نينوا معبر انتظار

(زمان خواندن: 16 - 32 دقیقه)

«فرهنگ عاشورا» ، پيوندى عميق و ارتباطى ناگسستنى با «فرهنگ انتظار» دارد. واقعه عاشورا، زمينه‏ساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حكمت‏هاى جاودان آن، در «ظهور مهدى موعود» متجلى است. با بررسى و دقت، در حديث قدسى «زيارت عاشورا» و «زيارات مربوط به امام زمان (عج)، در مى‏يابيم كه «نينوا» ، معبر «انتظاراست‏» ; يعنى، براى رسيدن به ظهور مهدى موعود(عج)، بايد از گذرگاه كربلا عبور كنيم. زيارت عاشورا نيز در واقع، تحليلى براى معبر بودن نينوا براى انتظار است. درس‏ها و پيام‏هاى عاشورا، چراغ‏هاى فرا راه شيعيان است تا با ديدى روشن و بصيرتى افزون، منتظر «ظهور» باشند و آماده قيام و مبارزه شوند. «السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور; (1) سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خونش، واى تنهاى رها شده‏» حسين عليه السلام، خون خدا است كه در «عاشورا» به جوشش در آمد و به شريان تاريخ انسان و اسلام، حركت و حيات بخشيد. اين خون خدا از دشت گلگون نينوا، قلب‏هاى مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شررى به جان‏ها زد كه هرگز سردى و خاموشى نخواهد داشت:


«ان لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤمنين لاتبرد ابدا» (2) .
اين رود جارى خون خدا، از آن دشت ‏خون بار، براى هميشه قلب تاريخ را سيراب، زنده و متحرك خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانى‏ها - هر چند مدرن - و حيرت در ضلالت و گمراهى، بندگان خدا را نابود سازد; بلكه سرور شهيدان تاريخ، جان خويش را در راه خدا بذل و بخشش كرد; تا بندگان او را از تمامى جهالت‏ ها و سرگردانى‏ها رهايى بخشد:
«و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة‏» (3) .
و اين شور آفرينى آن اسوه عشق و آزادگى، هيچ خاموشى ندارد و اين حرارت حسينى، سرد يا منحرف نمى‏شود. دشمنان او، بارگاه نورانى‏اش را تخريب كردند و قبر مطهرش را به آب بستند; زائرانش را شهيد كردند و دست و پاى آنان را بريدند ... ولى نتوانستند اين «گرمى و عشق‏» و «شور و شعور» را از بين ببرند.
اين شعله عشق و مشعل رهنماى تاريخ، جريان خود را در نهضت‏ها و انقلاب‏هاى دينى - به خصوص در انقلاب اسلامى ايران به خوبى نشان داده است و مى‏رود تا حسينيان با فريادهاى «اين الطالب بدم المقتول بكربلا»
نداى امام حسين عليه السلام را پاسخ دهند و به جهانيان بنمايانند كه ديگر سيدالشهدا عليه السلام تنها نيست.
«سلام بر تو و بر ارواحى كه به آستان تو فرود آمده، و با تو دفن شدند; سلام و درود خدا از جانب من بر همه شما باد; سلامى پيوسته و هميشه تا زمانى كه باقى هستم و تا زمانى كه شب و روز باقى است. سلامى به فراخناى هستى و پهناى تاريخ‏» .
اين «سلام‏» ، زبان «گويا و ترجمان‏» همان حرارتى است كه در دل‏ها افكنده‏اى و آتشى است كه از عمق وجودمان شعله مى‏كشد.
سلام ما، معرفت‏به جايگاه والا و رفيع شما و محبتى سرشار از عشق به شما است و فرياد معرفت و محبت‏به شما است كه «اسوه همه پاكى‏ها و خيرها» هستيد. سلام ما زمزمه «شناخت و عشق‏» از حجت‏خدا و تسليم بودن به آستان شما است. سلام ما بر شما، اسلام و مسلمانى ما است كه نمايانگر سه حيطه «شناخت‏» ، «عشق‏» و «اطاعت‏» است و اين معرفت ما شيفتگان به پاكان هستى است.
ما معرفتى به ساحت مقدس شما يافته‏ايم و فهميده‏ايم كه خداوند شما را پاك آفريده و از تمامى پليدى‏ها آراسته كرده است. اصل و اول و آخر تمامى خير و خوبى، شماييد و اين معرفت ما، ماندگار است، چون شما ماندگاريد و زبان گوياى معرفت ما به شما (سلام) نيز ماندگار و جاودانه باد. «و ما بقيت و بقى الليل و النهار» . اى كسى كه پيامبر خدا، «اباعبدالله‏» را بر قامتت صلا زد; زيرا تو پدر عبوديت هستى و در سايه پدرى و ولايت و رهبرى تو، مى‏توان به آستان عبوديت‏حق ره يافت. تو تاريخ بشر را كه مى‏رفت در جهالت مدرن و سرگردانى و گمراهى غوطه ور شود، نجات دادى; ولى اين رهايى بشر و هدايت تاريخ، به بهايى بسيار گران تمام شد. «عزا و ماتم بزرگ‏» ; و «مصيبت ‏سترگ‏» ، بر ما و تمامى اهل اسلام چيره گشت و آسمان‏ها و تمامى ساكنان آنها را فرا گرفت و سيه پوش ساخت، برسند دين به جز حب و بغض چيز ديگرى نيست زيرا نمى‏توان فطرت پاك انسان‏ها را از پاكى‏ها جدا كرد و نمى‏توان به زشتى‏ها و پليدى‏ها، دلبند و مهربان ساخت. آن‏جا كه سخن از «پاكى‏ها» است، كبوتر «سلام‏» بال مى‏گشايد و آن‏جا كه سخن از «پليدى‏ها» است، آتش لعن شعله مى‏كشد. اينها، امورى طبيعى و فطرى است و تعارف بر نمى‏تابد. هيچ كس با قاتل پدرش، نرد عشق نمى‏بازد و با كشنده پدر عبوديت و كشتى نجات بشر، سرآشتى ندارد. از اين رو «سلام‏» ترجمان تولى و «لعن‏» زبان تبرى است. ايمان دو رو دارد: «تولى و تبرى و «حب و بغض‏» . داستان لعن، ريشه در دشمن‏شناسى شيعه دارد و در نگاه آنان، دشمنان به لحاظ جامعه شناختى و روان شناختى، جايگاه و اقسام خاص خود را مى‏يابند.
