
آيا اين تو نبودي كه حُجْر و ياران او را كشتي؟ همان‏ ها كه از عابدان و خاشعان حق بودند، بدعت‏ ها را ناروا شمرده و امر به معروف و نهي از منكر مي‏كردند. تو آنان را پس از امان و سوگندهاي مؤكّد ظالمانه كشتي، به سبب گستاخي بر خدا و سبك انگاشتن پيمان الهي. آيا تو قاتل عمرو بن حَمِق نبودي؟ همان كه عبادت چهره‏اش را فرسوده بود و به او امان و پيماني سپرده بودي، كه اگر به آهوان بيابان داده مي‏شد، از قله‏ هاي كوه ‏ها پايين مي‏آمدند... آيا تو قاتل حضرمي نيستي؟ همان كه زياد بن ابيه درباره‏اش به تو نگاشت كه او بر دين علي است؛ در حالي كه دين علي عليه‏السلام دين پسر عمويش پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم است. آن دين كه اكنون تو را بر مسند و اريكه قدرت نشانده است و اگر اين دين نبود، بزرگ‏ترين شرف تو و پدرانت مشقّت دو سفر زمستاني و تابستاني (به يمن و شام) بود كه خداوند به بركت ما خاندان بر شما منّت نهاد و آن را از شما برداشت.20
طبرسي مي‏نويسد: معاويه در همان سالي كه حجربن عدي و ياران او را كشت، حجّ كرد. و حسين بن علي عليهما‏السلام را ديده، گفت: اي اباعبداللّه! آيا اين خبر به تو رسيده كه ما با حجر و ياران او و شيعيان پدرت چه كرديم؟ فرمود: با آنان چه كردي؟ گفت: آنان را كشتيم و كفن پوشانديم و نمازشان گزارديم. امام حسين عليه‏السلام خنديد و خطاب به معاويه فرمود: آنان خصم تو اند. ولي ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نپوشانيم و نماز نگزاريم و دفن نكنيم.21
بدان اميد كه هرچه زودتر، يادگار گرامي‏اش حضرت بقية‏اللّه(عجّ) تجلّي كند و آرمان‏هاي پرفروغ حسيني را در گستره گيتي تحقّق بخشد. ان‏شاء اللّه
________________________________________
1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، كلام 191، ص 648.
2. سفينة‏البحار، ج 1، ص 276.
3. اصول كافي، ج 1، كتاب العقل و الجهل، ح 3، ص 11، دارالكتب الاسلاميّه.
4. فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 266.
5. نساء / 165.
6. نهج البلاغه، خ 3، ص 52.
7. جلاءالعيون، ج 1، ص 345 و 346، به نقل از سيره پيشوايان، ص 112.
8. بحارالانوار، ج 44، ص 65.
9. الامامة والسياسة، ج 1، ص 184.
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 4، ص15.
11. فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 267.
12. شوري / 23.
13. فرقان / 57.
14. كتاب سليم بن قيس، ص 206؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 301.
15. مائده / 63.
16. همان/ 78 و 79.
17. همان/ 3.
18. توبه / 71.
19. تحف العقول، ص 243 ـ 241؛ سخنان سيدالشهدا(ع)، ترجمه جواد فاضل، ص 42.
20. بحارالانوار، ج 44، ص 212.
21. فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 281.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page