مؤسسان ظلم و جور، از آن‏جايى كه به جهت‏حقد، حسد و... تحمل پاكى‏ها را نداشتند، با طرارى سير حق را به طور مداوم رصد كرده، در كمين نشستند; تا آن‏كه در فرصت تاريخى، نقشه شوم و پليد خود را به تصوير كشيدند. آنان با رسول پاكى‏ها در بالين و بستر بيمارى آن كردند كه تنها آنان مى‏توانستند آموزه‏هاى شيطانى را اين‏گونه طراحى و طرارى نمايند و نفس و جان رسول خدا را خانه نشين كنند.
«مؤسسان ظلم و جور» ، با شگرد و شيوه شيطانى خود، وارد ميدان شدند و با همراهى يك جريان پليد، پاكان را از «مقام‏» بلند خود «دفع‏» كردند; يعنى، اول جايگاه و مقام آنها را نشانه رفتند و تضعيف نمودند. در آن برهه، نقل احاديث نبوى ممنوع شد و اگر كسى اقدام به نشر احاديث مى‏كرد، با ضرب و شتم و تبعيد و قتل مواجه مى‏شد. آنان در ظرف اين مدت طولانى، روايات جعلى فراوانى را در مدح دشمنان اهل بيت عليهم السلام منتشر كردند. هدفت آنان اين بود كه «مقام‏» امام على عليه السلام را تنزل دهند و شخصيت ‏حقيقى و حقوقى آن حضرت را ترور كنند و در مقابل، تمامى مناقب و ويژگى‏هايى را كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى امير مؤمنان عليه السلام بيان فرموده بوده مشابه سازى كردند و براى اشخاص مورد نظر و دشمنان خاندان عصمت و طهارت نقل و منتشر نمودند، حتى وضع به گونه‏اى بود كه آن افراد را، هم تراز و گاهى بالاتر از پيامبر صلى الله عليه و آله مطرح مى‏كردند.
با اين راهبرد و شگرد، در صدد آن بودند كه «مقام‏» و منزلت اين پاكان هستى را خدشه دار كنند و تنزل دهند. وقتى از حيث‏شخصيتى ايشان را تخريب كردند، ديگر زمينه براى قتل و شهادت آنان سهل و آسان مى‏نمود. وضع به گونه‏اى گشت كه حضرت امام على عليه السلام را در محراب شهيد كردند و مردم با شگفتى مى‏پرسيدند:امام على(ع) در محراب چه مى‏كرد؟ مگر او اهل نماز بود؟ اين جريان تا زمان امام حسين عليه السلام بسيار شديد ادامه داشت تا آن‏كه جهالت مدرن، در جهان اسلامى سايه گسترد.
راهبرد و استراتژى دشمن آن بود كه «پاكان‏» و «خاندان طهارت‏» را، از مقامشان دفع كنند و «مراتب‏» و رتبه‏ هاى بلندى را كه خداوند، براى آنان مقرر فرموده بود، از بين ببرند:
«و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيها».
در اين بستر سازى‏ها و در فاصله كوتاهى پس از رحلت نبى‏اكرم، جاهليت مدرن تحت لواى اسلام و به نام اسلام، «اركان دين‏» را به شهادت رساندند. دست پليد آنان تا مرفق به خون خدا آغشته گشت:
گروه ديگر از دشمنان در نگاه شيعه «ممهدين و زمينه سازان قدرت‏» ظلم و جور عليه اهل بيت مى‏باشند. آنان عده‏اى از خواص جامعه بودند كه به جهت جيفه پست دنيا، از پاكان فاصله گرفتند و با «مؤسسان ظلم و جور» كنار آمدند. اين خواص آن زمان، با استفاده از وجاهت و سابقه خود، به تسلط شيطان يارى رساندند و زمينه سازان و مقدمه‏ چينان تمكن و قدرت دشمنان براى قتل اولياى خدا شدند:
«و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم‏» .
من پس از درك اين همه درد و رنج‏خوبان و پاكان، نمى‏توانم بى تفاوت باشم; از اين رو فرياد برائت‏بر مى‏كشم و به خداوند و به شما پاكان اعلام مى‏دارم كه من از آنان (مؤسسان و ممهدان) بيزارم و آماده جنگ با آنها هستم. من سر آنان را به سنگ خواهم كوفت و در اين راه، از جان و مال خود مايه خواهم گذاشت. من از «اشياع‏» ، «اتباع‏» و «اولياى‏» آنها هم بيزارم و با آنان سر جنگ دارم. گروه ديگر از دشمنان، همين سه دسته ياد شده‏اند. دشمنان پاكان، گروه مؤسسين داشتند كه با راهبرد «دفع مقام‏» و «ازاله مراتب‏» ، دشمنى خودرا كليد زده بودند و جاده صاف كنان و زمينه سازانى داشتند كه «ظلم و جور» مؤسسان را مقدمه چينى و فرهنگ سازى مى‏كردند و نظريه‏پرداز آنان بودند. گروه آخر، شامل سه جريان اشياع، اتباع و اولياى آنها بود.
اينها بدنه مردمى را تشكيل مى‏دادند كه «اشياع‏» ، مقربين به مركز ظلم و جور; «اتباع‏» ، نيروهاى اشياع و دست پرورده آنان; و «اولياء» ، بدنه پايين و توده تاثيرپذير از فرهنگ شرك و كفر بود. من از تمامى آنها برائت و بيزارى جسته، با آنان در جنگ مى‏باشم. بى‏تفاوت نيستم; زيرا قلب من حرارتى از خون خدا، در خود دارد كه غيرت و آزادگى را در رگ‏هايم جارى مى‏كند و اين گونه است كه «فرهنگ عاشورا» شكل و جريان مى‏يابد و عاشورائيان را به صحنه مى‏آورد.
آنان فرياد بر مى‏كشند:
«يا اباعبدالله انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الى يوم القيامة; (4)
اى پدر بندگى و عبوديت! همانا من در صلح هستم، با كسى‏كه شما با او در صلح هستيد و در جنگ هستم، با آن كه شما در جنگ با او هستيد و اين راهبردى است هميشگى و تا قيامت‏يك جريان ايستا و محدود نمى‏باشد».
تا زنده هستم، با اين استراتژى زيست مى‏كنم و آن را به فرزندان خود و ديگران، مى‏آموزم و توصيه مى‏كنم; زيرا من وظيفه دارم در مدار حق باشم و حق را به ديگران سفارش كنم و به آنان بگويم همواره بايد در مسير حفظ اين حق، صبر پيشه كنند:
«تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» (5) .
تا زنده هستيم و تا قيامت، اين معرفت، محبت و اطاعت همراه ما بوده و در برزخ و قيامت، شاهدى بر حقانيت ما خواهد بود.
بر اساس «فرهنگ عاشورا» ، اين راهبرد را دست مايه عملى خود ساخته ‏ام و «عنصرشناسى‏» را در ادامه دشمن‏ شناسى خود، پى جويى مى‏كنم و نفرت و لعن خويش را اظهار مى‏سازم:
«و لعن الله آل زياد و آل مروان و لعن الله بنى اميه قاطبة و لعن الله ابن مرجانة و لعن الله عمر بن سعد و لعن الله شمرا و لعن الله امة اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالك‏» .
جاى جاى هر يك از عناصر را در تحليل دشمن‏شناسى خود، به خوبى برآورد مى‏كنم و وزن و جايگاه آنان را در ضربه زدن و دشمنى نمودن ارزيابى مى‏كنم تا برائت و بيزارى‏هايم، مؤثر باشد و راه را براى حق باز نمايم. من بايد يار و ياور ولى خدا باشم كه شرط آن هوشيارى است.
پدر و مادرم فدايت‏يا حسين! چه عظيم و بزرگ است مصيبت‏هاى شما بر من و اين درد بر من بسيار سنگينى مى‏كند. ناله‏اى جان سوز و بلند دارم و از خدايى كه مقام بلند شما را گرامى داشت و مرا هم به واسطه شما كرامت فرمود، درخواست مى‏كنم كه:
«ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله;
روزى من گرداند خون‏خواهى و انتقام‏گيرى از خون تو را با امام پيروز و يارى شده از اهل بيت‏حضرت محمد».
صلى الله عليه و آله و تا زمانى كه اين انتقام محقق نشود، سنگينى مصيبت‏هاى تو، مرا بى‏تاب و بى قرار خواهد كرد. امام حسين عليه السلام با هدايت و رهبرى ويژه خود حركت تاريخ را عوض كرده، آن را از مرگ هميشگى نجات داد و بشريت را از هلاكت‏حتمى رهايى بخشيد. كاروان هدايت تاريخ، در جهت نتيجه بخشى و به هدف رسيدن در حال حركت است; اما در اين حركت و جريان، هنوز سختى و تلخى مصائب حسين عليه السلام را در جان و ذائقه خود احساس مى‏كنيم و تا بر آمدن شكوفه «فرج‏» ، «مرارت انتظار» را تحمل مى‏نماييم.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«ان لصاحب هذا الامر غيبة المتمسك فيها بدينه كالخارط لشوك القتاد بيده (6) ;
براى صاحب اين امر (قائم آل محمد(عج)) غيبتى خواهد بود كه متمسك به دين او كارش به قدرى دشوار است كه همانند آن ماند كه بخواهد چوب خاردار بسيار سخت را، با دستانش بكشد و صاف كند» .
در اين قسمت از زيارت عاشورا و حديث قدسى، به خوبى پيوند و گره خوردن «فرهنگ عاشورا» با «فرهنگ انتظار» را مى‏بينيم، به طورى كه اين مضمون در قسمت ديگر زيارت عاشورا، تكرار شده است; يعنى; در دو مورد از زيارت عاشورا اين عبارت آمده است. در دعاى ندبه هم مى‏خوانيم:
«اين الطالب بدم المقتول بكربلاء».
به راستى راز و رمز اين پيوند چه مى‏تواند باشد؟ چرا در عيدهاى فطر، قربان و... اين همه سفارش به دعاى ندبه و زيارت امام حسين عليه السلام شده است.
گويا بنا است، اين دو فرهنگ پيوسته و به صورت همگام و همراه، زنده باشد و در لايه‏هاى «انديشه‏» ، «فرهنگ‏» و «عينيت‏» عموم مردم، جلوه گرى كند. «وترين موتورين (7) » نيز هر دو با هم ياد شوند و يكى به عنوان پشتوانه فرهنگى و معبرى براى آن ديگرى باشد. پس مى‏توان گفت كه: «نينوا، معبر انتظار است‏» .
اين حقيقتى است كه دشمنان هم به آن رسيده ‏اند. آنها در مطالعات شيعه ‏شناسى خود، اعلام داشته‏اند: شيعه با توجه به «پرچم سرخ عاشوراى حسينى‏» ، به عنوان پيشينه و عقبه فرهنگى خود و از طرف ديگر با «چشم انداز پرچم سبز مهدوى‏» ، از فرهنگى پويا و بالنده برخودار است. آنها براى مبارزه و تخريب اين دو فرهنگ و شكستن اين دو پرچم، برنامه‏هاى راهبردى به پا ساخته‏اند; از جمله فيلم‏هايى مخصوص براى تضعيف فرهنگ ساخته‏اند. دشمن دريافته است كه پيوندى خاص و راهبردى، بين فرهنگ انتظار و عاشورا وجود دارد و بر ما شيعيان است كه از اين راز و پيوند، دريافت مناسب و به هنگام داشته باشيم و آن را به «پيام و بيان‏» مطلوب برسانيم. بر ما است كه بدانيم چرا در حديث قدسى زد زيارت عاشورا «از سيدالشهدا عليه السلام: و در «زيارات حضرت مهدى‏» از امام عصر(عج) به عنوان «وتر موتور» (تنهاى رها شده) ياد شده است. با دريافت درست از اين مفاهيم، مى‏توانيم نداى
«اين الطالب بدم المقتول بكربلا»
را در فضاى جهان، به عنوان فرهنگ پويا مطرح نموده، فرياد كنيم و بناليم كه:
«عزيز على ان ابكيك و يخذلك الورى;
گران است‏بر من اين كه براى تو گريه كنم و مردم تو را خوار و سبك بشمارند» . (8)
و با اين و شعور و شعور است كه مى‏خواهيم نصرت و يارى خود را براى «مهدى تنها» آماده ساخته و فرياد «هل من ناصر»امام حسين(ع) تنها مانده را پاسخ دهيم.
در حديثى از عيسى الخشاب آمده است :
قال: قلت للحسين بن على: انت صاحب هذا الامر؟ قال عليه السلام: لا، و لكن صاحب هذا الامر الطريد الشريد الموتور بابيه المكنى بعمه يضع سيفه على عاتقه ثمانية اشهر» . (9)
بعد از ذكر عبارت
«ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله‏»،
از خداوند چنين مى‏خواهيم: خدايا! مرا در پيشگاه خودت به واسطه حسين عليه السلام در دنيا و آخرت آبرومند قرارده:
«اللهم اجعلنى عندك وجيها بالحسين عليه السلام فى الدنيا والآخرة‏».
اگر مى‏خواهيم در پيشگاه خالق خويش آبرومند گرديم، راه آن، اين است كه از «باب الله‏» به آستان ربوبى خداوند در آييم. اين گونه مى‏توان «وجهه‏» و آبرويى در بارگاه ايزدى به دست آورد. امام حسين عليه السلام «باب الله‏» است و مى‏توان با آن در نزد خدا كسب وجهه نمود. از خداوند مى‏خواهيم كه خون‏خواهى خون خدا را، «رزق‏» و روزى ما قرار دهد; رزقى كه به همراهى با امام منصور (مهدى) مى‏باشد و اين گونه مى‏خواهيم در درگاه الهى وجيه و آبرومند باشيم.
كسانى كه نتوانسته ‏اند در ركاب حسين عليه السلام جان ببازند و در نزد خدا وجيه گردند و آبرويى يابند; بايد دعا كنند تا خداوند آنها را از اين رزق و روزى را از آنها محروم نسازد و «مرارت انتظار» را به جان بخرند و به «خيل منتظران‏» بار يايند. آنان بايد اين سرود عشق را زمزمه جان خويش سازند كه: به حق حسين و آن كسى كه مقامش را كرامت‏بخشيدى و از كرامتش مرا هم بهره‏مند نمودى، مراى روزى كن تا در معيت مهدى فاطمه، خونخواه ثارالله باشم و بدين وسيله آبرويى در درگاه الهى كسب كنم; چون حسين رمز «وجاهت‏» و كليد «تقرب الى الله‏» است.
داستان انسان، داستان «فوز و خوض‏» و همچون سرو سر به آسمان بركشيدن است و يا به زمين فرو رفتن. كسانى كه در عصر عاشورا، هستى خود را به موج عشق سپردند و مستانه به راه افتادند، ميوه «فوز» را چيدند و رفتند و ماندگان در راه بايد در «خيل وصف منتظران‏» ، به امامت و رهبرى «امام منتظر» چشم بدوزند; تا آن امام همام از سفر باز آيد و اين در راه ماندگان «فوز عظيم‏» را به كاروان عاشورائيان برساند.
ما در حال «انتظار» به ذكر عشق آرام مى‏يابيم و مى‏ناليم:
«و فزتم فوزا عظيما، فياليتنى كنت معكم فافوز معكم‏»
«يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما».
شما رستگار شديد به رستگارى بزرگى; اى كاش ما هم با شما مى‏بوديم و به همراه شما بدان نائل مى‏آمديم اين امام عصر و پيروزمند با نصرت خدا است كه عقب ماندگان از كاروان «فوز و فائزان‏» را به مقصد مى‏رساند، تا از «باب الله‏» سيدالشهدا عليه السلام كسب آبرو كنند. اين جلوه‏اى از فلسفه خون‏خواهى «ثارالله‏» در ركاب فرزندش «مهدى فاطمه‏» است; زيرا «خون خدا» ريخته و به آن هتك حرمت‏شد. بايد در هستى حريم «خون خدا» پاسدارى مى‏شد و بشود و تنها راه كسب «وجهه و آبرو» همين گرامى ‏داشت و پاسدارى از اين «حرم و حريم‏» مى‏باشد. كسانى كه مى‏خواهند به خيل آبرومندان در آيند، بايد دل به درياى «انتظار» خون‏خواهى ثارالله بزنند; تا با خون‏خواهى او در ركاب مهدى موعود (عج) آبرومند بارگاه ايزدى گردند و به فوز و رستگارى نائل آيند.
از همين رو است كه:
«انتظار الفرج من اعظم الفرج; (10)
انتظار، فرج خود از بزرگ‏ترين فرج‏ها است‏» .
اى پدر بندگى و عبوديت (يا اباعبدالله) ! همانا من «تقرب‏» مى‏جويم به خدا و به رسولش و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و به تو اى حسين! به موالات و دوستى متقابل با تو حسين و به وسيله برائت از دشمنان شما.
«يا اباعبدالله انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى اميرالمؤمنين و الى فاطمة و الى الحسن و اليك بموالاتك و بالبرائة [ممن قاتلك و... ] ممن اسس...»
در اين جا بحث از تقرب است: تقرب به خدا و تقرب به معصومين عليهم السلام; زيرا اين نورهاى مقدس، اسماى حسناى الهى‏ اند. اين تقرب ورودگاهى مى‏خواهد كه آن پدر بندگى و عبوديت (اباعبدالله) و خون خدا است. حتى تقرب به خود سالار شهيدان، از همين منظر خواهد بود، بايد براى اين تقرب‏ها، از موالات امام حسين عليه السلام دستمايه گرفت و به وادى تقرب راه يافت. سيدالشهداء عليه السلام كليد آبرومندى و وجيه شدن در درگاه الهى است; زيرا ثارالله است و «حرم و حريم‏» الهى است و حرمت دارد.
كليد «فوز» و رستگارى ، سر بر كشيدن بر آسمان عبوديت و بندگى است. بايد با سعى تلاش، خود را به صف «منتظران‏» كاروان خون خواهان «ثارالله‏» برسانيم تا وجهه يافته ، به خيل متقربان به خدا و امام حسين عليه السلام بپيونديم و اين گونه از ديار «نينوا» ، معبرى به كاروان خون خواهان حسينى بسازيم; چنان كه قرآن مى‏ فرمايد:
«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و مابدلوا تبديلا»،
در ميان مؤمنان مردانى‏اند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‏اند; برخى پيمان خود را به آخر بردند [و در راه او شربت‏شهادت نوشيدند] و بعضى ديگر در انتظارند; و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند» .
عاشورائيان پيمان خود را به آخر بردند و مهدويان در «معبر نينوا» چشم انتظارند و آن عهدى را كه با خداى خود بسته‏اند (پاسدارى از «حرم و حريم‏» ثارالله و خون خدا) از ياد نبرده‏اند آنان هميشه با خود زمزمه مى‏كنند و هر صبحگاه، با امام عصر خويش و يوسف گمشده فاطمه، تجديد عهد مى ‏نمايند و در «انتظار» فرج به سر مى‏برند; تا در ركابش به خون خواهى «حرم و حريم‏» الهى و «ثارالله‏» برخيزند.
راز و رمز «گره و پيوند» اين دو فرهنگ، اين گونه عقده مى‏گشايد و رخ مى‏نمايد. منتظران عشق هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود راه نخواهند داد، همچنان كه مردان سترگ عصر عاشورا چنين بودند.
روايتى از امام باقر عليه السلام نقل شده كه در روز عاشورا اين گونه به همديگر تعزيت و تسليت‏بگوييد:
«اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين عليه السلام و جعلنا واياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدى من آل محمد عليهم السلام; (11)
خداوند اجر ما و شما را در مصيبت‏حسين عليه السلام بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه به همراه ولى او حضرت مهدى از آل محمد عليهم السلام، طلب خون آن حضرت كرده و به خون خواهى او برخيزيم‏» .
اين است كه مساله خون خواهى «ثارالله‏» ، امرى مهم و جدى است و بايد از اين طريق در نزد خداوند كسب وجاهت و آبرو نموده، به درگاهش تقرب جوييم و نزديكى به درگاه امام حسين عليه السلام را نصيب خود سازيم. براى اين خون خواهى و دستيابى به ثمراتش، به «انتظار» امام منصور و يارى شده از طرف خدا بمانيم.
آشكار است كه «انتظار» ، آداب و ادبيات لازم خود را مى‏طلبد; از اين رو بايد در حوزه پيام و بيان به تبيين و تبويب آن همت گماريم و حوزه ‏هاى انديشه، فرهنگ و عينيت جوامع شيعى و اسلامى را با عطر نجواى
«اين الطالب بدم المقتول بكربلا»
معطر سازيم و به هم پيوستگى اين دو فرهنگ را روشن كنيم. در آويخته‏اند.
در سايه «فرهنگ عاشورا» ، دست مايه‏هاى غنى‏اى از جريان‏شناسى «ظلم و جور» به دست مى‏آيد از يك طرف با «پاكان و پاكى‏ها» و از طرف ديگر با «تمامى پليدى‏ها و ناپاكان‏» مواجه هستيم در اين صورت وجود ما، مالامال از دوستى و موالات نيكان و برائت و بيزارى از ناپاكان مى‏شود. «پليدان تاريخ‏» ، مؤسس «ظلم و جور» بودند و انتصاب خلافت و امامت و حيانى را به استهزا گرفتند. بنيان حكومت‏خويش را بر اساس ظلم و جور بنا كردند. و ستم‏هاى فراوانى به اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنان، روا داشتند.
«و بالبرائة ممن اسس اساس ذلك و بنى عليه بنيانه و جرى فى ظلمه وجوره عليكم و على اشياعكم‏»
من برائت و بيزارى خود را از اين جريان سه گانه كه به وسيله پليدان شيطان فت‏به وجود آمده است اعلام مى‏دارم و تقرب به خدا و سپس تقرب به شما را مى‏طلبم و دوستى شما و دوستى دوستان‏تان را جويا هستم. فرهنگ «موالات‏» نمايانگر نشانه ‏هايى است كه ما را به دين رهنمون مى‏شود، و نيز عهده‏ دار اصلاح تمامى حوزه‏هاى امور دنيوى ما است و مضامين و بيان مزبور در زيارت «جامعه كبيره‏» نوازشگر جان‏هاى عاشقان اهل بيت عليهم السلام است:
«و بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنيانا»
در سايه موالات و دوستى متقابل شما پاكان هستى ، معالم دين - كه همان نشانه‏هاى رساننده به دين است - تعليم مى‏شود و تمامى فسادهاى دنيوى را - در شكل‏ها و نظام‏هاى مختلف آن اصلاح مى‏گرداند. با اين نگاه به موالات است كه ما نه تنهانيازمند; بلكه ناچار و مضطر به موالات با شما هستيم و از تمامى بيگانگان و انديشه‏ها و جريان‏هاى غير وابسته شما، خود را جدا مى‏سازيم; كانون تلاش و كوشش ما، تنها در جهت‏بسط «فرهنگ موالات‏» با شما است. بااين نگاه آنچه مربوط به دشمنان شما و غير ازشماباشد ، برنمى‏تابيم و برخود هيچ تسامح وتساهلى را روا نمى‏داريم بلكه با شدت تمام مى‏تازيم و در اين مسير جان مى‏بازيم. زيرا مجراى «فيض‏» الهى شماييد و در آستان شما «فوز» و «نجات‏» آشيانه گرفته است. و «من اتيكم نجى و من فارقكم ضل‏» ، هر كس از شما جدا شود، گمراه مى‏گردد و تمامى هستى‏اش گم مى‏شود. اين همان «خوض‏» و به زمين فرو رفتن و در دل خاك گم شدن است. «بولايتكم فاز الفائزون‏» ، يعنى با ولايت‏شما پاكان هستى است كه مى‏توان سر به آسمان عبوديت و قرب حق، ساييد و جام «قرب حق‏» و «قرب شما» را يك جرعه سر كشيد. اين ادبيات موجود در متون دعايى (همانند زيارت جامعه و حديث قدسى زيارت عاشورا) در جاى جاى وجود ما مى‏خلد و دعوت حق را با فطرت انسان عجين مى‏كند.
در اين صورت، حال تحمل ديگران را ندارم; مرا چه رسد به دشمنان شما كه «رگ غيرت دينى‏» ام را از جا مى‏كند و هستى را بر من تنگ مى‏كند. آرى ما «تولى و تبرى‏» داريم و با خود دروغ نمى‏گوييم و با ديگران مزاح نمى‏كنيم
«و اتقرب الى الله ثم اليكم بموالاتكم و موالاة وليكم، و بالبرائة من اعدائكم و الناصبين لكم الحرب، و بالبرائة من اشياعهم و اتباعهم، انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم ولى لمن والاكم و عدو لمن عاداكم‏».
اين سان «فرهنگ عاشورا» بر آسمان دل ما مى‏بارد و گام به گام ما را به سمت و سوى فرهنگ سر سبز مهدوى روانه مى‏سازد; و ما را در اين معبر از «نينوا» تا «انتظار» همراهى مى‏كند. ما بايد از سرزمين گرم و خشك نينوا و دشت تفتيده وتكيده‏اش عبور كنيم و با كوله بار «فرهنگ عاشورا» ، افق «انتظار» را نشانه رويم و غزل‏هايمان را اين گونه سر دهيم: «السلام على ربيع الانام و نضرة الايام; سلام بر بهار مردم و خرمى روزگاران‏» . [زيارت امام مهدى عج در مفاتيح]
«فاسال الله الذى اكرمنى بمعرفتكم و معرفة اوليائكم و رزقنى البرائة من اعدائكم ان يجعلنى معكم فى الدنيا والاخرة‏» .
وقت درخواست از خداوند فرا رسيده است; خدايى كه معرفت‏شما و معرفت دوستان و اولياى شما را بر من كرامت فرموده و برائت و بيزارى جستن از اعدا و دشمنان شما را بر من روزى كرده است. در خواست و سؤال من اين است كه خداوند، من را در دنيا و آخرت با شما «پاكان و مطهران‏» قرار بدهد. «معيت و همراهى‏» با شما در دنيا و آخرت، درخواست من است; زيرا پس از شناخت و معرفت از «پاكان‏» و «پليدان‏» ، عشق و محبت من نمى‏تواند «كور و سرگردان‏» باشد و من جهت‏خود و سمت و سوى قرب و بعد خود را مى‏يابم و شكل مى‏گيرم و از گم شدن خودم، رهايى مى‏يابم . مى‏خواهم «وجودى سرشار» و در حال «زياد» شدن و «فائز» گشتن بيابم. اين در صورتى ممكن است كه با «پاكان آزاد» از هر گونه پستى ‏ها و زشتى‏ ها همراه باشم و وجود خويش را «وسعت و عمقى‏» بالنده و رشد يابنده دهم. اين حركت را هم نهايتى نيست و محدوده‏اى او را نمى‏تواند در حصار كشد; بلكه جهتى مستمر و بى نهايت را نشانه گرفته است. از اين رو «معيت و همراهى‏» را در دنيا و آخرت و در «ظرف بى حصار» مى‏طلبم.
«و ان يثبت لى عندكم قدم صدق فى الدنيا و الآخره‏»
درخواست ديگرم از خدا اين است كه در دنيا و آخرت، ثبات مرا در پيشگاه شما «پاكان‏» عنايت فرمايد; به گونه‏اى كه ثبات قدم صادقانه و حقيقى داشته باشم. در اين «معيت و همراهى‏» با شما، افراد بسيارى بوده‏اند; ولى آن را درك نكرده‏اند و ثبات قدم صادقانه و حقيقى نداشته ‏اند.
«و اساله ان يبلغنى المقام المحمود لكم عند الله‏»
و از خدا درخواست مى‏كنم كه مرا به مقام پسنديده‏اى برساند كه در پيشگاه خداوند براى شما وجود دارد. «و ان يرزقنى طلب ثارى كم مع امام هدى ناطق بالحق منكم‏» ; در خواست مى‏كنم به اين كه خون‏خواهى شما را همراه با امام مهدى، رهبر و راهنماى ظاهر و گوياى به حق از خود شما روزى‏ام گرداند.
پس از بصيرت يافتن، در دو حوزه «دشمن‏شناسى‏» و «معرفت پاكان و اولياء» تعيين موضوع و شكل‏ گيرى ايمان (حب و بغض و سلام و لعن) ; «فرهنگ عاشورا» به ما مى‏آموزد كه از خداوند بخواهيم تا «معيت و همراهى‏» ; «ثبات قدم صادقانه‏» ; «مقام محمود» و «خون‏خواهى ثار الله همراه با امام مهدى‏» را نصيب و بهره ما كند.
هم چنين بيان مى‏كند كه نالايقان، چگونه حسين زهرا را در نينوا رها كردند و به طوفان «كرب‏» و «بلا» سپردند و دست از «معيت‏» او شستند و «ثبات قدم صادقانه‏» با وى نداشتند. نتيجه آن شد كه «ثار الله‏» ، زمين را گلگون و زمان را شفق گون كرد. و در زير سنگ‏ها اشك عبيط و خون تازه جارى شد. سيدالشهدا عليه السلام با ياران اندك ولى با وفايش، پرده جهالت و تحير ضلالت را از رخ تاريخ كنار زد و مشعل راه‏ياب گيتى شد همان‏گونه كه سپاهيان امام حسين عليه السلام غربال شدند و تنها ياوران پاك، خالص و با وفاى او باقى ماندند; ياران حضرت مهدى نيز غربال خواهند شد. در حديثى از امام رضا عليه السلام آمده است:
«والله لا يكون ما تمدون اليه اعينكم حتى تمحصوا و تميزوا و حتى لا يبقى منكم الا الاندر فالاندر
به خدا قسم آنچه كه چشم به راه آن داريد انجام نپذيرد تا آن كه پاك شويد و تمييز يابيد و تا آن كه نماند از شما مگر كمتر و باز كمتر» . (12)
امام باقر عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه فرج شما كى خواهد بود، فرمود:
«هيهات، هيهات لا يكون فرجنا حتى تغربلوا، ثم تغربلوا، ثم تغربلوا»
يعنى، فرج و ظهور حضرت اتفاق نمى‏ افتد، مگر آن كه شيعيان به شدت در امتحان الهى شركت كنند» . (13)
و در حديثى ديگر مى‏فرماييد» :
«... هيهات، هيهات لا يكون الذى تمدون اليه اعناقكم حتى تمحصوا، [هيهات] و لا يكون الذى تمدون اليه اعناقكم حتى تميزوا و لا يكون الذى تمدون اليه اعناقكم حتى تغربلوا...;
هرگز، هرگز، آنچه بدان گردن كشيده‏ايد و چشم انتظار آن هستيد (- قيام مهدى عليه السلام) انجام نخواهد گرفت تا آن كه «پاك‏» شويد و آنچه بدان گردن كشيده و منتظرش هستيد، نخواهد شد تا آن كه «تمييز» گرديد، و آنچه چشم براهش هستيد و گردن بدان كشيده ‏ايد، نشدنى است تا اينكه غربال‏» شويد (14)
همچنان بايد مراقب احوال خود باشيم تا هجوم فتنه‏ ها، شهوات و شبهات، رهزنى نكند و همچون مدعيانى نباشيم كه گفتند: اى حسين! به كوفه در آى كه ما سخت مشتاق ديدار و نصرت تو هستيم و همگان ديديم كه چون يخ در مقابل دما و گرما، آب شدند و ذليلانه به خانه هايشان خزيدند و يا سفره‏هاى چرب، آنان را دين فروش ساخت.
«انتظار» ، آماده باش بودن است و آداب خود را مى‏طلبد; از اين رو دراحاديث آمده است: «انتظار الفرج من اعظم الفرج; انتظار خود بزرگ‏ترين فرج است‏» (15) و «انتظار الفرج من الفرج; (16) انتظار جزئى از فرج مى‏باشد» . زيرا منتظر در دوران انتظار مؤدب به آداب و ادبيات انتظار است و آن را تنها يك حالت نمى‏پندارد; بلكه مى‏داند انتظار، برترين اعمال است. «انتظار الفرج، افضل الاعمال‏» . (17)
منتظر كسى است كه در حال آماده باش است. در روايتى آمده است
«...كمن كان فى فسطاط القائم; (18)
هر كس كه منتظر قائم آل محمد باشد، همانند كسى است كه در خيمه جنگى حضرت در حال آماده باش است‏» گفتنى است كه در زيارت، حضرت مهدى (عج) نيز مانند امام حسين عليه السلام «وتر موتور» ناميده شده است از اين رو شخص منتظر، از فرهنگ عاشورا مى‏آموزد كه و زمينه سازان قدرت ظلم و جور، از طريق فتنه، شبهات و شهوات، چگونه مردم آن عصر را رصد كرده و سالار شهيدان را تنها گذاشتند در نتيجه تصميم مى‏گيرد كه مبادا همانند آن نامروتان، «مهدى زهرا» را تنها بگذارد و اسير فريب‏ه اى زمينه‏ سازان قدرت دشمن اهل بيت‏شود: «اللهم لا تجعلنى من خصماء آل محمد; پروردگارا مرا از دشمنان آل محمد(ع) قرار نده‏» .
زمينه سازان و مقدمه‏چينان قدرت ظلم و جور، به خوبى از شيطان آموخته‏اند كه حوزه‏هاى وجودى آدمى را، چگونه در معرض شهوات قرار بدهند و به اعتياد و عادت برسانند و پس از آن شبهات را نصب و علم كنند كه در اين صورت به خوبى نقشه آنان جواب مى‏دهد. حضرت سجاد عليه السلام اين شگرد شيطان را در «صحيفه سجاديه‏» افشا مى‏كند:
«يتعرض لنا بالشهوات و ينصب لنا بالشبهات‏» . (19)
امام حسين عليه السلام فرمود:
«له غيبة يرتد فيها اقوام و يثبت على الدين فيها آخرون فيؤذون و يقال لهم متى هذا الوعد ان كنتم صادقين; اما ان الصابر فى غيبته على الاذى و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله‏»; (20)
براى امام مهدى (عج) غيبتى است. در اين غيبت‏برخى از دين بر مى‏گردند و برخى ثابت قدم مى‏مانند. هر كه در اين غيبت صبر كند و بر مشكلاتى كه از سوى دشمنان ايجاد مى‏شود و بر ايجاد شبهاتى از اين قبيل كه اگر شما راست مى‏گوييد وعده ظهور كى خواهد بود؟ استقامت كند، به قدرى از اجر خداوند بهره‏مند مى‏گردد كه انگار در كنار پيامبر با شمشير بر دشمنان جنگيده است‏» .
شياطين و زمينه سازان قدرت ظلم و جور، با ترفندهاى گوناگون و جاذبه‏دار در صدد رهزنى ياران حضرت ولى عصر (عج) خواهند بود. بايد بر انواع اذيت‏ها، آزارها، تكذيب‏ ها، فتنه گرى‏ ها و شبهه افكنى ‏ها صبر و استقامت داشت. دشمنان مى‏خواهند كه حضرتش براى هميشه «وتر موتور» و تنها گذاشته شود. آنان طرح و نيت‏هايى دارند:
با آن حضرت عداوت‏ها و دشمنى‏ها دارند.
«اللهم اذل كل من ناواه
خدايا هر كه نيت‏بدى نسبت‏به او دارد، ذليل گردان‏» .
و
«و اهلك كل من عاداه
خدايا همه دشمنان او را هلاك گردان‏» .
آنان براى او و مكر و كيدهايى در نظر دارند:
«و امكر لمن كاده
خدايا با كسانى كه براى [مهدى] مكر و كيد مى‏كنند، خودت مكر بفرما» .
منكرحق و حقانيت‏ حضرت مى‏باشند: «واستاصل من جحده حق; خدايا ريشه كن فرما كسى را كه منكر حقانيتش مى‏باشد» .
و امرش را سبك مى‏شمارند:
«و استهان بامره;
خدايا! كسى كه امر حضرت صاحب را سبك بشمارد ريشه كن فرما» .
سعى و تلاش دارند كه نورش را خاموش سازند:
«و سعى فى اطفاء نوره‏»
و مى‏خواهند كه ذكر و ياد مهدى را به دست فراموشى بسپارند:
«و اراد اخماد ذكره‏» . (21)
آنان همچنان كه سالار شهيدان را با انواع طرح‏ها، تنها و بى ياور ساختند; مى‏خواهند امام عصر (عج) نيز تنها و بى‏ياور بماند. نبايد دل خوش داشت كه ما دغدغه غيبت و آرزوى ظهورش را داريم; زيرا بسيارى براى امام حسين عليه السلام نامه دعوت نوشتند و خيلى از او ياد كردند; اما در موقع نياز، آن حضرت را تنها گذاشتند!
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
«اذا خرج القائم خرج من هذا الامر من كان يرى انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس و القمر
چون قائم قيام كند، كسى كه خود را اهل اين امر مى‏پنداشته است، از اين امر بيرون مى‏روند، در مقابل، افرادى مانند خورشيد پرستان و ماه پرستان، به آن مى‏پيوندند» . (22)
پس «انتظار» (23) ثبات قدم مى‏خواهد:
«ثبتنا على مشايعته (24)
خدايا ما را بر دنباله روى و شيعه بودنش، ثابت قدم بدار» مگر نه اين است كه دشمنان امام حسين عليه السلام سابقه‏ هاى ويژه‏اى داشتند و از خواص بودند؟ !
آرى «نينوا» معارف و عبرت‏ها را بر ما تمام كرده و اتمام حجت نموده است. بايد از خدا بخواهيم كه:
«و ثبت لى قدم صدق عندك مع الحسين و اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام‏» . (25)
ثبات قدم صادقانه و با حسين بودن را و همانند اصحاب حسين بودن را بايد بخواهيم تا اين كه اين جريان ادامه يابد و در ركاب فرزندش مهدى موعود جزء خون خواهان ثار الله باشيم و اين گونه نينوا را معبر انتظار سازيم.
__________________________________________________________________
1) زيارت عاشورا.
2) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 218.
3) زيارت اربعين امام حسين عليه السلام 4) زيارت عاشورا.
5) سوره والعصر 6) بحار الانوار، ج 52، ص 135، ح 39.
7) وتر موتور; هم در خصوص امام حسين عليه السلام، و هم در خصوص حضرت مهدى در زيارات آمده است; و آن به معناى تنهاى تنها گذاشته شده مى‏باشد.
8) دعاى ندبه.
9) موسوعة امام حسين، ص 667.
10) بحار، ج 52، ص 122.
11) مصباح المتهجد، شيخ طوسى، المحرم و شرح زيارة‏الحسين عليه السلام، ص 713 و 714، مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.
12) كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 208، ح 15.
13) تاريخ عصر غيبت، ص 71; بحارالانوار ج 52، ص 133.
14) كتاب الغيبه، شيخ طوسى، همان، ص 208، ح 16.
15) بحار الانوار، ج 52.
16) همان.
17) همان. بحار ج‏52
18) بحار ج 52
19) صحيفه سجاديه، دعاى 25، دعاى در حق اولاد.
20) تاريخ عصر غيبت، پورسيد آقايى، ص 271; بحار الانوار، ج 51، ص 133.
21) در اعمال روز جمعه، مفاتيح.
22) مجله انتظار، ص 158، غيبت نعمانى، ص 424.
23) مجله انتظار، ص 158، غيبت نعمانى، ص 424.
24) دعا در غيبت امام زمان عليه السلام.
25) زيارت عاشورا.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page